728 x 90

ایران؛ هیچ چیزی سر جایش نیست!

وقتی هیچ چیز در جای خودش نیست...
وقتی هیچ چیز در جای خودش نیست...

در پایان هر سال که تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران باز بینی می‌شوند، بیشتر و بیشتر دست‌مان می‌آید که حقیقتاً در کشور آخوندزده «هیچ چیزی سر جایش نیست»! این «هیچ چیزی»، شاهدان مختلفی در سیاست، اقتصاد و زندگی اجتماعی دارد.

 

آیا ۴۳سال حکومت کردن کافی نیست که تمام ساخت و بافت‌های متعارف یک کشور و طبیعت مستعد آن را مهیای زیستی مناسب و شایستهٔ شرایط لازم زندگی انسان‌ها کرد؟

پس چرا عواقب هر حادثهٔ طبیعی و ویروسی، درصدی از مردم ایران را از دم تیغ مرگ و بی‌خان‌مانی می‌گذراند؟

چه چیزهایی در این چهار دهه از سیاست، اقتصاد، فرهنگ، محیط‌زیست و الزامات حیات اجتماعی و انسانی هرگز سر جایشان نبوده‌اند که از این به بعد هم تا وقتی این رژیم هست، سر جایشان نخواهند بود؟

چه چیزهایی در این ۴۳سال مدام کاشته شدند و چه چیزهایی مدام درو شدند؟ جز کسب و کار مرگ؟ جز کاشتن داس و درو کردن یاس؟

 

تمام تجارب بیش از این چهار دهه فریاد می‌زنند که پاسخ به‌عنوان این مقاله و به این پرسش‌ها البته در کف خیابانهای ایران داده می‌شود. با وجود این‌که این تنها راه‌حل نهایی است؛ اما نظری هم داریم به پاسخ‌هایی که طبیعت و سیاست و اقتصاد در ایران اشغال‌شده و آخوندزده داده‌اند:

پاسخ را ۴۴درصد نابودی جنگل‌های ایران در صدارت نظام ولایت فقیه داده است.

پاسخ را عدد و رقم حیرت‌انگیز تعداد زندانی سیاسی و تعداد اعدامیان در ایران داده‌اند.

پاسخ را هفت میلیون کودکان کار در ایران داده‌اند (مصطفی اقلیما رئیس انجمن علمی مددکاری ـ ۱۴آذر ۱۴۰۰).

پاسخ را بیلیارد بیلیارد هزینه کردن پول ایران در سوریه و عراق و یمن و... داده است.

پاسخ را میلیون میلیون ریختن به حجره‌های جهل و خرافات و جنایت‌پروری در انگل‌خانه‌ها و زالوپروری تحت عنوان حوزه‌های علمیهٔ آخوندی داده‌اند.

پاسخ را میلیون میلیون دزدیدن پول مردم ایران برای موشک‌سازی و ماهواره‌پراکنی با هدف اقتدار تروریستی و مرگ‌آفرینی نظام داده‌اند.

پاسخ را لشکر کلیه‌فروشان و اندام‌فروشان ایرانی داده‌اند.

پاسخ را رشد سالانه و تصاعدی ترک‌تحصیل دانش‌آموزان برای پیوستن به لشکر میلیونی کودکان کار داده‌اند.

 

پاسخ را سرمایه‌های میلیاردی آستان قدس رضوی، بنیاد مستضعفان (با صدارت مستکبران) و شبکه‌های کلان‌سرمایه‌دار متصل به بیت خامنه‌ای و نیز سرمایهٔ نجومی شخص خامنه‌ای داده‌اند.

پاسخ را ۶۰درصد زیر خط فقر بودن جامعهٔ ایران داده است.

پاسخ را جامعهٔ فوق طبقاتی شدهٔ ایران می‌دهد که چنین فاصلهٔ طبقاتی را در هیچ دوره‌ای از تاریخ ایران سراغ نداریم.

پاسخ را هر روز اضافه شدن به کودکان و مردمان زباله‌گرد در ایران می‌دهد.

پاسخ را سقوط حیرت‌انگیز تیراژ و فروش کتاب بر اثر گرانی سرسام‌آور می‌دهد. سقوطی فرهنگی که صاحبان انتشاراتی در ایران می‌گویند نمونهٔ آن را هرگز سراغ ندارند.

پاسخ را «سیاست‌های اتخاذ شده که به پرجمعیت‌تر شدن پایتخت ختم شده و تهران را به یکی از پرخطرترین شهرهای جهان برای زندگی تبدیل کرده و طی چهار دهه از ۴میلیون به بیش از ۱۰میلیون رسانده است!» می‌دهند (روزنامه مستقل، ۲۲اردیبهشت ۹۹).

پاسخ را باید در «شهر تهران که در بین ۲۱۵شهر بزرگ جهان، در مرتبه ۱۷۶ و هم‌ردیف تعدادی از شهرهای فقیر آفریقایی و آسیایی قرار گرفته» جست (مجله پژوهش و برنامه‌ریزی شهری، سال ششم، شماره ۲۱، ص ۱۶، تابستان ۱۳۹۴).

پاسخ را بیش از «۴۰ درصد جمعیت شهری حاشیه‌نشین و بدمسکن ایران» می‌دهند.

این لیست را می‌توان به قدمت عمر جمهوری اسلامی آخوندی در همهٔ زمینه‌های موضوعی و صنفی ادامه داد.

 

در ایران آخوندزده، تباهی، ساختاری شده و فساد نهادینه شده و برآمده از ایدئولوژی حکومتی، جایگزین حقوق‌بشر و مبانی ارزش‌های انسانی شده است. پاسخ نهایی در موقعیت کنونی ــ که تمام تجارب ۴۳ساله به‌هم پیوسته‌اند ــ در گرو جایگزین کردن حقوق‌بشر و آزادی‌های فردی و اجتماعی به‌جای نظام آخوندی است. این واژگونی و این جایگزینی، ضرورت و فوریت نقشه‌مسیر جامعهٔ ایران را ترسیم نموده است.

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/672e7ee1-59ce-4175-b512-c1142ee972ce"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات