این روزها اخبار مربوط به ایران، یکی از پرخوانندهترین خبرهای جهان است.
وضعیت ایران و حاکمیت سیاسی آن، نه فقط امروز بلکه نزدیک به ۴دهه است که یکی از مهمترین خبرها بوده و بیشترین دنبالکنندگان را در فضای خبری داشته است، امری که به عوامل متعددی بستگی دارد:
علل اهمیت و معروف بودن ایران
- مهمترین علت، موقعیت استراتژیکی ایران در منطقه خاورمیانه است، ایران در جایی قرار گرفته که نقطه اتصال ۳قاره و قلب نفتخیزترین منطقه جهان است.
- وجود نفت و گاز و دیگر ثروتهای معدنی سرشار، این کشور را به یکی از قطبهای ثروت جهان تبدیل کرده و از این نظر، ایران از دیرباز مورد توجه دیگران بوده و هست.
- ایران در تمامی یک قرن اخیر، مبدأء اکثر حرکتها و تحولات سیاسیای بوده که در منطقه و گاه جهان، تاثیر جدی داشتهاند: از انقلاب مشروطه گرفته تا نهضت ملی دکتر مصدق و از انقلاب ضدسلطنتی سال ۵۷ گرفته تا قیامهای سالهای اخیر مردم ایران بر ضد دیکتاتوری آخوندها. نهضتهای اجتماعی مهمی که بلافاصله در اکثر کشورهای دور و نزدیک خودش، پیامدهای جدی دربرداشته و الگو قرار گرفتهاند.
- ایران در سالهای اخیر مبدأ بسیاری تنشهای منطقهیی و بینالمللی نیز بوده که گاه در مواردی مانند جنگ ضدمیهنی ایران و عراق تا ۸سال به درازا کشیده و باعث بر زمین ریختن خون میلیونها کشته و زخمی و معلول جنگی گردیده! و از این نظر نیز منشأء خبرهای دستاول شده است.
- پروژه اتمی آخوندها در ۲دهه اخیر که به نوعی گروگانگیری جهانی تبدیل شده بود نیز یکی دیگر از عوامل بر سر زبان افتادن نام ایران است.
- صدور و هدایت عملیات تروریستی متعدد در کشورهای دور و نزدیک(دوست و دشمن تفاوتی نمیکند) نیز یکی دیگر از عوامل نامدار! بودن ایران تحت حاکمیت آخوندهاست.
- اعمال سرکوب بر شهروندان خودی، فراتر از تمامی استانداردهای ارائه شده توسط دیکتاتورهای تاکنونی جهان نیز یکی دیگر از عوامل اشتهار ناموری این کشور در جهان است(رتبه اول اعدام در جهان به نسبت جمعیت، قطع دست و پا و چشم و دیگر اعضای بدن متهمان، قانونی بودن شکنجه تحت عنوان تعزیرات و قانون قصاص و البته زنستیزی سیستماتیک و تحت نام قانون!)
- بالا بودن میزان فساد مالی و اختلاسهای دولتی نیز یکی دیگر از علل بر سر زبان بودن نام ایران در جهان است! گم شدن چندین دکل نفتی، داشتن دهها اسکله قاچاق دولتی، داشتن چندین فرودگاه چراغ خاموش برای تبادلات قاچاق و تروریسم و پولشویی از دیگر علل نامدار بودن ایران آخوندی است.
قیام مردم و مقاومت ایران
یکی از دیگر علل بر سر زبان بودن نام ایران در جهان، داشتن یک مقاومت فعال، گسترده و رزمنده است که تقریباً هیچ عرصهای را چه در داخل کشور و چه در خارج کشور برای مقابله با دیکتاتوری حاکم بر کشورش از دست نداده و نمیدهد. مقاومتی که اینک بهعنوان آلترناتیو واقعی رژیم حاکم بر ایران، پیوسته مورد حمله و هجوم رژیم و سران آن قرار دارد.
تلاش برای بمبگذاری و حمله تروریستی به گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در پاریس در اوایل سالجاری(۹۷) و لورفتن تروریستها و دستگیری آنها توسط سرویسهای چند کشور اروپایی شاهد این مدعاست. ماجرایی که به شکرآب شدن روابط «مماشاتبنیان» برخی کشورهای اروپایی با رژیم آخوندی حاکم بر ایران شد.
این مقاومت در سالهای اخیر با قیامهای گسترده شهری، ابعادی نوین پیدا کرد تا جاییکه رئیسجمهور رژیم(حسن روحانی) مهمترین علل پسکشیدن آمریکا از توافق اتمی موسوم به «برجام» را مشاهده شدت قیامهای ضدحکومتی مردم ایران و فرورفتن ضعف دیکتاتوری آخوندها در چشم حکام آمریکا دانست.
برخورد مستمر مردم و مقاومت ایران با دیکتاتوری حاکم اینک به نقطهای رسیده که خود به یکی از علل اصلی تضعیف حاکمیت تبدیل شده است.
