این روزها در اظهارنظرها و مواضع کم و بیش مقامات رژیم آخوندی و مشخصاً حسن روحانی و نیز بگومگوهای نمایندگان مجلس، شاهد بیان مسائل و نکاتی هستیم که گویای تلاطم دستگاه ولایت فقیه و بنبستش در مقابل تحولات ناشی از قیامهای سراسری میباشد. چنین اظهارات و بنبستی را عیناً در ماههای آخر عمر نظام ارتجاع سلطنتی شاهد بودیم.
شکستن چوبهای زیربغل و شاخصهای پایانی
این بنبست را باید ناشی از سوختن تمام راهکارهایی دانست که روزگاری چوبهای زیربغل حاکمیت آخوندی بودند؛ امدادهایی چون مماشات بینالمللی و برگهای مخملی بهاصطلاح اصلاحات. سوختن این دو امدادگر بیرونی و درونی به یمن پایداری مقاومت ایران و گر گرفتن قیامها طی چند ماه گذشته میباشد.
چند شاخص تجربهشده در رفتار دیکتاتورها وقتی که به بنبست و مرحله سرنگونی میرسند این است که:
- واقعیتهای سیاسی و اجتماعی علیه حاکمیت را به تمامی وارونه جلوه میدهند.
- دیگر اینکه واقعیت خشم و خروش مردم را با فرافکنی، به بیگانگان و «تروریستها» نسبت میدهند.
- دیگر اینکه همه امور مملکت و حاکمیت را روبهراه و خوب و پابرجا و بهسامان جلوه میدهند.
- دیگر اینکه شرایط موجود را بهترین شرایط و دولت حاکم را قدرتمندتر از همیشه قلمداد میکنند.
- و از همه برجستهتر اینکه به اندکی ناچیز از اعتراضات و تظاهرات و قیامها را اعتراف میکنند و آنها را حق مردم میدانند تا بگویند: «البته تظاهرات غیرقانونی نباید باشد و نباید به فراخوان تروریستها پاسخ داد».
صدایی که همیشه دیر شنیده میشود
این جادهیی یکطرفه است که تمامی دیکتاتورها چهارنعل بر آن تاختهاند؛ بدون آنکه سری به عقب برگردانند تا شاید از روزگار پیشین، درسی و هشداری انذارشان بدهد. در این تاخت وتاز چهارنعل، هنگامی که در تنگنای پیچ تند تعیینتکلیف با جامعه و مردم گرفتار میآیند، تازه به صرافت میافتند که باید رکاب شل کنند و برای چند صباح بیشتر بر کرسی زمامداری، لااقل «صدای انقلاب را بشنوند»! اما تجربه هم همیشه این بوده که صدای ملت و جامعه از دیکتاتور عبور کرده و آنچه آنها اعتراف به شنیدنش میکنند، صدای چند صباح پیشتر و عقبتر بوده است. بله، این صدایی است که همیشه دیر شنیده میشود!
مغازله شاه و شیخ با ادبیات مشترک
از آخرین نمونههای قدرتنمایی پوشالی دیکتاتوری و بهرسمیت نشناختن واقعیت سیاسی و اجتماعی جامعه، میتوان به اظهارات مشهور ارتشبد ازهاری در آبان سال ۵۷ اشاره کرد که شعارهای سراسری ملت علیه دیکتاتوری شاه را «نوار» نامید که در پشتبامها پخش میکنند تا فضای جامعه را ملتهب نشان دهند! آن موقع هم مخالفان شاه از خارج مرزها میآمدند و از بیگانگان پول میگرفتند و به تحریک آنان، مردم را علیه شاه برمیشوراندند!
حالا از آخرین نمونههای قدرتنمایی پوشالی دیکتاتوری آخوندی، باید به آخرین اظهارنظر خامنهای در ۱۸مرداد ۹۷ اشاره نمود که در دیدار با دوستداران خارج کشوری جمهوری اسلامی، درباره آینده انقلاب گفت: «نسبت به اوضاع ما اصلاً نگران نباشید؛ هیچکس هیچ غلطی نمیتواند بکند. مطمئن باشند؛ هیچ تردیدی در این جهت وجود ندارد. این را به همه بگویید».(سایت دنیای اقتصاد بهنقل از خط حزبالله)
نمونهٔ دیگر از آخرین قدرتنمایی پوشالی از موضع استیصال در مقابل تداوم، گسترش و عمقیافتن قیام و بالاخص پیوند آن با مقاومت سازمانیافته مردم ایران، اظهارات حسن روحانی در ۱۵مرداد ۹۷ است. روحانی در پاسخ به خبرنگار تلویزیون آخوندی، تلاش میکند وارونه جلوهدادن قیامها، نسبتدادن آنها به بیگانگان و «تروریستها»، روبهراه بودن اوضاع موجود و قدرتمندتر بودن دولت را یکجا خلاصه کند: «اعتراض مردم اشکال نداره. تظاهرات مردم اگر در چارچوب قانون باشه، حق مردم هست؛ منتهی نه اینکه یک عدهیی پاسخ بدهند به یک گروهک... من هیچ نگرانی از نظام ندارم. اینها یک حرفهای خیلی کودکانهیی است که مثلاً ۴نفر توی آمریکا که حالا سالها آرزو داشتند، با یک مشت تروریست در تماس هستن، در رابطه هستند و میرن بهشون دست میدهند، میرن باهاشون مینشینند، بهشون کمک مالی میکنند، اون هم یک گروهک تروریستی که اصلاً مردم از عمق جان نسبت به اونها نفرت دارند... بهنظر من ما هیچ دغدغهیی به آینده، آینده نظاممون، آینده ایرانمون، نباید داشته باشیم».
