در دهههای اخیر اینترنت به یکی از ستونهای اساسی زندگی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در ایران تبدیل شده است؛ اما همزمان، ساختار حکمرانی در نظام ولایت فقیه بهگونهیی شکل گرفته که سیاست فیلترینگ اینترنتی را بهعنوان ابزار کنترل سیاسی، فرهنگی و امنیتی به کار گرفته است. با این حال، طی سالهای اخیر شکلی از دسترسی طبقاتی به اینترنت - اینترنت آزاد برای عدهیی خاص و فیلتر برای اکثریت - پدید آمده است. این وضعیت تحت عناوینی چون «اینترنت سفید»، «سیمکارت سفید» یا «اینترنت طبقاتی» شناخته میشود.
این یادداشت بر آن است که مفهوم، سازوکار، پیامدها و ابعاد این پدیده را بررسی کند و بارز کند که چگونه «فیلترینگ برای مردم» و «دسترسی آزاد برای خواص» نه فقط یک تناقض اخلاقی و سیاسی، بلکه عاملی ساختاری برای افزایش بیعدالتی، فساد و نابرابری در عرصهٔ اینترنت و حقوق دیجیتال است.
«اینترنت خط سفید» چیست؟
اصطلاح «سیمکارت سفید» (White SIM / White-list SIM) برای اشاره به خطوطی استفاده میشود که از فهرست سفید اپراتورها خارج از سیاست عمومی فیلترینگ بهرهمند هستند؛ یعنی دارندگان این سیمکارتها میتوانند به اینترنت بینالملل با کمترین یا بدون فیلتر، بدون محدودیت سرعت و بدون نیاز به ویپیان دسترسی یابند.
این خطوط اغلب به مقامات حکومتی، نمایندگان مجلس، روزنامهنگاران نهچندان منتقد، رسانههای دولتی و «خواص» داده میشود؛ کسانی که قدرت تصمیمگیری یا نزدیکی به ساختار را دارند.
بنابراین «اینترنت خط سفید» را میتوان بهمثابه ابزاری برای تحقق «اینترنت طبقاتی / سلسلهمراتبی» دانست؛ یعنی شکافی ساختاری در دسترسی به فضای مجازی بر اساس تعلقات سیاسی، اجتماعی و حکومتی.
زیرساخت و فیلترینگ عمومی
در ایران، سیاست فیلترینگ اینترنت از سالهای نخستین ورود اینترنت شکل گرفت؛ با گذشت زمان، سازوکارهایی مثل مسدودسازی وبسایتها، محدود کردن دسترسی به پلتفرمهای خارجی، کنترل پهنای باند، کاهش سرعت و حتی قطع کامل اینترنت بهکار گرفته شده است.
در گام بعد، پروژهیی مانند شبکه ملی اطلاعات(NIN) طراحی شد؛ زیرساختی حکومتی که میتواند ترافیک داخلی را بدون عبور از مسیر بینالملل مدیریت کند. این ساختار علاوه بر مسدودسازی محتوا، امکان نظارت دقیق، کنترل ترافیک و ممیزی محتوا را نیز فراهم میآورد.
سیمکارت سفید / دسترسی ویژه
سیمکارت سفید بهصورت رسمی برای عدهیی خاص(روزنامهنگاران، خبرنگاران، «متخصصان»، نمایندگان، مقامات و …) صادر شده است تا آنها بتوانند بدون فیلتر به اینترنت جهانی دسترسی داشته باشند.
مزیت این سیمکارتها فقط رفع فیلتر نیست: گفته میشود سرعت بالاتر، پایداری بهتر، و حتی ادامه ارتباط در زمانهای قطعی گسترده اینترنت نیز از ویژگیهای آن است. از این رو، «دسترسی آزاد» به اینترنت به عاملی انحصاری بدل شده؛ برخلاف اصل برابری در دسترسی به اطلاعات.
در نتیجه، زیرساخت فیلترینگ + سیاست اعطای سیمکارت سفید برای «خواص» ترکیب میشود تا ساختار دوگانهای خلق شود: مردم عادی محدود، خواص دستنیافتنی به اینترنت آزاد.
دلایل و انگیزهها
پشت این سازوکار چند انگیزه کلیدی وجود دارد:
۱. فیلترینگ برای جلوگیری از انتشار اطلاعات منتقدانه، سازماندهی اعتراضات یا گسترش ایدههای مخالف است. اینترنت طبقاتی امکان میدهد که جریان رسمی اطلاعرسانی(رسانههای دولتی، وابستگان حکومت) بدون محدودیت کار کند در حالی که دیگران تحت کنترل باشند.
۲. ارائه دسترسی ویژه به عدهیی محدود و نزدیک به حکومت، نوعی رانت سیاسی و اجتماعی ایجاد میکند؛ کسانی که از منابع اطلاعاتی آزاد برخوردارند و دیگران محروم.
