حدود نیم قرن پیش و در همین روزهای زمستانی دیماه اثر جاودان زنده یاد صادق چوبک بهنام» تنگسیر» به فیلم سینمایی تبدیل شد و بسیاری از ایرانیان با دیدن آن به تحسین از شکل و محتوای داستان و فیلم اقتباسی از آن پرداختند.
در قسمت پایین صفحه ۳ روزنامه اطلاعات به تاریخ ۱۷ دی۱۳۵۲ تنگسیر تبلیغ شد. اما در بالای همان صفحه گزارشی از دادگاه ۱۲ زندانی سیاسی به اتهام مبارزه با رژیم شاه آمده بود. خسرو گلسرخی به همراه کرامت دانشیان و سایر رفقا و همرزمانشان در بیدادگاه شاه، شرحی تکاندهنده از اوضاع سیاسی- اقتصادی- اجتماعی ایران ارائه دادند. بازتاب این محاکمه نظامی، در سراسر جهان موجی از محکومیت نظام شاهنشاهی را به همراه داشت. در این مثلا دادگاه، زنان و مردان جوان، تحصیلکرده و روشنفکری که هر کدامشان دنیایی از مسئولیتپذیری در برابر خلق در زنجیر دیکتاتوری حاکم بودند محاکمه میشدند. در آن بیدادگاه شهید خلق خسرو گلسرخی با دفاعیه افشاگرانه و بیان حقایقی از آن بخش از تاریخ میهن، قلب هر شنوندهای را به لرزه انداخت و در پایان، سخنی جاودانه گفت: «من در این دادگاه برای جانم چانه نمیزنم، و حتی برای عمرم. من قطرهیی ناچیز از عظمت و حرمان خلقهای مبارز ایران هستم؛ خلقی که مزدک، مازیارها و بابک ها، یعقوب لیث ها، ستارها، عمواوغلیها، پسیانها و میرزا کوچک خانها، ارانیها و روزبهها و وارطانها داشته است. آری من برای جانم چانه نمیزنم، چرا که فرزند خلقی مبارز و دلاور هستم»
در تمامی آن سالهای دهه چهل و پنجاه خورشیدی، صدها جوان آگاه و مبارز، قدم در راه مبارزه با دیکتاتوری وابسته گذاشته و سر به پای فرشته آزادی و ترازوی عدالت خواهی گذاردند. چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق، سرآمدان همان نیروهای جان بر کفی بودند که برای خلق محروم و ستمزده ایران از همه چیز خود گذشتند تا مردم ایران به همه خوشبختیهای قابل دسترس برسند.
دوران سیاه خمینی آزادی کش
انقلاب ضداستبداد سلطنتی در سال۱۳۵۷ به پیروزی رسید. اما خمینی ملعون با ردایی از دین و مذهب و با خدعه و نیرنگ همه رنج ها و تلاشهای بهترین فرزندان خلق را به خاک نیستی کشاند. استبداد مذهبی با تاسی از فاشیسم عصر جدید و درسآموزی از آخوندهای قرون وسطی، بهقتلعام رشیدترین فرزندان مردم و غارت داراییهای و سرمایههای زیر زمینی و رو زمینی آنها پرداخت و صدها هزار تن از محروم ترین اقشار جامعه بهنام «مستضعفین» را نیز در جنگ ضدمیهنی ۸ساله به زیر خاک برد.
خلیفه ارتجاع؛ میراث دار سرکوب و کشتار
چهار دهه از مبارزه پیگیر و رزم بیامان نیروهای مبارز و مجاهد در برابر نظام ولایت فقیه میگذرد. باز همچون دوران پیش، جهان ما دشت شقایق دیگری شد. خاورانهایی چون سرو، قد علم کردند. تا بگویند زیر این خاک سرد، چه خورشیدههایی آرمیدهاند. در آن شبهای خونین اوین و گوهردشت و زندان یونسکو دزفول، چه خنجرهایی که از دلها گذر کرد...
اما جنبش انقلابی جوانان میهن، راه و مشی و آرمان پیشتازان خویش را در قیام حماسه آفرین ۱۴۰۱ ادامه میدهند. بیش از صد روز است که در کف خیابانها، جنگ و گریز کانونهای شورشی در کوی و برزن، سرودخوانی و جشن میلاد دلاوران بر سر مزارها با غرور و افتخار پدرانشان، ایستادگی مادران رنجیده در پشت دیوار زندانهای خامنهای و جلادان پاسدار، ... و تصاویر ساختگی و تبلیغات زهرآگین کارگزاران فاشیسم از بیدادگاه جوانان سلحشور و جان بر کف... همه و همه، تداوم راهی است به قدمت ۱۱۴سال از انقلاب مشروطه ایران تا انقلاب نوین قرن پانزدهم برای برپایی جمهوری دموکراتیک و کثرتگرا با شاخص جدایی دین از دولت و همه ارزشهای حقوقبشری پذیرفته شده جامعه ملل؛ هر چند به بهای اعدام و شکنجه و اسارت پاکترین و عزیزترین فرزندان خلق قهرمان ایران، دختران گرد آفرید و پسران فریدون تبار.
پایان شب بیداد، آغاز درخشش طلعت خورشید
در داستان تنگسیر، زائرمحمد که حق و حقوقش از سوی نمایندگان زر و زور و تزویر پایمال شده است. دیگر امیدی به دادخواهی از این غارتگران و سرکوبگران و آخوند شیاد همپیمانشان ندارد، تفنگ قدیمی و تبرش را از زیر خاک بیرون میآورد به سراغ نامردان زمانه رفته و حسابشان را کف دستشان میگذارد. حال او دیگر «شیرمحمد» است و با یاری و کمک مردم، به سوی آزادی رهسپار میشود...
مردم ایران در آن سالهای دهه پنجاه، همچون این سالها و این روزها، شیر محمدهایی تقدیم راه درخشان آزادی خلق و میهن در برابر شیخ ابو ترابهای دین فروش، پاسداران ابول گنده رجبها و «آقا» وکیلهای مزدور رژیم آخوندی کردهاند تا بزمگاه آزادی، شاهد حضور همای سعادت گردد.
و اینک پس از نیم قرن، وقتی از بالا به آن ماجرا نگاه میکنیم میبینیم که؛
جامعه ایران ۵۰سال از جامعه آن زمانجلوتر است. آن زمان در قرن بیستم بودیم و الآن در بالاترین فازهای عصر کبیر آگاهیها و دنیای ارتباطات در قرن ۲۱.
آن زمان اگر سازمانهای انقلابی ضربه خورده بودند و همه رهبرانشان در زندان بودند و امثال زائرمحمدها راهی نمییافتند و به تنهایی دست به سلاح میبردند اینک مردم ما مقاومتی با هزاران کانون شورشی سازمانیافته در اختیار دارند و دیگر زائرمحمدهای ما یکی و دو تا نیست. زائرمحمد در محسن شکاری و مجیدرضا و مهدی و محمد و هزاران کانون شورشی و میلیونها دهههشتادی و دهههفتادی تکثیر شده است.
و امروز در چهلمین روز پرواز محسن شکاری، چهل یگان پاسداران در جستجوی «دانته»یی که در میان مردم تکثیر شد سر به دیوار کوفتند.