برچیدن بساط دجال و شکستن دشنه جلاد
این اظهارات را خوب است با اظهارات مشابه در قبال تظاهرات و اعتراضات و مخالفتها با نظام آخوندی از دهه ۶۰ به این طرف مقایسه کنید. یک زمانی در همین مصاحبهها خط میدادند که باید آن کس را که مقابل جمهوری اسلامی میایستد، در همان خیابان به او گلوله بزنند و اصلاً نیازی به محاکمه هم ندارد. یک زمانی با شکلگیری اولین تجمعات، گلههای موتورسواران و ژ۳بهدستان را راهی خیابانها و محل اعتراضها میکردند و از راهافتادن تظاهرات وحشت میکردند. در موج دستگیریها هم، چندتایی را خودکشی کرده تا دیگران عبرت بگیرند!
استمرار قیامها اما کار نظام را سخت کرده است. دیگر آن هیبت و صولت افسارگسیخته، قدرت عرضاندام ندارد. تضادهای داخلی و شقههای پیاپی، پایان مماشات و نظارت نیمبند بینالمللی و مهمتر از همه، به میدان آمدن خشم و خروش مردم در سراسر شهرها، دیکتاتور را به تاکتیکهای اسلاف دیرین خودش ارجاع میدهد. اظهارات تو خالی و وحشتزده خامنهای درست تداعیکننده عربدههای خمینی است که «تا ۲۰سال دیگر هم شده و تا آخرین آجر آخرین خانه ایران جنگ را ادامه میدهیم»! اما بدا بهحال واقعیت که همان نعرههای جنایتبار علیه مردم ایران و عراق، زهری در کام خودش شد.
یک مغازله تکراری و خندهٔ حضار!
بیانات شیادانه روحانی که تلاش میکند قیام چندین ماه گذشته مردم ایران را به آمریکا و بیگانگان ربط دهد و اعتبار مقاومت ایران را با انگ زنگزده «تروریست»، مشوش جلوه دهد، بسیار شبیه اظهارات ارتشبد ازهاری در آبان ۵۷ است. بلاهت دیکتاتورها و شیادان همیشه در این بوده است که خودشان را روبهروی دیوار مینشانند و از پژواک کلمات خودشان بهسر کیف میآیند! قدری اشعار ندارند که مواضع و اظهاراتشان را همان مردم میلیونی مخالف و هزاران تظاهرکننده فعال میشنوند و موجب خندهٔ حضار میشود!
اینجا سرای ایران است
دیوار واقعی که اظهارات بلاهتبار دیکتاتورها را پژواک و پاسخ میدهد، فریاد زنان و جوانان و مردم ایران است که خیابانهای شهرهای ایران هر هفته و هر روز از آنان خاطرههای مبارزه و ایستادگی برای رسیدن به آزادی را مینویسد. مردم شهرهایی با مشت گرهکرده و عزم راسخ برای بهزیر کشیدن دیکتاتور آخوندی.
آری، صدای ایران از مرز و دیار ایرانزمین بهگوش میرسید. گو که دیکتاتور و شیادان همراهش هر چه میخواهند به آدرس اسلاف دیرینشان رجوع کنند و گفتار و کردار آنان را بازنشخوار نمایند. اما همیشه صدای انقلاب را دیر شنیده و میشنوند. صداهایی که از سر «دار»ها و سالنهای قتلعام و هزارهزار میدان تیرباران دهههای ۶۰ و ۷۰، قیام قزوین، تیر ۷۸، سال ۸۸، دی ۹۶ و بهار و تابستان ۹۷ به هم پیوستهاند، دیگر شنیدن و نشنیدنشان با گوش دیکتاتور تفاوتی ندارد. خیابانهای ایران، زنگهای تغییر بزرگ و سرنگونی محتوم تمامیت حاکمیت ولایت فقیه را بهصدا در آوردهاند...
«در اینجا سفرهها را گرگهای فقر، سلطانند
در اینجا گندمش، آبش همه در کام شیخانند
در اینجا که زمین در زیر پای دیو لرزان است
نفیرِ سینه و سوزِ تنورِ مامِ ایران است»