«دلا خود را در آیینه چو کژ بینی هر آیینه
تو کژ باشی نه آیینه، تو خود را راست کن اول
یکی میرفت در چاهی چو در چه دید او ماهی
مه از گردون ندا کردش من این سویم تو لاتعجل»
مولانا
وارونهگویی مسائل ممکن است ضرورتاً بهمعنی دروغ گویی یک شخص نباشد؛ بلکه گاهی ناشی از «وارونه بینی» آن مسائل است! اگر چه که گاهی جای بحث دارد که آیا آن شخص عمداً وارونه نگاه میکند و منافعاش در وارونه بینی است یا اینکه برعکس دیدن مسائل ناشی از عینک و زاویه دید یا به بیانی دیگر ناشی از «جهان بینی» و ایدئولوژی وی است؟!
در نظام ناجمهوری آخوندی از هر دو دستهٔ بالا میتوان نمونه یافت. اما پس از گذشت چهار دهه از حیات این جرثومهٔ فساد و تباهی که نتایج و محصولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن بهخوبی در پیش روی آشنا و بیگانه قابل ارزیابی است، تنها کسانی به دفاع از تداوم چنین حکومتی برمیخیزند که مستقیماً منافعشان به آن وابسته باشد! اما مشکل اینجاست که هر گاه این «منافع» به خطر بیفتد، دیگر همهٔ مهره چینیهای میز بازی سیاسیشان تغییر میکند.
شکست تلاش برای «بسط»
رسانههای حکومتی تحت کنترل ولایت فقیه وظیفهٔ تعریف شدهشان صرفاً نشر «منویات» عمود خیمهٔ نظام و تولید چتر خبری دلخواه بیتالعنکبوت از یکسو، و از سوی مقابل سانسور اطلاعرسانی آزاد و حفظ جو اختناق و خفقان در جامعهٔ آخوند زدهٔ ایران است.
از آنجایی که حکومت ولایت فقیه خودش را محدود به هیچ مرزی نمیداند و از فردای سرقت انقلاب ضدسلطنتی صدور ارتجاع برایش حیاتی بود، رسانههای تحت فرمان آن هم باید در همین راستا قلم میزدند. اینچنین بود که از بیتالعنکبوت ولایت بهعنوان «ام القرای جهان اسلام» یاد کردند؛ نقشههای ابلهانهٔ «فتح قدس از راه کربلا» کشیدند؛ در نقشهٔ جهان «هلال شیعی» رسم کردند؛ و بهدنبال پاک کن برای حذف برخی کشورها از نقشهٔ جغرافیای جهان عربدهکشی نمودند!
همراه با این ترهات، در تلاش برای کسب قدرت هر چه بیشتر استراتژی شوم تولید سلاحهای کشتار جمعی و موشکهای دوربرد بالستیک را در پیش گرفتند و سنگینترین هزینهها را برای آن پرداختند. افزون بر این، بهعنوان بیمهنامه و برای تضمین بقای نظام پلیدشان در سودای ساخت بمب اتمی، سرمایههای گزافی از جیب و سفره و حلقوم ملت ایران بریدند و به بازار سیاه اتمی ریختند.
در نهایت هم باز این مقاومت ایران بود که جلوی این سوداگری شوم پیچید و با افشاگری جهانی، ولایت فقیه را در تلهٔ اتمی گرفتار ساخت. از آن روز تاکنون دم ولایت در دام اتمی گرفتار است، اگر چه زبان در کامشان بر همان منوال گزافهگویی میچرخد.
مدعیان «انزوای جهان!»
خامنهای که روزگاری از زبان نوچهٔ ناخلفش احمدینژاد، قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل را «کاغذپاره» مینامید، وقتی زمین را زیر پایش سفت و تهدید سرنگونی را جدی یافت، با ذلت و خواری و روی زانوانش به سنگر برجام خزید و نامش را «نرمش قهرمانانه!» گذاشت. برای این بازی جدید نیاز به نقابی خندان بر روی چهرهٔ کریه ولایت داشت که در پس پرده بتواند پنهانی سودای بمبسازی را ادامه دهد؛ اما پس از گذشت مدتی از نوشیدن این جامزهر، با تغییر رویکرد در سیاست جهانی و به روی میز آمدن تروریسم منطقهای و فعالیتهای موشکیاش علاوه بر فعالیتهای اتمی، در برابر انزوای بیسابقه منطقهیی و جهانی قرار گرفت و خیلی راهها به رویش بسته شد.
در همین اثنا برای خالی نبودن عریضه، با وارونهگویی در رسانههای تحت فرمان، کشورهای غربی و مشخصاً آمریکا را «منزوی» معرفی میکرد تا تنشهای درون بدنهٔ نظام را به نوعی کنترل کند. پاسداران و بسیجیهای فارغالعقل نظام هم فهمیده یا نفهمیده «منزوی شدن شیطان بزرگ» را جشن گرفته و نشخوار میکردند.
این وارونه گوییهای مسخره با این استدلال که کشورهایی مثل ونزوئلا و سوریهٔ بشار اسد قاطعانه پشت نظام ایستادهاند، نشخوار میشد؛ اما وقاحت آخوندی مانع اقرار به واقعیت صحنه میشد. اینچنین بود که همین خبرگزاری رسمی حکومت ولایت فقیه، در تاریخ ۳۰شهریور رکوردی جدید در وقاحت به ثبت داد و تیتر «انزوای ملل متحد» را به خورد مخاطبان داد تا نهایتاً آینده داری نظام را مهر کرده باشد!
اما بهنظر میرسد این بازی دیگر به پایان راه خود رسیده و کم کم از درز عبای پارهٔ ولایت صداهای دیگری هم به بیرون درز میکند. فردای همان روز، روزنامهٔ حکومتی اعتماد با تیتر «تنهایی استراتژیک ایران»، عملاً رشتههای نظام را پنبه کرد!
این روزنامه با تأکید بر تنشهای تولیدی نظام با همسایگان مینویسد: «تنش با همسایه ترک، تنش با همسایه روس، تنش با همسایه عرب، تنش با همسایه پشتون، تنش با ازبک، تنش با تیرههای مذهبی و زبانی پیرامونی ناهمگون با مذهب و زبان جامعه ایرانی، تنش با نظم بینالمللی و مهمتر از همه تنش بدون زمینههای ائتلافها و اتحادهای سیاسی و قس علی هذا. از سوی دیگر تنش، بهویژه تنش دایمی با محیط پیرامونی و جهان بهتدریج ریشه توسعه را نابود و کشور را به سوی فقر و عقبماندگی از همسایگان و همترازان، درگیری و خشونت و نهایتاً تجزیه سوق میدهد».
بزرگترین تنش و رویایی که البته دست بستگیهای سیاسی مانع از اقرار آن توسط این روزینامهٔ حکومتی شده است، چیزی جز تنش و مقابله و جبههبندی آشکار با تمامیت مردم ایران نیست. همان «بیش از ۹۶درصد» ی که مهرههای حکومتی هم به آن معترفند، لکهٔ ننگ حاکمیت فاسد ولایت فقیه را از تاریخ و جغرافیای این منطقه خواهند زدود.