از رخدادهای بهیاد ماندگی و غرورانگیز قیام ۱۴۰۱، شورش در زندانها برای گسستن دیوارهای اختناق و پیوستن به دریای متلاطم و خروشان قیام در کف خیابانهای عاصی ایران بود. گزمههای منفور و هراسان خامنهای در برابر ارادهٔ زندانیان به آخرین سلاح خود یعنی مقابلهٔ عریان و قهرآمیز متوسل شدند. طرح و برنامهٔ آنان این بود که شورش را بیسر و صدا فرو بخوابانند تا از درز اخبار انگیزاننده آن به جوانان بپا خاسته جلوگیری شود. این اقدام رذیلانه از نگاه مقاومت ایران پنهان نماند. انعکاس اخبار مربوط به زندان باعث همبستگی بیشتر مردم با فرزندان زندانی خود شد. آنها در گروههای مختلف به پشت درهای زندانها شتافتند تا از بدنهای خود یک سپر دفاعی برای حفاظت جان زندانیان بسازند. این خشم و خروش عمومی یادآور روزهای توفانی و پایانی نظام سلطنتی در ماههای دی و بهمن ۱۳۵۷ بود.
در این گزارش، به شورش زندانیان در رشت (زندان لاکان)، تهران (زندان اوین) و کرج (زندان قزلحصار) پرداخته شده است.
شورش در زندان لاکان رشت
روز یکشنبه ۱۷مهرماه ۱۴۰۲ زندانیان سیاسی در زندان لاکان رشت دست به شورش زدند. صدای شلیک گلوله و برخاستن ستونهای دود و شعلههای آتش از ساختمان زندان، مردم را متوجه این رخداد کرد. این در حالی بود که مأموران از چند کیلومتری زندان اجازه ورود به کسی نمیدادند.
مسعود رجوی بیدرنگ در پیامی به مردم رشت، زادگان سرفراز سردار جنگل نوشت:
«بیمحابا مزدوران و مأموران و مواضع دشمن را در هم بکوبید و فرزندان اسیر ایرانزمین را که در زندان لاکان پرچم قیام و سرنگونی نظام برافراشتهاند نجات بدهید.
نباید گذاشت فاجعهٔ آتشسوزی عمدی و بستن درها توسط دژخیمان خمینی در ۲۴اسفند ۱۳۶۱ در زندان باشگاه افسران شهر رشت که باعث سوختن و شهادت ۷مجاهد خلق شد، تکرار شود».
در این شورش دست کم ۱۰ زندانی در اثر شلیک و آتشسوزی کشته و تعداد بیشتری مجروح شدند.
شورش در زندان اوین ـ ۲۳مهر ۱۴۰۱
در ساعت ۲۱۵۰ به وقت تهران خبر رسید که در زندان اوین صدای انفجار مهیبی شنیده شد. تمام شیشههای ساختمان اطراف اوین لرزیده است. در همان زمان خانم مریم رجوی از مردم و جوانان تهران خواست به کمک خانوادهها که در اوین تجمع کردهاند بشتابند تا رژیم نتواند قتلعام کند
گزارشها حاکی بود که شماری از زندانیان در پشتبام های اوین زندان هستند. در اوین و اطراف اوین شعارهای مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای به گوش میرسد.
یک شاهد عینی در ساعت ۱۰ و نیم شنبه شب از اوین گزارش داد که زندانیان به سمت دیوارها رفتند و پاسداران خامنهای سگها را به داخل زندان رها کرده و قلادههای آنها را باز کردهاند. صدای گوشخراش پارس کردن سگها تا بیرون زندان میآید. خانم رجوی بار دیگر از مردم و جوانان تهران استمداد کرد.
ساعت ۲۲۴۱ صدای دو انفجار دیگر در اوین شنیده شد. ساعت ۲۲۴۴ صدای رگبار به گوش رسید و همزمان صدای ممتد آژیرها بلند شد.
در حالی که صدای انفجار پیاپی نارنجکها و رگبار گلوله ادامه داشت، خانوادههای تجمع کرده در پشت در زندان صدای ۳ انفجار مشابه آر.پی.جی یا خمپاره را شنیده بودند.
سایر گزارشها حاکی از این بود که وحوش «نوپو» نیروهای ویژه پاسداران ولایت به زندان اوین یورش بردهاند و رژیم در تلاش است از نقاط مختلف تهران نیروی بسیج برای اوین و مقابله با مردم بفرستد.
قضاییه جلادان ادعا کرد درگیری بین زندانیان پیش آمده و کارگاه خیاطی سوخته است!
نیروهای ویژه در مقابل اوین به خانوادههایی که تجمع کردهاند گاز اشکآور زدند.
سخنگوی مجاهدین: اگر ادعای رژیم را در مورد اینکه خیاطخانه اوین به تصادف آتش گرفته باور کنیم باید این را هم باور کرد که چرخهای خیاطی بهطور خودکار شعار مرگ بر دیکتاتور و شعار مرگ بر خامنهای میدهند که با فاصله زیاد در بیرون اوین هم شنیده میشود!
ازهاری نخستوزیر ـ ارتشبد حکومت نظامی شاه هم در مرحله پایانی مدعی بود که شعارهای میلیونی مرگ بر شاه صحت ندارد و نوار است. روز بعد مردم تهران در راهپیمایی بزرگ خود شعار دادند ازهاری بیچاره، بازم بگو نواره، نوار که پا نداره!
شورش در زندان قزلحصار
در روز ۲۵مهر ۱۴۰۱، از زندان قزلحصار کرج صدای آژیر و تیراندازی شنیده شد. گزارشها حاکی بود که زندانیان این زندان در هواخوری شعار مرگ بر خامنهای میدهند. حوالی ساعت ۱۰صبح بیش از ۵۰ نیروی مزدور گارد ویژه به سمت زندانیان نشانهروی کردند و رئیس جنایتکار زندان با وینچستر به شلیک هوایی پرداخت.
سخنگوی مجاهدین در ۲۷ آذر اعلام کرد که در این اعتراض دهها زندانی مجروح و حداقل یک نفر کشته شدهاند.
در پیام سخنگو به تمامی خانوادههای زندانیان و نیز هموطنان هشدار و آمادهباش داده شده و آمده بود: «شورش برحق زندانیان از زندان لاکان رشت و اوین به زندان کرج گسترش یافته و تمام زندانهای رژیم را یکی پس از دیگری در مینوردد. اکنون هر زندان یک کانون شورش است».
آری آری، با اتکا به چنین حماسههایی است که میتوان گفت زندانهای ایران هر یک استعداد و آمادگی آن را دارند که در «لحظهٔ موعود»، چون کوهی آتشفشانی، فوران نمایند و به دریای خروشان خلق بپیوندند. بیتردید پیروزی از آن کسانی است که حاکمیت دیوارها را بهرسمیت نمیشناسند و ارادهٔ آتشین خود را فراتر از زنجیرها و زنجیربانان میدانند.