بحران، برآیند دیکتاتوری فاسد و مردم ناراضی
حاصلجمع چنین حاکمیتی با این ویژگیها، با مردمی بهجان آمده و بهشدت ناراضی، یک سلسله بحرانهای مکرر و پیوسته است که میتوان آنها را از زبان آملی لاریجانی(در سخنان هفته اول خرداد ۹۷) به ترتیب زیر، طبقهبندی کرد:
۱- بحران ناشی از انزوای بینالمللی(بنبست با آمریکا، ناامیدی از اروپا و سرخوردگی از نگاه به شرق)
۲- بحران اجتماعی اقتصادی
۳- بحران باندی درونی حاکمیت
۴- بحران ناشی از افزایش تاثیر مجاهدین بر قیام داخلی و سیاست خارجی رژیم
در جمعبندی این بحرانها، رژیم خود به پدیدهیی به اسم «ابرچالشها» رسیده که در رسانههایش در اول تابستان ۹۷ از ۲۱«ابرچالش» یا بحران بزرگ نام برده است. برخی از این «ابرچالشها» بهگفته رسانههای حکومتی عبارتند از:
- تداوم قیام
- افزایش مستمر شکاف بین مردم و مسئولان
- استمرار اوجگیرنده بحران اعتماد
- افزایش سرخوردگی زنان از حرکت در کادر قوانین حکومتی
- افزایش بحران آب و خشکسالی که ۳۰استان کشور درگیر آن بوده و به مهاجرت داخلکشوری بالغ شده است
- استمرار بحران محیطزیست
- افزایش تصاعدی بیکاری و پیامدهای اجتماعی سیاسی ناشی از آن
- از مهار خارج شدن بحران ارزی
آیا این بحرانها راهحل دارند؟
در بررسی موردبهمورد این بحرانها، روشن میشود که وضعیت رژیم بهشدت وخیم است، چرا که:
۱- در مورد بحران برجام و رابطه با آمریکا، خامنهای یا باید ۱۲شرط وزارتخارجه آمریکا را بپذیرد و زانو بزند! و فروپاشد، یا بایستد و با افزایش صدور تروریسم خارجی و سرکوب داخلی ادامه دهد و کار را به برخورد قهرآمیز ارتقاء دهد که البته این شق، پیامدهای خاص خودش را دارد.
۲- در مورد بحران با اروپا، از آنجا که این بحران، خود زیرمجموعه بحران بین رژیم و آمریکاست در نتیجه امیدی به حل جداگانه آن با اروپا نیست.
۳- در مورد سیاست نگاه به شرق نیز عملاً آخوندها در نقطهای هستند که ظریف اخیراً در مجلس گفت فلان وزیر چینی به همتای ایرانیاش گفته که در صورت عدم پذیرش اف.ای.تی.اف، حتی آنها(یعنی چینیها هم) نمیتوانند با رژیم معامله کنند!
۴- در مورد قیام، اینک نزدیک به یک سال پس از آغاز قیام، روشن شده که حرکت مردم، سر بازایستادن ندارد و بازگشت به وضعیت پیش از قیام، محال است.
۵- بحران اقتصادی اجتماعی، ذاتی این رژیم و سازوکارهایش بوده و حل هر یکی از بحرانهای اجتماعی یا اقتصادی برای رژیم، نیازمند جراحی بخش اعظمی از پیکره رژیم و عملاً غیرممکن است، تحمل استمرار وضعیت موجود نیز عملاً غیرممکن بوده و سمت و سوی بحرانها، یک تغییر کیفی را در چشمانداز قرار داده است!
۶- بحران جنگ قدرت در درون نظام که بهخصوص سمت و سوی تشدید دارد نیز امری نیست که حل آن در توان هیچیک از باندهای اصلی آن باشد کما اینکه استمرار آن نیز چشماندازی جز تنازل مکرر هر دو باند ندارد.
۷- با توجه به تجربه ۴۰ساله مقاومت و ایستادگی مجاهدین اینک روشن است که حل و فصل قطعی معضل مقاومت و خلاص شدن آخوندها از دست مجاهدین، دیواری است بسا بلندتر از قد آخوندها و زمان نه به ضرر مقاومت و مجاهدین بلکه به ضرر رژیم عمل میکند و از این نظر نیز، گسترش کانونهای شورشی و شوراهای مقاومت چشماندازی رعبانگیز برای آخوندها در افق نشان میدهد.
نتیجهگیری
با توجه به محورهای بحران و کمیت و کیفیت آنها
و با توجه به دستبستگیهای رژیم در حل آنها
و با توجه به راهحلهای دوگانه متصور برای هر بحران که موردبهمورد بررسی شد،
تنها نتیجهگیری منطقی این است که:
آخوندها از هر طرف که بروند، در دام و کمین مردم و مقاومت ایران و شرکای سابقشان! قرار دارند!
خامنهای اینک در شرایطی است که:
- هر امتیازی که بخواهد به طرفحسابهای «خارجی» خودش بدهد، باید از پیکره و استخوانبندی استراتژیاش «چیزی» جدا کرده و در هیات یک «معلول» بقیه راه پر نشیب و فراز کنونی را ادامه دهد و در کمین مقاومتی طی طریق کند که مستقل از عنصر خارجی، کار خودش را میکند!
- هر امتیازی که بخواهد به مردم و مقاومت «داخلی» بدهد، باید از جسم و جان خودش مایه بگذارد! و سابقه امر نیز نشان داده که خامنهای و رژیمش در این مورد اشتباه نکرده و نمیکنند.
- و اگر هم بخواهد بدون هر گونه امتیاز دادنی، از این مهلکه عبور کند باید با هر دو «طرف» در بیفتد! امری که توانش را نداشته و به زمینش میزند.
روزها و ماههای آینده، روشنگر حرکت رژیم در یکی از این سهراهی خواهد بود. راههایی که هر یک بهشدت مینگذاری شده و با کمینهای متعدد، آماده پذیرش موکب «آقا»! با تمامی خدم و حشم ایشان است.