728 x 90

یک انتخاب شکست ناپذیر

یک انتخاب شکست ناپذیر
یک انتخاب شکست ناپذیر

اولین چالش

حتماً همه به یاد دارند که در کلاس اول دبستان معمولاً معلم، بچه‌های کلاس را یکی یکی صدا می‌زند و می‌پرسد شغل پدرت چیه و یا کجا کار می‌کنه؛ این روال معمول سالیان متمادی در کلاسهای ابتدایی بود و چون اغلب همه در سن کم هم هستند زیاد درگیر این موضوع نیستند که شغل یا حرفه پدر را چطور عنوان کنند دنیای پاک کودکی است و صداقت و شفافیت کودکانه بدون ذره‌ای تملق و خود برتری جویی.

آن روز در کلاس اول معلم این سؤال را از بچه‌ها پرسید. ما که خیلی کم سن هم بودیم یکی یکی همه بلند شدیم:

پدر من کارگر جوشکاریه، پدر من معلمه، پدرم بیکاره، پدرم رفتگری می‌کنه ... تا رسید به من. بلند شدم و بدون حساب و کتاب و با صدای بلند گفتم: خانم پدر من مجاهده الآن هم زندانه . نگاه معلم رویم خشکید بچه‌ها که نمی‌دانستند مجاهد چیست از کلمه زندان فقط متعجب شدند و از آنجا بود که خودم اولین چالش زندگی‌ام را با این مرز بندی رقم زدم. چرا که از فردای آن روز رفتارهای کینه توزانه برخی مسئولان دبستان نسبت به من و حرفهای نیشدارشان شروع شد...

انتخاب سازمان و انتخاب رجوی؛ چرا؟

از آن سال تا ورودم به سازمان مجاهدین خلق ایران، این چالش بارها و بارها در زندگی‌ام اتفاق افتاد؛ اما هر بار مرا مستحکمتر و قوی‌تر کرد. بعد هم سرفصلهای مختلفی را در سازمانمان دیدم و شنیدم و تجربه کردم اما یک چیز در همه آنها مشترک بود.

شاید همه را در یک‌کلام بشود خلاصه کرد: «تقوا».

البته «تقوا» در ابعاد گوناگون. شاید بشود این مهم را در سه بخش خلاصه کرد:

تقوای سیاسی

هدف در یک‌کلام منافع آنی و زودگذر نیست. رهبران واقعی در این سازمان، صدق را پایه اصلی می‌گذارند. «مسعود رجوی» دور شدن از مواضع مجاهدی را ولو در تاکتیک به ضررش باشد، انتخاب نمی‌کند. بدون تقوای اصولی و سیاسی گام برنمی‌دارد. تنها راه برای آزادی خلقش را، ارتش آزادی و کانون شورشی می‌داند ولا غیر؛ نه مماشات نه همکاری با سایرین و نه سرسوزنی کوتاه‌آمدن از اصول .

تقوای مناسبات

هدف دستیابی به جوهره‌ٔ انسان است. مرد بودن یا زن بودن مهم نیست آنچه تعیین‌کننده است جوهره‌ٔ انسانی است؛ فدا و صدق است و نه جنسیت افراد یا رتبه و مقامشان. در این مناسبات شاخص سن و سابقه و تحصیلات و ... نیست؛ هر کس در مجاهدت و صدق و فدا صیقلی‌تر با تقواتر. آنچه هدایت کننده است آرمان است. فرو ریختن دیوارهای ناباوری.

تقوای ایدئولوژیک

مرزبندی اصلی در یک‌کلام بین استثمار شونده و استثمار کننده است. استثمار کننده هر آیینی ممکن است داشته باشد. گاه در لباس شیخ و گاه در قامت شاه. مهم نیست با تاج و عمامه باشند یا دست‌بند سبز و بنفش. تقوای ایدئولوژیک همان اعتماد به دست‌آوردها و باور می‌توان و باید در انسان است . تقوای ایدئولوژیک برای مجاهدین عالی‌ترین مفهوم توانایی، تعهد و مسئولیت‌پذیری را دارد. جوهری که در انقلاب سال۶۴ به‌طور کیفی بارز شد. انقلابی که مقدمتاً قیمت آن را راهبرانش در خلوص مطلق دادند. همان قیمتی که هر کسی اهمیت آن را فهم کرد بی‌تأمل گفت: «رهبـــــــری پاکباز» و چه مسیر زیبا و با شکوهی و چه راهبران جسور و عاشقی.