۳. اغلب عنوان میشود که برخی مشاغل(روزنامهنگاری، پزشکی، دانشگاه، دولت) نیاز به اینترنت آزاد دارند؛ اما واقعیت این است که این ضرورت بهانهیی برای تخصیص «دسترسی ویژه» شده و نه پلن واقعی برای اینترنت آزاد برای همه.
درآمدهای نجومی و مافیای فیلترشکن در سایهٔ فیلترینگ
یکی از تبعات ساختاری سیاست فیلترینگ در نظام ولایت فقیه، شکلگیری بازاری غیررسمی، عظیم و پنهان برای فروش فیلترشکن است؛ بازاری که نهتنها محصولِ محدودیتهای حکومتی است، بلکه به واسطهٔ نبود شفافیت، نبود نظارت و دسترسی انحصاری، به بستری برای سودهای نجومی و گردش مالی گسترده برای مدافعان فیلترینگ تبدیل شده است. «مافیای فیلترشکن» امروز یکی از بازیگران واقعی اقتصاد سایبری ایران است مافیایی که عرضه و تقاضا را با اهرمهای حکومتی خودش تنظیم میکند. یعنی همان نهادی که فیلتر میکند، فیلترشکن عرضه میکند و همزمان زیرساخت بازماندن VPNهای خاص را نگهمیدارد.
رسانههای حکومتی بدون نام بردن از سپاه پاسداران، گردش مالی «کاسبان فیلترینگ در ایران» را ۶۰هزار میلیارد تومان برآورد میکنند.
وقتی دسترسی آزاد به اینترنت محدود میشود، تقاضای طبیعی برای ابزارهای دورزدن این محدودیت بهشدت بالا میرود. در نتیجه بیش از ۸۰درصد کاربران ایرانی ناچار میشوند از نوعی VPN استفاده کنند. مسدود کردن پلتفرمهای اصلی(اینستاگرام، واتساپ، توئیتر، تلگرام و...) موجب انفجار تقاضا برای VPN میشود. در هر مرحله تشدید فیلترینگ باعث شکلگیری موج جدید خرید فیلترشکن میشود و رشد ناگهانی درآمد برای مافیای آن را به دنبال دارد. این چرخه، صنعت گستردهیی بهوجود آورده که در انحصار خواص حکومتی است و با تصمیمات حکومتی تغذیه میشود.
از سوی دیگر فیلترینگ گسترده مردم را مجبور میکند برای امور روزمره -کار، تحصیل، ارتباط اجتماعی - به VPN متوسل شوند. این وابستگی، قدرت بازار مافیایی را بیشتر میکند.
این وضعیت موجب شده فیلترینگ از یک سیاست فرهنگی یا امنیتی، به یک ساختار اقتصادی وابسته به گردش پول فیلترشکن تبدیل شود؛ ساختاری که سپاه پاسداران و ذینفعان اقتصادی و سیاسی آن، خود انگیزههای قدرتمندی برای ادامه فیلترینگ دارند.
نابرابری ساختاری
پدیده «اینترنت خط سفید» - یا آنچه بهطور رایج «سیمکارت سفید» و «اینترنت طبقاتی» نامیده میشود - نمادی است از نابرابری ساختاری در دسترسی به اطلاعات در نظام ولایت فقیه. این وضع نه فقط بهمثابه یک خطای فنی یا یک تصمیم گذرا، بلکه به شکل یک استراتژی بلندمدت برای کنترل جامعه، تمرکز قدرت و حفظ رانت اطلاعاتی عمل میکند؛ بدیهی است که این سازوکار را تنها و تنها با مقاومت سازمانیافته و واژگونی این ساختار اهریمنی میتوان درهمشکست.
منابع: ـــــــــــــــــــــــ
[۱] «فیلترینگ برای مردم، دسترسی آزاد برای خواص» (سایت بهارنیوز ۹آذر ۱۴۰۴)
[۲] «بازار پررونق فیلترشکن گران در ایران؛ استفاده دوسوم کاربران» (دویچهوله فارسی ۲۰۲۳ / ۲۰۲۴)
[۳] «آمار شوکهکننده از میزان استفاده فیلترشکن در ایران» (روز نو آذر ۱۴۰۳)
[۴] «استفاده ۶۴درصد کاربران ایرانی از فیلترشکن» (ایران امروز ۲۳آگوست ۲۰۲۳ / مرداد ۱۴۰۲)
[۵] «فیلترینگ، «بیثمر، اما پولساز»؛ ۸۰درصد ایرانیان از «فیلترشکن» استفاده میکنند» (VOA فارسی ۷شهریور ۱۴۰۲)
[۶] «دوری فیلترشکن از کاربرد اصلی آن در ایران / بازار وسوسهکننده VPNها» (تجارتنیوز ۷بهمن ۱۴۰۲)