اوضاع اجتماعی بهشدت ملتهب است. مهرهها و رسانههای رژیم هشدار میدهند که با از دست رفتن چهارپنجم قدرت خرید پول ملی، کارد به استخوان مردم رسیده است. هشدار میدهند که در پس این روزها، توفانی در کمین است. هشدار میدهند که جامعه مثل دیگ بخار است و هشدار میدهند که لحظهای به وخامت اوضاع پی میبریم که دیگر کار از کار گذشته است.
بهعلت همین شرایط و برای جلوگیری از انفجار این دیگ بخار، خامنهای روز یکشنبه ۲ دی ۹۷ فرماندهان نیروی سرکوبگر انتظامی را نزد خود فراخواند و توصیههایی در جهت «ملاحظهکارانه و عاقلانه رفتار کردن با مردم» به آنها کرد و در عینحال بهطور متناقضی از آنها خواست که «مقتدر» عمل کنند.
اگر چه رسانههای رژیم تا ظهر روز دوشنبه ۳ دی چند جمله بیشتر از صحبتهای خامنهای را منعکس نکردهاند و اگر چه این جملات هم طبق معمول به سبک «بیان متناقض خامنهای» است اما فضای کلی صحبت، بهنظر میرسد که با دیگر صحبتهای وی متفاوت باشد.
حرف اصلی خامنهای چه بود؟
اکنون مدتهاست که دوگانهگویی و تناقضگویی یکی از ویژگیهای سخنان خامنهای شده است، در همین سخنرانی نیز او از یکطرف گفت:
«نیروی انتظامی باید یک نیروی متقدر، عادل و هوشیار باشد». مفهوم کلمه «مقتدر» در فرهنگ خامنهای مترادف سرکوب است.
کلمه «عادل» نیز بیانگر ترس و نگرانی وی از واکنشهای مردم در قبال واقعیت عملکرد نیروهای سرکوبگر است و معنی آن در فرهنگ خامنهای معکوس عادل یعنی ظالم است! وی سپس از کلمه هوشیار استفاده میکند. هوشیار را هم اگر در فرهنگ خودش ترجمه کنیم در واقع نوعی هوشیاری نسبت به شرایط انفجاری و خطراتی است که پیش پای نظام قرار دارند.
به این ترتیب خامنهای به پاسدارانش میگوید حواستان در برخورد با مردم جمع باشد، بنزین روی آتش خشم مردم نریزید! در عین اینکه برایشان روشن میکند که: از سرکوب هم نمیتوانید دست بردارید!
خامنهای این حرفها را در جملات بعدی بهتر منتقل کرده و میگوید کلانتریها و پاسگاهها و گشتها پیش چشم مردم قرار دارند؛ یعنی مردم عملکرد سرکوبگرانه را با پوست و گوشتشان حس میکنند! بعد میگوید مردم رفتار نیروی انتظامی را به کل نیروهای مسلح و کل نظام تعمیم میدهند یعنی به بیان سادهتر به آنها میگوید خشمی که شما در جریان سرکوب و چپاول برمیانگیزید، آتشی میشود که کل نظام را میسوزاند!
سپس مدعی پیشرفت در نیروی انتظامی میشود و میگوید رفتارتان با مردم نسبت به گذشته بهتر شده است و مجدداً میگوید:
«عملکرد نیروی انتظامی باید عاقلانه، مدبرانه و برای مردم کاملا اطمینان بخش و اعتمادآفرین باشد».
در مجموع، تمامیت حرفهایی که خامنهای به سرکردگان نیروی انتظامی زد و البته بخش اندکی از آن در رسانههای حکومتی منعکس شده، کاملا روشن نیست! کما اینکه این نکته نیز روشن نیست که پشت پرده، چه اندازه به پاسدارانش هشدار داده و ابراز وحشت کرده است؟! اما با نگاهی به همین حرفهای متناقض میتوان حدس زد که معضلی جدی روی میزش قرار دارد.
رفتار عادلانه و مقتدرانه با مردم ظاهراً متناقض نیست
تناقض از نظر بیان در پشت این کلمات دیده میشود اما مهمتر از خود این کلمات آن چیزی است که در صحنه جامعه و بهقول معروف در کف خیابانها جاری است و به چشم میخورد، تناقض بنبستی است که رژیم گرفتار آن است و آن پدیدهای است به اسم «بنبست سرکوب»:
- از یکطرف هیچ راهی برای پاسخگویی به خواستههای بهحق مردم و حل ریشهای بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ندارد و تنها راهحل رژیم برای کنترل جامعه سرکوب است.
- از طرف دیگر بهروشنی میبیند که سرکوب در مقابل خشم انفجاری ۹۶% جامعه، محلی از اعراب ندارد و نمیتواند تعادل مورد نظرش را حفظ کند.
(عدد ۹۶% حرف خودشان است که از جمله در مناظرههای انتخابات ریاستجمهوری از جانب قالیباف مطرح و توسط رسانهها و همچنین سایر سرکردگان رژیم تکرار شده است).
بنابراین تناقض اصلی که در پشت کلمات «مقتدرانه» و «عادلانه» پنهان شده، تناقض عمیقی در رویارویی اجتماعی است که رژیم با آن مواجه است. این تناقض را همچنین میتوان در صحبت سایر سردمداران رژیم هم دید. بهعنوان مثال در همان ملاقات سرکرده نیروی انتظامی تلاش میکرد اخذ جرایم ظالمانه و کمرشکن از مردم را توجیه کند وی گفت: «بر اساس مصوبه مجلس شورای اسلامی، هیأت وزیران و مطابق تورم، هر ۳سال یکبار موضوع تعیین نرخ جرایم راهنمایی و رانندگی بررسی و ابلاغ میشود» و به این ترتیب از وحشت رودررویی با مردم، مسأله را روی میز مجلس انداخت و خود را کنار کشید.
وضعیت جامعه
شرایط کنونی شرایط کاملاً ویژهیی است که به اعتراف سرمداران رژیم در تمام ۴دههای که از عمر این رژیم میگذرد هیچوقت مشابه نداشته است؛ هیچوقت مردم از نظر اقتصادی اینهمه تحت فشار نبودهاند. یک قلم طی همین امسال، «ریال» چهارپنجم قدرت خرید خود را از دست داده است. منابع رژیم اعتراف میکنند که بیش از ۸۰درصد مردم به زیر خط فقر سقوط کردهاند؛ هیچوقت اعتراضات اجتماعی تا این حد متراکم و انبوه نبوده است.
هر ناظری در مییابد که در جامعه و در یک لحظه چندین کانون ملتهب و در حال جوشش وجود دارد که بعضی از آنها سراسری هستند:
- اعتصاب سراسری رانندگان کامیون برای پنجمین دور در ۲۰استان کشور در جریان است.
- کشاورزان ورزنهٔ اصفهان برای چندمین بار به صحنه آمده و به اعتراف عضو مجلس ارتجاع برای ۲۹مین بار لوله انتقال آب را تخریب کردهاند.
- همینطور معلمان استانهای مختلف کشور بهطور متناوب در حال اعتصاب هستند.
- وضعیت در کارخانهٔ فولاد اهواز و در هفتتپه و در سراسر محیطهای کارگری ملتهب است.
- وضعیت بازاریان و کسبه و همهٔ اقشار تقریباً در نقطه انفجار قرار دارد. بهطوری که رسانهها و کارشناسان رژیم، جامعه را به دیگ بخاری که در آستانهٔ انفجار است تشبیه میکنند.
جهانگیری، معاون اول روحانی، میگوید جامعه مثل یک اتاق پر از گاز، منتظر یک جرقه است که همه چیز را به آتش بکشد.
وضعیت منطقهای رژیم
این وضعیت داخلی در شرایطی است که آثار تحریمها شروع به ظاهر شدن کرده و هماکنون تفسیر کارشناسان رژیم عمدتاً مبتنی بر این است که آمریکا نیروهای خود را از سوریه خارج کرده تا بیشازپیش روی رژیم متمرکز شود و تحرکات نظامی آمریکا در منطقه را هم بهعنوان شاهد این تحلیل خود ذکر میکنند.
اخراج سفیر و یک مهره اطلاعاتی رژیم از آلبانی نیز فصل جدیدی در انزوای بینالمللی رژیم گشوده است. این اقدام در ادامه سلسلهای از دستگیری و اخراج دیپلمات تروریستهای رژیم در کشورهای اروپایی رخ داد که درگیر طراحی و انجام عملیات تروریستی علیه مجاهدین و مقاومت ایران در خاک اروپا بودند. این تحولات بسا فراتر از ضرباتی پراکنده به ماشین ترور رژیم آخوندی، ضربه به پایهای محسوب میشوند که در کنار سرکوب اصلیترین عامل حفظ بقای رژیم حداقل در ۱۶سال گذشته بوده است. سخنان رئیسجمهور برگزیده مقاومت در ۲۱بهمن ۹۶ در این زمینه روشنگر است:
«خامنهای همیشه و بهخصوص در ۱۶سال گذشته از سیاست دولتهای آمریکا، بیشترین سودها را برده است. اگر دولتهای گذشته آمریکا بارها برای خامنهای و رژیم آخوندی راه باز نمیکردند، یا سکوت نمیکردند، او نمیتوانست در عراق و سوریه به چنین دخالتهای ویرانگری دست بزند و نمیتوانست از امتیاز خلعسلاح، محاصره و بمباران مجاهدین و ارتش آزادی برخوردار شود. اما امروز دیگر خامنهای پشتوانه مماشات آمریکا را از دست داده است».
راه برونرفت رژیم؟
در چنین شرایطی رژیم بهجز سرکوب هیچ راه دیگری ندارد اما...
اما سرکوب، بهخصوص سرکوب عریان بهقول جهانگیری میتواند همان جرقه باشد. بنابراین حاصل چنین وضعیت متناقضی باید هم همین حرفهای ضد و نقیض خامنهای باشد!
همین وضعیت بلاتکلیفی است که در تمامی تصمیمگیریهای مهم و استراتژیک رژیم از برجام تا اف.ای.تی.اف و... موج میزند.
تناقضگویی فقط کار خامنهای نیست!
پیآمد این وضعیت و اوج این سردرگمی را در اظهارات متناقض بالاترین مهرههای سرکوب رژیم هم میتوان دید:
- از یک طرف چند روز پیش پاسدار جعفری سرکردهٔ سپاه پاسداران در یک سخنرانی برای گروهی از نیروهای رژیم، حرف خامنهای مربوط به «آتش به اختیار» را یادآوری کرد و گفت که خامنهای ابتدا فرمان آتش به اختیار را خطاب به جبهه فرهنگی اعلام کردند و پس از آن هم گفت که در سایر جبههها هم میتوانند آتش به اختیار عمل کنند. پاسدار جعفری در توضیح معنای «آتش به اختیار» گفت: «یعنی محدودیتها، ملاحظات و قوانین نباید مانع انجام اقدامات انقلابی توسط جوانان شود».
- از طرف دیگر یکی دیگر از سردار پاسدارهای نظام به نام کوثری(سرکردهٔ قرارگاه موسوم به ثارالله) درصدد رفع و رجوع این قضیه برآمده و گفت: «من چنین چیزی از ایشان(یعنی از جعفری) نشنیدم که بخواهم درباره آن نظر دهم، اما آتش به اختیار عمل کردن بهمعنای پاگذاشتن روی قوانین و مقررات و برخلاف قوانین عمل کردن نیست. قطعاً و یقیناً میدانم که شخص رهبری نیز چنین نظری ندارند».
راه برونرفت در حال حاضر، ضدونقیضگویی است!
این همه ضدونقیضگویی بازتابی از واقعیت درونی دیکتاتوری است! نماد بنبستی که سران نظام هیچ راهی برای برونرفت از آن ندارند.