”میترسم روزی برسد که غارت بیتالمال و فقر و فلاکت عادی شود و موضوع حساس جامعه بشود ۲تار موی زن، که زیر روسری است یا بیرون آن“ – پدرطالقانی
این گفتهٔ معروف و بسیار گویای پدر طالقانی، روحانی بزرگ ایرانی است که در اولین نماز جمعه بعد از روز جهانی زن خطاب به فشار و خشونت علیه زنان کشور ایراد نمود و در روزنامه اطلاعات ۱۲مارس ۱۹۷۹ نیز درج شد.
اثبات آن حرف اکنون در جامعه ملتهب ایران نمودی روشن و گویا پیدا کرده است؛ چرا که فقر و فساد و بیکاری روزبهروز بیشتر میشود اما حکومت چاره درد اصلی را حجاب اجباری، نوع پوشش، محرومیتهای شغلی و در یککلام بنیادگرایی میداند.
و البته این چیزی نیست که برای مردم و مقاومت، بدیع و نو باشد، بلکه از همان سال اول انقلاب ضدسلطنتی اشعههای حکومت زنستیز و ارتجاعی بهسرعت نمایان و روزبهروز هم عریانتر شد.
رژیم زنستیز و قرونوسطایی آخوندی از همان ابتدا بنا به ماهیت قرونوسطایی خود، بر ۲پایه سرکوب در داخل و صدور تروریسم و بنیادگرایی به خارج، حاکمیتش را بنا کرد. در سرکوب داخلی، سرکوب زنان به بهانه حجاب از ابتدا همواره نقش عمدهیی داشته است. اما بهدلیل تنندادن زنان ایرانی به این تحمیل و ایستادگی برای حق انتخاب پوشش، اکنون این مسأله تحت عنوان «عفاف و حجاب» زنان، به یک مسأله سیاسی و امنیتی برای رژیم تبدیل شده است.
لازم به ذکر است که رژیم آخوندی در قانون جزای اسلامیاش در تبصره ماده ۶۳۸ کتاب پنجم تعزیرات به مسأله عدمرعایت حجاب شرعی پرداخته است. طبق محتوای این ماده، رژیم بدحجابی را جرم شناخته و از ۱۰روز تا ۲ماه حبس برای آن تعیین کرده و یا زنان را مجبور به پرداخت جریمههای سنگین نقدی مینماید. به این ترتیب رژیم سرکوب زنان را پوش قانونی داده است.
بنابراین بیتردید میتوان گفت که زنان در جامعه امروزی ایران، سوژه اصلی سرکوب نظامند.
البته این سیاست ضدانسانی، تنها منحصر به دورهٔ اخیر نیست. حکومت آخوندی بنا به ماهیت عقبماندهاش در واقع خود را حافظ سنتها و قوانین جامعه مردسالار میداند. جامعه مردسالار در مقابل تحولات مدرن و در مقابل آگاهشدن زنان به حقوق خود، بسیار محافظهکارانه و سختسرانه واکنش نشان میدهد. علت این سختسری نیز ضعف آگاهی نیست. در اینجا منافع طبقاتی و کهنه تاریخی نهفته است. حاکمان رژیم یعنی حافظان نظام مردسالار روی این سختسری مردسالارانه با دقت و مدام کار میکنند. از اینرو، رژیم آخوندی در سیاست سرکوبگرانهٔ خود علیه زن، روی بخشی از جامعهٔ مردان بهعنوان متحد خود حساب باز کرده است و از اینرو در تداوم سرکوب، خطر شورش همگانی را کمتر میبیند. از اینرو یکی از هدفهای رژیم، ایجاد شکاف میان جامعه زنان و مردان بوده است.
البته نگاه حاکمان نظام ولایت به زنان آنچنان عقبمانده و رفتارشان در این مورد آنچنان واپسگرایانه است که اکثریت مردان هم این نگاه و تلقی را محکوم کرده و در برابر آن مقاومت میکنند.
اکنون دیگر برای تمام مردم و جامعه ایران این واقعیت بهثبت رسیده است که حکومت ولایت فقیه تلاش بسیار کرده است که زنان و مردان ایرانزمین در زندانی شدن، شکنجه، اعدام و تیرباران و محرومیتها و عواقب مخالفت با نظام، از حقوقی برابر و یکسان برخوردار باشند؛ اگر چه بهدلیل همان ماهیت زنستیز آخوندها ـ بر اساس فتوا و حکم و قضا و ایدئولوژی ولایت فقیهی ـ در تمام این زمینهها سهم زنان بسا بیشتر از مردان بوده است!
امروز خواست سرنگونی این رژیم از دموکراتیکترین خواستهای مردم ایران است و اگر هر کس به هر دلیل و توجیهی مبلغ و مروج این نظر باشد که دستیابی به حقوق برحق زنان و تثبیت آن در جامعه دیکتاتورزده ایران، بدون از بین رفتن سیستم مادون تاریخی حاکم و رژیمهای مدافع آن امکانپذیر است، خاک به چشم تودهها میپاشد. ما باید با تمام قوا، در جهت افشای قوانین زنستیز و قرونوسطایی جمهوری اسلامی مبارزه کنیم. ولی صراحتاً باید بگوییم که برای رسیدن به برابری زن و مرد حتی در قانون باید در جهت نفی دیکتاتوری ولایت فقیه و ریشهکن کردن استثمار در تمامیت آن برخیزیم.
روزی که زنان ایرانی سنگر بنیادگرایی را در ایران درهمبشکنند، آزادی و برابری در همه جهان جهش میکند. از اینرو، بزرگترین پروژه برای مدافعان حقوق زنان در این دوران، حمایت از قیام مردم ایران علیه بنیادگرایی و ارتجاع است. هر فعالیتی برای دفاع از زنان دستگیرشده، هر تلاش برای افشای شکنجه زندانیان و هر کار برای واداشتن دولتها بهقطع رابطه با این رژیم، بسیار اثرگذار خواهد بود.
تبلور این آزادی و جهش، زنان مجاهد و بهدنبال آن زنان شورشی در خیابانهای ایران میباشند که با ارادهیی سترگ، تبلور مقاومت و سیمای واقعی زن ایرانی را نمایانگر هستند.
ا. عبدالله پور
مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمیکند