یاران شهریور!
طنین انداختید
از مرگ تا قامت بلند اسطوره
صدایتان وزید
از اندام شبنورد ستارگان زمینی
تا کهکشانی از کانونهای شورشی
از شما همچنان الهام میگیرد
خلقی، خشم بیرون کشیده از نیام
در مشق سرخ قیام
قتلعام ۱۰شهریور ۱۳۹۲
در تاریخچهٔ مقاومت ایران، بر پیشانی دهمین برگ ماه شهریور، یک حماسهٔ عظیم نقش بسته است: قتلعام اشرف در سال۱۳۹۲
خون شتک زده بر این صفحهٔ قابل درنگ، آدمی را بیاختیار متوجه «کهکشان زهره» و ستارگان رشکبرانگیز آن میکند؛ داستان تراژیک شلیک تیرهای خلاص به شقیقههای مجاهدین بیدفاع؛ شکوه مقاومت با دستهای خالی در برابر گلولهها و بستههای انفجاری؛ یک جنایت ثبتشدهٔ دیگر در کارنامهٔ تاریک پاسدار قاسم سلیمانی و مزدوران عراقیاش در دولت نوری المالکی.
سفر از یک نام به قامت اسطوره
قتلعام ۱۰شهریور ۱۳۹۲ «اشرف»، این قرارگاه اصلی مجاهدین در عراق را بار دیگر بر بام جهان نشاند. ابعاد تکاندهندهٔ این قتلعام خبرها را به تصرف خود درآورد.
«اشرف»، اکنون اسطورهٔ مقاومت و پایداری است. قلب تپندهٔ جنبش و انقلاب است. در این اسطوره، دو نام با هم تلاقی کردهاند. یکی اشرف رجوی و دیگری اشرف، شهر آرمانی مجاهدین. دومی برگرفته از اولی است. اشرف برای نخستینبار در عاشورای مجاهدین، در ۱۹بهمن ۱۳۶۰ از نام یک زن، به اسطوره سفر کرد. سمبل وفا و پایداری به آرمان شد. این نام با تولد ارتش آزادیبخش، بر سر در یکی از بزرگترین قرارگاههای این ارتش حک گردید.
در دوران حضور مجاهدین در خاک عراق [بعد از حملهٔ آمریکا به این کشور]، طی یک بازهٔ زمانی ۱۴ساله است. این دوران در ادبیات مقاومت ایران به «پایداری پرشکوه برای پیروزی» معروف است. اشرف، سبب انگیزش و افروزش قیام و مقاومت در داخل ایران گردید.
اینگونه بود که خامنهای کمتر از دو ماه پس از قیام ۸۸ به تلاشهای هیستریک خود برای برچیدن و نابودی اشرف افزود. با این حال محاصرهٔ همهجانبهٔ اشرف، سازمان دادن دو تهاجم خونین در ۶ و ۷مرداد ۸۸ و ۱۹فروردین ۹۰ به ساکنان آن و نیز جنگ روانی ۲۴ساعته با ۳۲۰ بلندگو نتوانست مجاهدین را در همبشکند.
پس از آخرین حمله مزدوران عراقی خامنهای به اشرف، نوری مالکی برای خروج مجاهدین از اشرف یک ضربالاجل تا ۱۰دی ۱۳۹۰ تعیین کرد.
مجاهدین با آمادهسازیهای گوناگون و ایجاد یک زنجیرهٔ انسانی عزم خود را برای دفاع مشروع از سنگر آزادی بهنمایش گذاشتند. ضربالاجل شکست خورد. همزمان با این تحول، یک دادگاه آمریکایی، وزارتخارجهٔ آمریکا را وادار به خارج کردن نام مجاهدین از لیست تروریستی کرد. هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجهٔ آمریکا، انجام این اقدام را مشروط به همکاری مجاهدین برای جابهجایی از قرارگاه اشرف به کمپ لیبرتی در نزدیکی فرودگاه بینالمللی عراق نمود.
با پاسخ مثبت مجاهدین به این طرح، اولین ستون ۴۰۰نفره در ۲۹بهمن ۹۰ به لیبرتی منتقل شد. از ۱۸اسفند ۹۰ تا اردیبهشت ۹۱ پنج ستون از مجاهدین به لیبرتی جابهجا شدند ولی کارشکنیهای دولت عراق همچنان ادامه داشت. انتقال وسایل ضروری به لیبرتی و فروش اموال در اشرف با ممانعت دستنشاندگان عراقی خامنهای مواجه بود.
در ۲۷مرداد۱۳۹۱ طی یک توافق چهارجانبه میان مجاهدین، آمریکا، سازمان ملل و دولت وقت عراق، قرار شد، باقیماندهٔ مجاهدین ـ بهجز ۱۰۰نفر ـ به لیبرتی منتقل شوند.
