اول مهر، تلألؤ مهر آگاهی و فرهنگ است؛ اما نزدیک به چهلوشش سال است که آغاز سال تحصیلی در ایران، شروع و تداوم نبردی میان معلم، استاد، دانشآموز و دانشجو با حاکمیت ولایی ــ حوزوی ــ آخوندی است. چرا نبرد؟ بنیادهای این جنگ در کجاهاست؟ تجهیزات این هماوردی چیستاند؟
در ایران عهد ولایت فقیهی، بسا قیام علیه جور و ظلم، تعدی و جنایت و دزدی و اختلاس حکومتی روی داده است. در چنین ایرانی بسیار اعتراض، اعتصاب و دادخواهی از جانب اقشار مختلف صنفی علیه تضییع حقوق شهروندی و رانتخواریِ حکومتی، صورت گرفته است و جریانوار ادامه دارد. با این حال، اساس و بنیاد این قیامها و اعتراضات و دادخواهیها در چیست؟ در نبرد مداوم میان دانش و مهر با جهل و شقاوت است. میان جامعه و حاکمیت، همهچیز از این آبشخور جریان میگیرد و رشد و ظهور مییابد.
آنچه مشخصاً به مدرسه و دانشگاه در ایران برمیگردد، ریشه و بنیاد این جنگ در دو تلقی، دو رویکرد و دو هدف در مقولههای آموزش و پرورش، فرهنگ و علوم است. معلم، استاد، دانشآموز و دانشجو دنبال ترویج و کسب علم برای اعتلا و گسترش فرهنگ انسانی و پیشرفت و ترقی ایرانزمین هستند، نمایندگان حاکمیت ملایان اما دنبال تبدیل مدرسه و دانشگاه به شعبهای از حوزههای آخوندی، بسیج سپاه پاسداران، جاسوسخانهٔ وزارت اطلاعات و شیعیگریِ آخوندی در متون تاریخ، علوم انسانی و ادبیات و تبدیل شکل و شمایل مدرسه و دانشگاه به نمادهای مذهب حکومتی و پوشش معلم، استاد، دانشآموز و دانشجو به قوارههای مطلوب حکومت هستند.
این وضعیت سال بهسال باعث رشد و تکثیر تضاد میان این دو طیف شده است و بیشتر هم خواهد شد؛ چرا که فرزند ایران در هالهٔ فرهنگ ایران، نسلبهنسل هم که پا به حیطهٔ آموزش و پرورش بگذارد، نخستین تجربهٔ شهودی و واکنش عقلانیاش، به این نتیجهگیری میانجامد که هیچ پیوندی با افکار و فرهنگ خمینیصفتی، حوزوی ــ آخوندی و ارتجاع مذهبی ــ خرافی ندارد. این نمونهها را به میلیونها دانشآموز و دانشجو در ایران تعمیم دهید تا جدیت و گستردگیِ یک هماوردی و نبرد تاریخی را میان دانش و مهر از یکطرف و جهل و خرافه و شقاوت از طرف دیگر گواهی دهید.
بنابراین همهٔ واقعیتها در تمامیِ زمینههای حیات فردی و اجتماعی تأکید دارند که جنگی سخت و ریشهدار میان حاکمیت ولایت فقیه و مخالفان میلیونیِ آخوندی کردن ایران در کلیهٔ مدارس، دانشگاهها و خانهخانهٔ ایران در جریان است. گسترش مداوم جبهههای این جنگ علیه حاکمیت اشغالگر، سال بهسال دغدغههای اتاق فکر نظام را بیشتر و بیشتر کرده است. این دغدغه و بنبست به این دلیل تشدید میشود که کش و واکشها میان ترقی و ارتجاع، پس از چهلوپنج سال گواهی دادهاند که رسوخ ابتذال حوزوی و مذهب حکومتی در دانشگاهها و مدارس ایران شکست قاطع خورده است.
اکنون پس از عبور از چندین قیام با جلوداریِ دانشآموز و دانشجو، خارج شدن گسترهٔ علم، آموزش و آگاهی از سیطرهٔ انحصاریِ دیننماییِ مبتذل و استیلای جهل و خرافه، بزرگترین بحران سیاسی و چالش همهجانبه را برای کلیت نظام ارتجاع فقاهتی رقم زده است.
قاصد تجربههای هر ساله گزارش میدهد که هر دورهٔ تحصیلی که بگذرد، این نبرد داغتر و یکسویهتر خواهد شد. ریشهٔ تحریم همهجانبهٔ حاکمیت توسط اکثریت مردم از یکطرف و بحرانها و ناهنجاریهای لاعلاج درون و حواشیِ حکومت از طرف دیگر، در اوجگیریِ نبرد توقفناپذیر میان دانش و مهر با خرافه و جهل و شقاوت است. دانشآموز و دانشجوی ایران بهعلت حضور در خط مقدم یک هماوردیِ تاریخی و فرهنگی و برای تعمیق و گسترش این نبرد سرنوشتساز، به سال تحصیلیِ ۱۴۰۳ ــ ۱۴۰۴ خوشآمد میگویند.