یکی از انواع گیاهان آپارتمانی که تکثیر آسانی دارد اشک تمساح نام دارد! از آن آسانتر دیدن اشک تمساحهایی است که با خوردن اموال و سرمایههای مردم ستم دیده ایران و در نماز جمعهها، مخاطب را به تقوا دعوت میکنند! باز هم آسانتر مشاهده تمساحهایی است که پس از مرگ جلاد۶۷، شناسنامه در دست و با احساس تکلیف مهوع، برای ریاستجمهوری و گماشتگی خامنهای به زیر زمین وزارت کشور مراجعه میکنند؛ همان جایی که در قیامها و اعتراضات مردم در سال ۱۳۸۸، محل بازجویی و شکنجه معترضان و دانشجویان فعال بود. در آن زمان یک خبرنامه دانشجویی گزارش کرده بود: «در جریان حمله به کوی دانشگاه تهران بیش از ۵۰ دانشجو توسط افراد لباسشخصی که به انواع سلاحهای سرد و گرم مجهز بودند، بازداشت و به زیرزمین ساختمان وزارت کشور منتقل شده بودند. این دانشجویان که برخی از آنها در جریان حمله به کوی دانشگاه زخمی شده بودند، ساعتها در زیر زمین وزارت کشور مورد ضرب و شتم قرار گرفتند».
حالا دیگر دامنه اعتراضات و واکنشهای مردمی در همه جای ایران به چشم میخورد و زیر زمین نهادهای حکومتی و خانههای امن سپاه و دخمههای بسیج و پاتوق کلاغ سیاهان امر به منکر و مملو از جوانان و نیروهای فعال و پرشوری است که در برابر فاشیسم دینی ایستادهاند.
زمین بازی نظام باتلاقی شده است
یکی از اصلاحطلبان قلابی نظام مطلقه ولایت فقیه هم با اذعان به باتلاقی شدن رژیم آخوندی در پی چاره برای جلوگیری از سرنگونی غارتگران و سرکوبگران «با رویکردهای رادیکال و فعالیتهای چریکی مردم» است.
«محمدعلی وکیلی گفت: معتقدم زمین بازی نظام باتلاقی شده است. لازم است تغییراتی در کیفیت زمین بازی ایجاد شود. مهمترین شتابدهنده برای تغییر زمین بازی و بیرون آمدن از باتلاق فعلی، انتخابات ریاستجمهوری است. مهمترین مسأله امروز مردم، مسأله معیشت و عزت است. شعار خدمت به مردم و عدالت برای همه و... کلیشهای و تکراری است» (اعتماد۱۷خرداد۱۴۰۳)
دولت در جیب صاحبان قدرت است
تصویر روشن تری از این باتلاق را میتوان از زبان حسین راغفر اقتصاددان شنید آنجا که به تمساحهای آدمخوار رژیم آخوندی اشاره میکند و میگوید: «علت اینکه اکنون دولت امکان پیشبرد راهحلهای عملی ندارد، این است که دولت در جیب صاحبان قدرت است. قدرت در دست دولت نیست بلکه در اختیار نهادهای حاکمیتی است که هر کاری میخواهند میکنند و پیامدهای سیاستهای اقتصادی آنها، گسترش فقر و بدبختی و نکبت بیسابقهای است که در جامعه وجود دارد. اکنون ما شاهد بیسابقهترین نابرابریها در جامعه هستیم. اینکه یک گروه خاصی اقتصاد کشور را کنترل میکند و منافع آنها حکم میکند که خودروی ۱۴ هزار دلاری چینی در ایران، ۴۰ هزار دلار فروخته شود. هیچ فعالیتی نمیتواند چنین سودی را رقم بزند. تمام مالهای بزرگ در کشور با پول بخش عمومی، یعنی صندوقهای تأمین اجتماعی و نظام بانکی تأمین مالی شده است. توزیع منابع ملی کشور مانند معادن به دوستان و رفقا و خویشان اصحاب قدرت، از اصلیترین محرکهای نابرابری است» (جماران۶اسفند۱۴۰۲).
تمساحهایی که غارتگر اموال مردم ایرانند
نمود ملموستر درندههایی که تحتامر خامنهای در این مرداب شکل گرفتهاند، محمد مخبر معاون رئیسی جلاد است: عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس ستاد اجرایی فرمان امام، معاونت بنیاد مستضعفان، ریاست هیأت مدیره بانک سینا و معاونت استانداری خوزستان، عضویت هیأتمدیره شرکت ایرانسل و شورای هفتنفره هیأت مولدسازی... و فاجعهبارتر اینکه او یکی از اصلیترین مخالفان واردات واکسن کووید۱۹ در زمانی بود که جان هزاران ایرانی بهخاطر نبود واکسن از دست رفت. مخبر با راهاندازی مؤسسه ساخت واکسن کوو ایران (برکت) توانست بابت ساخت واکسنی که عملاً نتیجهای نداشت پول ۱۵ برابر هزینه واردات آن را بهدست آورد (۱میلیارد دلار) و در آخر هم گفت: «نگذاشتن واکسن بسازیم»! نمونه دیگر فساد آشکار شده، قالیباف چماقدار و قدارهبند نظام به نام «املاک نجومی» در دوران تصدی شهرداری تهران است. «سیسمونی گیت» و بریز و به پاشهای دوران مجلس هم که هیچگاه مورد رسیدگی قرار نگرفت و یکی از بدترین دوران در فساد و تباهی که به نام احمدینژاد ثبت گردیده است. ۸۰۰ میلیارد دلار حیف و میل و ریختن پولهای هنگفت نفتی به جیب خامنهای و سپاه و آخوندهای دینفروش که نتیجهاش روزگار سیاه مردم ایران بود.
صف فاسدان برای جواز کسب در قوه مجریه
در دورانی که مردم داغدار از دست دادن عزیزانشان به دست جنایتکاران خامنهای در قیامهای سراسری و آمادگی جوانان عهد بسته برای انقلاب و سرنگونی فاشیسم دینی، دیگر بحث انتخابات نمایشی، خوراک دادن به کروکودیلهای آدمخوار رژیم آخوندی است. این غارتگران و سرکوبگران به صف شدهاند تا اربابشان یکی را سرپرست بقیه سازد تا در غصب اموال مردم جواز کسب بگیرد.
«سندرم اشک تمساح»(Bogorad's syndrome) عارضهای است که باعث میشود افراد در هنگام مصرف غذا اشک بریزند. کاظم صدیقی این کار را در نماز جمعه میکرد و نامزدهای خامنهای برای قوه مجریه در پشت تریبونها و میز و کرسیهای داد و ستد داراییهای به غارت برده شده مردم ایران، اما فرستادن اموال دزدی به خارج کشور نشان میدهد که ترس از آینده و انقلاب محتوم واقعیتی است که تمساحهای باتلاق خامنهای آن را هر لحظه احساس میکنند.