تاریخچهٔ حیات رژیم آخوندی همواره با بحرانها عجین بوده است؛ با این همه کمتر برههیی را میتوان بهخاطر آورد که رژیم اینچنین از هر سو در محاصرهٔ انواع بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و داخلی و بینالمللی بوده باشد. نتیجه و حاصلجمع این بحرانها را در بحران بیمهار درونی و در تشتت و از همگسیختگی بیمانندی که سراپای نظام را درنوردیده، میتوان مشاهده کرد. طرفه این جاست که خامنهای با آن همه رسوایی و بهبهای جراحی و دور انداختن بخش بزرگی از رژیمش، رئیسی جلاد را که بجز «اعدام و زندان کار دیگری بلد نیست» روی کار آورده بود تا با یکدست کردن نظامش همین تشتت را چاره کند، اما «از قضا سرکنگبین صفرا فزود» و اکنون نشانهها و اعترافات حاکی از بحران درونی رژیم بیشمار است؛ اما یکی از آخرین مواردی را که تصویر واضحی از وضعیت موجود ارائه میکند، در اظهارات آخوند منتجبنیا از مهرههای دانه درشت حکومتی میتوان دید.
نامبرده طی مصاحبهیی با یکی از سایتهای حکومتی (خبر فوری ـ ۲۱شهریور) وضعیت کنونی رژیم را چنین توصیف میکند: «من رسماً اعلام میکنم... کفگیر بهته دیگ رسیده، یعنی از مردم بریدهایم، مردم از ما بریدهاند، ما بهآخر خط رسیدهایم ناچار هستیم با سرنیزه و با کتک و بگیر و ببند انجام بدهیم».
منتجبنیا بهکانون بحران کنونی که شکست همهجانبهٔ پروژهٔ رئیسی است اشاره میکند و میگوید: «هیچ شعاری از ایشان نیست که جامهٔ عمل پوشیده باشد» او از رئیسی هم فراتر میرود و اعتراف میکند «کاری کردید که مردم نسبت بهامام و انقلاب و نظام بهشدت بدبین که هیچ عصبانی شدهاند خشمشان را دارند در گفتارشان، در عملشان نشان میدهند باورتان نیست، یک روز آزادی بدهید بهمردم، ببینید چه میکنند!».
این آخوند حکومتی در چند مورد هم صراحتاً، شخص خامنهای را هم بی نصیب نمیگذارد و میگوید: «فساد الآن سیستمی شده بعضیها نمیخواهند بپذیرند!... من رسماً اعلام میکنم این حکمرانی خوب نیست بدترین حکمرانی را ما داریم انجام میدهیم ما زشتترین حکمرانی را داریم تجربه میکنیم در تاریخ!».
البته واقعیتهای مورد اشارهٔ این آخوند حکومتی، نه جدید است و نه او بهتازگی کشف کرده؛ تا بوده درِ این نظام بر پاشنهٔ سرکوب و اختناق و اعدام و چپاول و فساد چرخیده است. اما چه شده که این واقعیتها اینچنین بیپروا بیان میشود و در یکی از رسانهها و تریبونهای رسمی رژیم نیز بازتاب مییابد؟ پاسخ را در وضعیت انقلابی جامعه و در از هم پاشیدگی و «موریانهخوردگی» رژیم و در این جملهٔ خود او بایستی یافت که «یک روز آزادی بدهید بهمردم، ببینید چه میکنند!».
این حرفها که تازه تنها نوک کوه یخ است و گوشهٔ کوچکی از وضعیت رژیم را بیان میکند، خاص این باند و آن باند هم نیست، این مضامین را از هر دو جناح و از هر تریبون حکومتی میتوان شنید؛ آخوند پورمحمدی دژخیم هیأت مرگ در قتلعام۶۷ هم با اذعان بهسگدعواهای جاری در سرتاسر رژیم میگوید: «هر روز سر یک مسأله با هم دعوا میکنیم، این همه اختلاف، فحاشی، تهمت و کشمکش برای چیست؟ برای خداست؟!» (سایت حکومتی شفقنا ـ اول شهریور ۱۴۰۱).
علی ربیعی دژخیم و مهرهٔ کهنهکار وزارت اطلاعات نیز با عبارت «ذهنیت اعتراضی» بهوضعیت جامعهٔ در حال غلیان اشاره کرده و هشدار میدهد: «این ذهنیت منفی میتواند زمینه پدیدههای مخرب و بیثباتی اجتماعی (بخوانید قیام و انقلاب) را پدید آورد» (روزنامهٔ حکومتی اعتماد ـ ۲۲شهریور).
یکی از اعضای مجلس ارتجاع نیز ساختار فاسد رژیم را بهرخ رئیسی کشیده و خطاب بهاو فریاد میزند: «هزاران هزار میلیارد تومان که نه، هزاران هزار میلیارد دلار هم اگر وارد کشور بشود... امکانپذیر نیست بههدف برسید» (پرویز قاضی محله ـ جلسهٔ علنی مجلس ۲مرداد ۱۴۰۱).
این حرفها، فارغ از اینکه کجا چگونه و توسط چه کسانی بیان شده، حاکی از یک واقعیت است؛ رژیم بهآخر خط رسیده و کفگیرش در تمام زمینهها، بهته دیگ خورده است و یک جامعه انفجاری با مقاومتی سازمانیافته و کانونهای شورشی موجودیتش را تهدید میکنند.