عطف به توافق انجام شده، در شهریور ۹۲ همانسال فقط ۱۰۰نفر از مجاهدین در اشرف ماندند تا ضمن حفاظت از این دیرپاترین قرارگاه ارتش آزادیبخش، اموال آن را بهفروش برسانند. مزدوران نقابپوش نیروی تروریستی قدس زمان و شرایط را برای قتلعام مجاهدان بیسلاح و بستن اشرف مناسب تشخیص دادند.
آنها در ۱۰شهریور ۹۲ در یک شبیخون زبونانه و در حالی که لباس رسمی وزرات کشور عراق را بر تن داشتند، برای قتلعام ساکنان وارد اشرف شدند. در این قتلعام ۵۲تن از مجاهدین بیدفاع هدف سلاحهای مجهز به صدا خفهکن قرار گرفته و بهشهادت رسیدند. مهاجمان همچنین بیماران و زخمیها بر روی تخت بیمارستان اشرف تیرخلاص زده و برخی را با دستهای بسته به خاک و خون کشانده و ۶مجاهد خلق را بهگروگان گرفتند. هدف آنها ایجاد یک حمام خون و نسبت دادن آن به خود مجاهدین بود اما با پایداری مجاهدین خالیدست از دستیابی به هدف خود ناکام ماندند. مجاهدین با ۴۸نفر اشرف را حفظ کرده و مانع از تصرف آن شدند.
اسطورهٔ اشرف؛ نقطه عزیمت کانونهای شورشی
این اولین و آخرین تهاجم به مجاهدین نبود. اشرف و سپس لیبرتی (محل استقرار مجاهدین در کمپی در حومهٔ فرودگاه عراق) در طول ۱۴سال پایداری، ۲۷بار مورد حمله قرار گرفتند. در این یورشها ۱۱۷تن از مجاهدین بهشهادت رسیده و ۱۳۸۰نفر از آنان زخمی شدند. علاوه بر آن در محاصرهٔ پزشکی ۲۷نفر از مجاهدین جان باختند.
بدیهی است که اگر مجاهدین مقهور این یورشها شده و از همان آغاز سنگر آزادی را تخلیه کرده بودند، سرنوشت جنبش مقاومت مردم ایران بهگونهیی دیگر رقم میخورد. آن خونهای جوشان، از اشرف نامی ساخت معادل آرمانگرایی، وفاداری به آزادی و پایداری تا به آخر.
خامنهای و مزدوران عراقی او میخواستند با به خاک و خون کشیدن صفی از فرماندهان پیشتاز مجاهدین و انفجار اشرف، ستارهٔ درخشان پایداری را در افق ایرانزمین خاموش کنند. آنها میخواستند برای همیشه مردم ایران را از قیام و انقلاب دلسرد کنند. توطئه چیده بودند تا علاوه بر اشرف، رهبری مجاهدین را ــ بهزعم خود ـ از بین ببرند اما ستارهٔ اشرف با خونهای فروزان قهرمانان ۱۰شهریور ۹۲ در خورشیدهای دیگر ذوب شد و در مداری دیگر درخشیدن گرفت. حماسهٔ ۱۰شهریور ۹۲ بهسرعت شکوفه داد و به بار و بر نشست.
درست در شرایطی که خامنهای و قاتلان برونمرزی او گمان میکردند به پرونده اشرف خاتمه دادهاند، مسعود رجوی، طی پیامی تشکیل هزار اشرف و کانون شورشی در ایران را اعلام نمود. او در پیام موجز خود نوشته بود:
«یک، دو، سه، صد... هزار اشرف میسازیم»
هزار اشرف
اشرف اینگونه تکثیر شد. اشرف۳ یک بارقه از آن است. اکنون وقتی به راه طی شده مینگریم، صحت و حقانیت و به بار نشستن این جملهٔ موجز را میبینیم. اشرف، یک قطعه خاک نبود که با بهخون کشاندن ساکنان و اشغال بتوان آن را از بین برد، اشرف، یک آرمان انتخابشده برای آزاد زیستن و با شرافت ماندن در روزگار افول و غروب ایدئولوژیها و انقلابها بود و هست. در این نام دو هجایی، واژگانی مانند آزادی، شرافت، رهایی و فداکاری دست به دست هم دادهاند.
اشرف، اینک در خیابانهای ملتهب ایران، دستها و گامهای کانونهای شورشی است که شب را با کبریتهای صاعقه بیدار نگه میدارند و قیام آتشین خلق را تدارک میبینند. اشرف را در هر قارههای جهان و در تکتک کشورها نیز میتوان دید؛ آنجا که ایرانیان آزاده و اشرفنشانان با سیمایی برافروخته و مشتهایی افراخته آزادی خلق و میهن را فریاد میکشند.
***
یاد و نام قهرمانان «کهکشان زهره» ـ که اشرف را اینگونه برافراشتند ـ در سالگرد عروجشان فروزان و فروزانتر