نسل مجاهد خلق اراده کرده است تا تقوی را در مناسبات روزانه خود ماده و عملی کند و نه در سر تیتر کتابها و صفحات کتاب. عهد کرده تا در زندگی روزمره سقفی بالا بلند در تفکرات و رویکردش داشته باشد. رهایی از فردیت فرو برنده و جنسیت در هم شکننده. از خود گذشتن در پایه‌ای‌ترین اصول. خانه، زندگی، فرزند، تحصیل... . یک جنگ درونی برای غلبه بر جبرها.

برای چه؟برای آرمان بالاتر... برای انسانیت و یگانگی و نزدیکی به سرمنشاء.

مگر جلوی مهیب‌ترین دیکتاتور تاریخ که شرق و غرب را مسخ خودش کرده است کم شجاعت و جوانمردی است آن هم با دستان خالی؟

مگر امید خلقی دربند بودن کم افتخار و شرف است؟

مگر اسم و رسم مجاهد کم اعتبار و شرافت برای هر ایرانیست؟

مگر رسالت ۴۰ شهید را به دوش داشتن کم تعهدی است؟

مگر مورد ابتلائات مختلف قرار گرفتن کم نعمت است؟

و مگر پشت «رجوی» ایستادن و حاضر گفتن کم منتی است که نصیب ما و نسل ما شده؟

البته در یک جمله باید گفت این مبارزه مترادف همان دنیای انسانیست؛ یعنی دنیایی برای دیگران و این ترجمه اصلی مبارزه است.

یک انتخاب شکست ناپذیر

بی اغراق برترین شاخص تقوای زمانه‌ٔ ما در یک مونیسم خلاصه می‌شود و آن هم یک نام است سرخترین نام؛ «رجوی»

نامی که دوست را غرق افتخار و غرور و دشمن غدار را به چالش می‌کشاند.

رجوی در خط و استراتژی نه اهداف زودگذر و نه امیال فردی و گروهی و نه تعادل‌قوا را شاخص می‌گیرد. انتخابش در یک‌کلام تقوای سیاسی است با همه خسران و خسارتهای آنی و زودگذر.

همان که بین مقام، جاه، ریاست و کلمه حق، آزادی را انتخاب می‌کند و راهی کوه و کمر می‌شود؛

آنجا که بین خانواده و مبارزه، مبارزه بی‌امان را با فدای حداکثر انتخاب می‌کند؛

آنجا که بین سلاح و صاحب سلاح، بی‌هیچ تردید آینده ایران را شاخص می‌گیرد؛

آنجا که بین خاک اشرف و شرف، شرف ِایستادگی و مقاومت به هر قیمت را انتخاب می‌کند؛

آنجا که بین اسم و رسم، رسم را برمی‌گزیند. رسم مجاهدت و انقلاب برای رهایی یک خلق؛

آنجا که بین پول، امکانات و شهرت و شرافت سیاسی، همه چیزش را در فدای حداکثر به خلق تقدیم می‌کند؛

آنجا که بین کمیت و نیرو، کیفیت و ارتش آزادی یا همان فرقان را انتخاب می‌کند؛

شکستن بن‌بست با حداکثر فداکاری! حال، شرایط هر‌چه می‌خواهد تیره و تار باشد

پس من چنین سازمانی را انتخاب کردم؛

از همان روزی که در کلاس اول ناخواسته و بدون نیت گفتم من فرزند مجاهدم و دشمنها برای خودم تراشیدم تا همین امروز در آستانه ۵۶ امین سالگرد سازمانم، بی‌اغراق هزاران چالش دیگر را میطلبم.

برای رهایی خلق در زنجیرم.

برای ایران عزیزم.

سالگرد سازمان به همه مجاهدان و یاران و کانون‌های شورشی مبارک

آزاده عبدی

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/33789447-8128-469f-8565-edfb092642ed"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات