صبح روز شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، در حالی که فاجعهٔ انفجار مهیب در بندرعباس وارد هشتمین روز خود میشد، مردم داغدار این شهر همراه با خانوادههای کشتهشدگان و مفقودان، دست به اعتراض زدند. آنها مسیر اسکله را مسدود کرده و با در دست داشتن تصاویر عزیزان از دسترفته خود، فریاد خشم و اندوه سرداده و اعلام کردند دیگر تاب تحمل دروغها، وعدههای تو خالی و جلسات نمایشی مسئولان فاسد رژیم ولایت فقیه را ندارند.
این تجمع اعتراضی فقط واکنشی به تأخیر در اعلام اسامی قربانیان یا ناتوانی در امدادرسانی نبود، فراتر از آن یک خشم عمیق اجتماعی را بارز کرد که سالهاست در زیر خاکستر سرکوب و سانسور پنهان مانده است.
سانسور و پنهانکاری، سیاست رسمی حکومت
در شرایطی که اخبار فاجعه به شکل قطرهچکانی منتشر میشود، نهادهای حکومتی همچنان از ارائه آمار واقعی کشتهها و مفقودان خودداری میکنند. روز شنبه، رژیم تنها به شناسایی سه پیکر دیگر اذعان کرد؛ در حالی که دهها خانواده همچنان از سرنوشت فرزندانشان بیخبرند.
این در حالی است که هلال احمر رژیم اعلام کرد:
«پس از چندین روز تلاش شبانهروزی و جستجو برای یافتن آخرین بقایای آسیبدیدگان، بهطوری که در دو روز اخیر هیچگونه بقایایی از نفرات آسیبدیده یافت نشد. با هماهنگی ستاد پیشگیری، هماهنگی و فرماندهی عملیات پاسخ به بحران استانداری، در شامگاه ۱۳ اردیبهشت ماه، پایان عملیات جستجو و نجات اعلام میشود» (انتخاب. ۱۴اردیبهشت ۱۴۰۴)
برخی گزارشها حاکی است پیکرهای کشفشده بهدلیل شدت سوختگی و انفجار، قابل شناسایی نیستند یا بهطور عمدی از خانوادهها پنهان نگه داشته میشوند.
روزنامه حکومتی «جهان صنعت» نیز بهطور غیرمستقیم به عمق فاجعه اذعان کرد:
«احتمال دارد تعدادی از قربانیان از ساکنان حاشیهنشین بلوچ و سیستانی باشند که بدون اوراق هویت برای کار به بندر آمده بودند و حتی پس از مرگ نیز بهرسمیت شناخته نخواهند شد». این نحوه اعلام آشکارا نشان میدهد که تبعیض و بیعدالتی ساختاری تا چه حد در تار و پود این رژیم نفوذ کرده و جان انسانها ـ بهویژه زحمتکشان ـ تا چه اندازه برای آنان بیارزش است.
واقعیت انفجار؛ پنهانسازی یک پروژه نظامی
آنچه خشم عمومی را بهطرز بیسابقهای شعلهور ساخته، نه فقط بیکفایتی در امدادرسانی، بلکه پنهانکاری هدفمند درباره علت اصلی انفجار است. کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران روز ۷ اردیبهشت اعلام کرد که انفجار در انبارهای متعلق به شرکت «بناگستر» رخ داده است. این شرکت زیرمجموعه هولدینگ «سپهرانرژی» وابسته به وزارت دفاع رژیم است که از سوی وزارت خزانهداری آمریکا در نوامبر ۲۰۲۳ بهدلیل فعالیتهای مشکوک نظامی و تولید سوخت موشکهای بالستیک تحریم شده بود.
بر اساس این گزارش، کانتینرهای منفجرشده حامل پرکلرات سدیم بودهاند؛ مادهای که در تولید سوخت جامد برای موشکهای نظامی کاربرد دارد. این یعنی، بندر تجاری بندرعباس ـ که باید محلی برای واردات کالا و معیشت مردم باشد ـ در عمل به انبار مهمات مخفی رژیم تبدیل شده بود؛ اقدامی جنایتکارانه که جان کارگران و مردم بیگناه را به خطر انداخت.
مسئولیتناپذیری مرگبار
رژیم ولایت فقیه، طبق روال همیشگی خود، با پوششهای جعلی و روایتهای متناقض تلاش کرده است مسئولیت فاجعه را از خود سلب کند. اما مردم آگاه ایران میدانند این حادثه نه یک «سانحه» که نتیجه مستقیم سیاستهای امنیتی و سوداگرایانه رژیم در استفاده از زیرساختهای غیرنظامی برای فعالیتهای مخفیانه نظامی است.
یادآوری میشود که سخنگوی سازمان مجاهدین خلق ایران، در ۱۳ اردیبهشت با انتشار پیامی، خواستار حمایت سراسری از مردم داغدار بندرعباس شد و تأکید کرد: «نبایستی به ترفندهای پنهانسازی عمدی و آمار قطرهای رژیم برای ماستمالی فاجعه و پنهان کردن مواد انفجاری در کانتینرهای اجناس و کالاهای بیخطر تن داد».
سخنگو افزود: «همه میدانند که از معدن تا بندر، جان کارگر برای این رژیم ارزشی ندارد و اگر سکوت کنیم ستمگر و استثمارگر بر ابعاد تاراج جان و مال مردم ایران بهویژه کارگران و زحمتکشان میافزایند».
خیزشهای مردمی؛ تنها راه پاسخ به سرکوب
در اعتراضات روز شنبه، معترضان با شعارهایی همچون «مرگ بر دروغگو»، «دروغ، فساد، ننگ ماست» و «فرزندم کجاست؟» صدای تمام مردم ایران شدند؛ مردمی که دیگر از وعدههای بیپشتوانه خستهاند و اعتمادشان به دستگاههای حکومتی به نقطه صفر رسیده است.
این خیزش مردمی تنها نوک کوه یخ خشم فرو خوردهای است که در شهرهای دیگر نیز در حال جوشش است. قیامهای اخیر، از قیام ۱۴۰۱ تا خیزشهای متعدد کارگران، معلمان، بازنشستگان و جوانان، همگی نشاندهنده واقعیتی هستند که دیگر نمیتوان آن را با سانسور و سرکوب مهار کرد.
از بندر تا سراسر ایران
فاجعه بندرعباس بار دیگر نشان داد که تا زمانی که این رژیم بر سر کار است، نه امنیتی هست و نه پاسخگویی؛ جان مردم ایران، بهویژه اقشار فرودست، همواره در معرض تهدید سیاستهای پنهانی و فاسد حکومتی است. اما در دل همین رنج و اندوه، امیدی سوزان بشارت روزهای خوب را میدهد.
از بندرعباس تا زاهدان، از تهران تا تبریز، همراستا با کانونهای شورشی، اعتراض، قیامآفرینی و همبستگی ملی تنها راه مقابله با سیستمی است که حیات خود را در تاریکی و فریب یافته است. امروز، هر اعتراض مردمی، گامی در مسیر برافروختن خشم انفجاری مردم ایران است.