این روزها بخش قابلتوجهی از حرفهای مقامات حکومتی و رسانههای هر دو باند هشدار به یکدیگر و هشدار به کل نظام است. «دشمن»، «بیاعتمادی»، «شرایط خطیر» و «وضع موجود» از جمله کلیدواژههای این هشدارها هستند. معنی و مفهوم این هشدارها چیست؟ آیا در این هشدارها تمام واقعیت وضعیت رژیم بیان میشود، یا حرفهای ناگفتهیی هم هست؟
در این میان ابراز نگرانی از بیاعتمادی مردم عامترین و در عینحال خطرناکترین هشداری است که کارگزاران به یکدیگر میدهند. حتی مهرهیی مثل آذریجهرمی که با تمام سوابق اطلاعاتی حواسش جمع است بند را آب ندهد، ناگزیر به نفرت مردم از آن اذعان میکند.
او به فقر دامنگیر مردم وشکاف طبقاتی که باعث نفرت مردم و بیاعتمادی آنها به حکومت شده است میگوید: «آن چه طبیعتاً در این برهه زمانی شفافتر خواهد شد شکاف طبقاتی است که رخ خواهد داد. واقعیتی ما مواجه هستیم که یک شکاف بیاعتمادی وجود دارد که صحبتی از طرف مسئولان مطرح میشود و عکس آن عمل میشود، این را پنهان نکنیم چرا میخواهیم بیخودی پنهان بکنیم. این ناشی از این است که عمل ما با صحبت ما میبینند تعارض دارد و این در حوزههای مختلف است».(تلویزیون شبکه ۵، ۲۰مهر ۹۷)
افزایش شکاف طبقاتی در اثر سیاستهای چپاولگرانه رژیم و تشدید بیاعتمادی مردم، از دیگر نشانههای دوران سرنگونی است که بسیاری از ایادی حاکمیت صراحتاً به آن اعتراف میکنند.
مسعود فراستخواه، وابسته به باند روحانی، نفرت مردم از نهادهای حکومتی را با عنوان «جامعه با گروههای مرجع ارتباط ندارد» توصیف کرده و هشدار میدهد: «هنگامی که واقعیت بیرونی جامعه زمخت و خشن است و انسان را انکار میکند... این وضعیت ممکن است به تخریب واقعیت بیرونی منجر شود... اتفاقی که رخ میدهد تخریب اموال و اماکن عمومی است یا خود را بهصورت شورشهای خیابانی نشان میدهد».(روزنامه آرمان ۲۱مهر ۹۷)
هشدار نسبت به سوختن ترفندهای دجالگرانه مذهبی و ضرورت ترک آن از دیگر علائم دوران سرنگونی است که در اعترافات کارگزاران حکومتی حتی در باند خامنهای هم دیده میشود.
در این رابطه سعید زیباکلام، یکی از مهرههای باند خامنهای، در گفتگو با تلویزیون رژیم اعتراف میکند: «بسیاری از مسئولان حکومت، این حکومت جمهوری اسلامی امروزه روز با آویزان شدن و مطرح کردن حکومت امیر المومنین و حکومت حبیب الله العالمین نبی اکرم با آویزان شدن به آن با قایم شدن پشت آن ابتداییترین حقوق مردم را زیر پا میگذارند. ما باید این بساط را جمع کنیم، بد مسیری داریم میرویم، بد مسیری رفتهایم».
روزنامه جهان صنعت هشدار میدهد تداوم وضع موجود «باعث میشود مردم از حکومت ناامید شوند و ممکن است اتفاقات دیماه سال گذشته به مراتب جدیتر از آن دوره تکرار شود».
خطری را که این روزنامه سعی میکند با لکنت و ایما و اشاره به نیروهای رژیم حالی کند، یکی از سایتهای حکومتی به نام سایت خبریـتحلیلی نما ۲۱مهر ۹۷ کاملاً صریح و روشن بیان میکند و مینویسد: «بسیاری از یاران انقلاب دلسوزانه میخواهند نظام را پابرجا ببینند. اما وجود منافقین و نیات پلیدشان، یعنی براندازی جمهوری اسلامی را مانعی بر سر آرزوی ماندگاری نظام میبینند. آنها میبینند که چطور این گروهک پس از غائله ۳۰خرداد ۶۰ تا به همین امروز، سالی، ماهی، هفتهیی، روزی و ساعتی نیست که برای هدف خود، یعنی براندازی نظام، طرح و نقشه نکشد، اقدام نکند و تیرهای زهرآگین خود را به سمت مقام معظم رهبری و ولایت فقیه پرتاب نکند».
هراس همه این رسانهها و مهرهها از این است که با توجه به اوضاع فلاکتباری که حاکمیت با آن مواجه است و با توجه به شرایط عینی برای سرنگونی آن و نفرتی که مردم از آن دارند، سرنگون شود.
ترسی که آنها را به تقلا انداخته و وادار کرده است که شیادانه برای مردم و مشکلات آنها اشک تمساح بریزند.
واقعیت این است که خطر اصلی که سردمداران رژیم، مهرهها و رسانههای آن احساس میکنند، از طرف مردم شورشی و سرنگونیطلب و از جانب مقاومت ایران و مجاهدین خلق بهعنوان نیروی پیشناز و برانداز است.
نیرویی که نزدیک به ۴دهه بر حقوق مردم پای فشرده و بر اصول خود ایستاده و از خواست سرنگونی کوتاه نیامده است.
نیرویی که بساط دینفروشی آخوندها را درهمریخته و جنایات آنها را به نام دین و اسلام افشا کردند، تا جایی که آن مهره حکومتی(سعید زیباکلام) به ناگزیر اعتراف میکند که آخوندها و حکومتشان باید این بساط را جمع کند و پی کارشان بروند.
سوز دل «بسیاری از یاران انقلاب»! هم از این جریان برانداز و مردم سرنگونیطلب است که نظام را در تمامی عرصهها به بنبست کشانده، آنچنان که جز سرنگونی هیچ راه دیگری در مقابل خود نمیبیند.