بهقلم مارتین پاتسلت *
هفتهنامه آلمانی فرایتاگ، ۴سپتامبر۲۰۲۰:
افراطگرایی هیچگاه نتیجه مطلوبی نداشته و در ارتباط با مذهب در جهان، فاجعه آفرین بوده است. فرقی هم نمیکند که آیا این داعش باشد و یا فرقههای متعصب مذاهب گوناگون و یا سایر اشکال دستاندازی و تجاوز تحت نام دین.
اینگونه تعصبات افراطی تنها باعث رنج، مرگ و نفرت می باشند و به هیچوجه کمکی به وضعیت مردم نمیکنند. افراطگرایی اسلامی موجب به صحنه آوردن دشمنهای بسیاری میشود. این تا بدانجا پیش میرود که برخی ایدئولوژیهای سیاسی برنامههای خود را اساساً و هدفمند علیه مذهب تنظیم میکنند. با این روش آنها در نهایت دچار همان اشتباه مذهبیون متعصبی می شوند که با آنها در حال مبارزه هستند: آنها تمام کسانی را که دیدگاهها و نظرات سیاسی آنان را نمیپذیرند با این فرضیه که: اگر دوست من نیستی، دشمن من هستی، از میان خود دور میکنند.
این تفکر سیاه و سفید دیدن، بهطور نمونه، تفکر غالب در جامعه ما پس از حملات تروریستی ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ میباشد. همچنین قرنها یهودی ستیزی، ریشه در تعصبات دینی دارد. بنابراین، تعصبات دینی همواره عامل جدیدی برای عدم بردباری، نفرت و خشونت شده، ما و جامعه ما را، همینطور پیشرفت بشریت در راه مبارزه برای حقوقبشر و کرامت انسانی را همواره به عقب میرانند.
فراخوان دادن بنیادگرایان تهران در شعارهایشان به “مرگ بر اسرائیل” و یا نازیسم به نابودی یهودیان و کمونیسم به آتش زدن کلیساها نمیتوانند هیچ مشکل اساسی این دنیا را حل کنند. کما اینکه ارائه تصویر دشمن از دیگران، پاشیدن بذر نفرت و پاک کردن تمامی هویت افراد، نمیتوانند حلال مشکلات باشند. از اینرو ضروری است که این روشها و مکانیزمها را بشناسیم، درباره آنان شفافسازی کنیم و با تعهد به روشنگری در مقابل آن بایستیم. هر کس این حق را دارد، به چیزی که به آن احساس نزدیکی و با آن هویت خود را تعریف میکند و البته بواسطه آن دیگران را تحقیر نمیکند، اعتقاد داشته باشد. از چنین رویکردی، بردباری و مدارا رشد میکند و بر پایه آن مردم هم میتوانند گفتگوهای مفید و مؤثری با هم داشته باشند. و تازه چنین چیزی امکان بقای مسالمتآمیز و همزیستی پایدار قریب هشت میلیارد انسان را ممکن میسازد.
من شاهد چنین تمرینی از تحمل و مدارا در بین جنبش اپوزیسیون شورای ملی مقاومت ایران بودهام. در این شورا نه تنها ایرانیان مسلمان، بلکه همچنین مسیحیان، بیدینان و معتقدان ادیان دیگر مشغول به فعالیت هستند. من اینرا در جلسات این جنبش در پاریس و برلین تجربه کردهام. شورای ملی مقاومت ایران و نیروی محوری آن یعنی مجاهدین خلق، راه و روشی متفاوت برای زندگی ارائه میدهند، راه درک و احترام بین ادیان و دیگر جهان بینی ها. آنها خواهان جدایی دین از دولت و مخالف هر شکلی از افراطگرایی می باشند. آنها انتقاد سازنده در مورد دین خود و سازمان خود را میپذیرند و خواهان این هستند که همراه با دیگران برای ساختن دنیایی بهتر و صلح آمیز، همکاری کنند، دنیایی که در آن تمام ادیان در ایران و در سراسر جهان بهجای جنگیدن با هم، به یکدیگر احترام گذاشته و مکمل یکدیگر باشند.
