از روز ۲۲مهر۹۷ که آخوند حسن روحانی در دانشگاه تهران گفت «گفتار درمانی مفید نیست، اما امید درمانی لازم و مفید است» و رژیم را به بیمار محتضری تشبیه کرد که باید با «امیددرمانی» او را زنده نگه داشت، به نظر میرسد امید درمانی به یک تز حکومتی و کشورداری تبدیل شده است.
با لزوم امید درمانی هر دروغ و دغلی و هر شیادی و جعل و وارونه جلوه دادن واقعیتها توجیه میشود.
اما این که این شیوه چقدر موفق بوده یا امکان موفقیت دارد، در داخل رژیم هم مورد چالش و تردید است.
تلویزیون حکومتی روز ۲۲ دی ۹۷ خبر کوتاهی از سران سه قوه که از آن به عنوان شورای عالی هماهنگی اقتصادی یاد میشود، پخش کرد: «بررسی طرح اصلاح بانکی در جلسة شورای عالی هماهنگی اقتصادی ادامه یافت. در نشست امروز که به ریاست رئیس جمهور و با حضور رئیس مجلس شورای اسلامی و دیگر اعضای شورا تشکیل جلسه داد،بانک مرکزی موظف شد با بهرهگیری از تمامی ابزارهای نظارتی، حقوق سپردهگذاران در مؤسسات اعتباری را تضمین کند.
بر مبارزه جدی، جامع و ریشهای با موارد فساد اقتصادی تأکید و از دبیرخانه شورای عالی خواسته شد، با استفاده از تجارب گذشته، سازوکار مناسب در این زمینه ارایه نماید.
همچنین موضوع حفظ و تقویت فضای تلاش و سازندگی و امید به آینده که تخریب آن در دستور کار بدخواهان کشور قرار گرفته است، مورد تأکید قرار گرفت و از همه رسانههای کشور دعوت شد تا این توطئه بدخواهان را برای مردم تبیین نموده و به انعکاس واقعیات و دستاوردهای انقلاب اسلامی و مقابله با جنگ روانی دشمنان اهتمام ورزند».
به این ترتیب معلوم میشود که حاصل کار جلسة سران سه قوه صرفاً تاکید بر تبلیغات بوده است. این که اولاً رسانهها فضای امید به آینده ایجاد کنند، ثانیاً با تخریب امید و جنگ روانی بدخواهان که معلوم نیست چه کسانی هستند، مقابله کنند.
اما نه تنها مردم ایران وقعی این به این امید درمانیها نمیگذارند، بلکه درمیان بسیاری از مهرههای حکومتی و نیروهای وارفته رژیم هم خریداری ندارد، و موارد بسیاری وجود دارد که اظهارات آنها نه تنها این یگانه سیاست رژیم آخوندی برای مقابله با بحرانهای گریبانگیرش را به زیر سؤال میبرد؛ بلکه گرد یاس و نا امیدی را درمیان نیروهای رژیم میپراکند.
یکی از نزدیکترین کسان به روحانی و مشاور مطبوعاتی او، حسامالدین آشناست، که به یک وجه مبنایی از ناامیدی در نظام اشاره میکند و تأکید می کند که نظام آخوندی قدرت بازسازی خود را ندارد و مهره هایی را که از دست می دهد نمی تواند جایگزین کند. او می گوید: «مردان متولد دهه ۱۳۱۰ خیلی هایشان نماندند دیگر، متولدین دهه ۱۳۲۰ هم دارند میروند، شما آقای شاهرودی راکه تشییع کردید متولد ۱۳۲۷ است و ایشان یکی از سرمایهها یا امیدهای آیندة نظام بوده. این امیدهای آیندة نظام چه در سطوح خیلی بالا، چه در سطح مدیریتی دیگر تقریبا تما م است کارشان . ما یک پوستاندازی خیلی سنگین در سطح رهبران نظام، در سطح مدیران عالی در سطح سیاست گذاران داریم... ۴سال دیگر به طور طبیعی خیلی از کسانی که مسئولیت خیلی بالایی دارند یا دیگر نیستند یا دیگر توانش را ندارند کاملاً».
یکی دیگر از مهرههای باند اصلاح طلب به نام علیرضا علوی تبار طی مصاحبهیی با روزنامه حکومتی ایران ۱۹دی ۹۷ در قبال تز امید درمانی به عمومیت ناامیدی در حکومت اذعان میکند: «احساس ناامیدی عمومی است... یعنی من هم قبول دارم که بخش عمده ای از نیروهای فعال و موثر ما همه می گویند که نگرانیم، خسته ایم و ناامیدیم... وقتی نیروهای فعال و موثر شما به این نتیجه برسند که ناامیدند از اصلاح و خسته هستند از تلاش، باید منتظر باشید که یک نوع فلج شدگی عمومی در جامعه تان غلبه کند و شما را به ورطه مشکلات بزرگتری بیندازد».
علوی تبار با وجود ارائة پیشنهاداتی برای این که «این فضای ناامیدی بشکند» خاطرنشان میکند «ولی راستش را بخواهید خیلی امیدوار نیستم که این اتفاق بیفتد... امیدوارم خیلی بدبینی القا نکنم. اما واقعیت این است که از وضعیت نگرانم. دلم نمی خواهد بگویم که همه چیز از دست رفته و اوضاع بد است».
اظهارات این عناصرکه کاملا مایوسانه و خلاف امید درمانی روحانی و البته خامنه ای است، بیانگر ذهنیت بسیاری از مهرههای حکومتی نسبت به وضعیت فعلی و آینده نظام است.
به این ترتیب آنهایی هم که دستشان در کار است و از بسیاری امور ازجمله امور پشت پرده مطلع هستند، به این واقعیت پی پرده اند که هیچ نور امیدی برای خروج این حاکمیت از بن بستها وبحرانهای مرگبار خصوصا از بحران سرنگونی وجود ندارد.
البته این مهرههای حکومتی هیج اشاره ای به وضعیت انقلابی جامعه و نفرت مردم از این حاکمیت و گسترش اعتراضات و قیامهای اجتماعی نمیکنند، ودر اظهاراتشان وضعیت آنرا نیز مجرد از شرایط عینی و فضای جوشان وانقلابی جامعه بررسی کردند.
مهره های حکومتی که اوضاع را چنین تیره و تار ترسیم میکنند، قطعا اگر جرات می داشتند ویا به مصلحت میدانستند که پارامتر شرایط عینی و ذهنی قیام و انقلاب را واردگفتههای خود کنند؛ آنگاه در ترسیم وضعیت آینده نظام به نتیجه بسیار متفاوت و چشم انداز تیره وتارتری می رسیدند.
حاکمیت ولایت فقیه در ورطه بحران سرنگونی قرار دارد و سرنگونی محتوم و قطعی در چشم انداز آن است.سرنوشت محتومی که قیام مردم ایران و مقاومت سازمانیافته برای آن رقم میزنند.براساس این چنین واقعیاتی است که امید درمانی آخوند حسن روحانی وسایر سردمداران رژیم تبدیل به اظهاراتی دروغین و خیالپردازی محص تبدیل میشود.