برعکس نوشتهجات غیرمحترمانه و مملو از نفرت، بهطور مثال مانند نامهیی که من از مینا احدی از“ حزب کمونیست کارگری ”دریافت کردم، ما را به پیش نخواهند برد. نفرت کلی از اسلام و طرد و عدم تمایز قائل شدن مابین انتقاد و افترا علیه مجاهدین خلق به کسی کمک نمیکند. ملایان با تفسیر آمیخته با تعصب از قرآن اعتقادات مردم ایران را مورد سوءاستفاده قرار میدهند، که این ضربه بسیار سنگینی است و بایستی به آن پایان داده شود. و وقتی جایگزین و آلترناتیوی وجود دارد که نه افراطی است و نه نفرت پراکنی میکند، دیگر اینکه اعضای این آلترناتیو به چه چیزی اعتقاد دارند و یا ندارند، نمیبایستی که نقشی در این میان بازی کند.
کسی که ادعای مخالفت با رژیم را دارد و مبارزه با اصلیترین گروه مخالف ایران را وظیفه خود می داند، از مبارزه علیه دیکتاتور حاکم منحرف میشود، مقاومت را تضعیف میکند و در معرض خطر حذف کردن خود از دایره اپوزیسیون قرار میگیرد. این همان کاری بود که خانم احدی به آن دست زد و حاضر به هیچ انتقادی از خود نیست.
مسیحیان و آتئیستها (بی خدایان) با هم برای مقاومت کار میکنند
بسیاری از حامیان آلمانی شورای ملی مقاومت ایران از مسیحیان می باشند. دموکراتمسیحیان اینک و طی سالهای گذشته دولت کشور ما را تشکیل دادهاند. بسیاری از سیاستمداران کشیش بوده و می باشند و پیروان فعال آئین مسیحیت هستند. در طیف حامیان آلمانی شورای ملی مقاومت ایران، از افرادی هستند که با آموزههای عیسی مسیح همدلی پیدا کردهاند تا کشیشانی که زندگی خود را وقف خدا و عیسی مسیح کردهاند. تمام اینها همراه با بیدینان برای شورای ملی مقاومت ایران فعال هستند. هیچکس نمیخواهد دیگری را به راه خود بیاورد، تمرکز همه بر روی مبارزه برای آزادی و دموکراسی در ایران و پایان دادن به بدترین شکل از افراطگرایی است که در حال حاضر در جهان وجود دارد.
ملایان هر کس را که به تفسیر آنان تمکین نکند، میکشند و سرکوب میکنند. آنها پر از نفرت نسبت به دگر اندیشان می باشند. در برابر این تنها یک جواب وجود دارد: همکاری صمیمانه تمامی ادیان و جریانهای سیاسی که به منشور حقوقبشر سازمان ملل متحد پایبند هستند. آنها در مبارزه علیه افراطگرایی، فارغ از اینکه تحت چه پرچمی ظاهر شود، با هم برای آزادی و تعیین سرنوشت خلقها متحد هستند.
حاکمان ایران در سال۱۳۶۷ توسط “هیئت مرگ” طی چند ماه ۳۰۰۰۰ زندانی سیاسی را قتلعام کردند. در این کمیته اغلب تنها یک سؤال پرسیده می شد و آن اینکه آیا اعضا و هواداران مجاهدین خلق و کمونیستها حاضر به دست کشیدن از اعتقادات خود هستند یا خیر. هر کس، چه مرد، زن باردار و یا خردسال جواب منفی می داد، اعدام می شد. این بایستی به ما یادآوری کند که افراطگرایی تمامی مخالفان خود را- چه ظاهری و یا واقعی- از بین می برد. این مانند رخدادهای دوران تفتیش عقاید در اروپاست.
ظاهراً خانم احدی و حزب متبوعش به چیزی کمتر از نفی کامل جنبش اپوزیسیون مجاهدین خلق رضایت نمیدهند. این یک رویکرد ضددموکراتیک است. اگر ما میخواهیم به رژیم ایران و افراطگرایی پایان دهیم، بایستی نشان دهیم که ما از تاریخ، بهخصوص تاریخ خودمان این درس را گرفتیم که صبر و بردباری، احترام متقابل، انتقاد پذیری، واقف بودن به نقاط قدرت و ضعف خود، سازش پذیری و توانایی دست یافتن به توافق با دادن امتیازهای متقابل، جزیی از پیشرفت بشریت می باشد.
* مارتین پاتسلت نماینده مجلس فدرال آلمان از حزب دموکرات مسیحی و عضو هیأترئیسه کمیته آلمانی همبستگی برای ایران آزاد (DSFI) میباشد.