خامنهای ۱۲ماه قبل از بهصحنه آوردن نمایش انتخاباتیاش برای مهندسی این نمایش دورخیز کرد واز فروردین ۴۰۲ تا اسفند دائم مراقب آن بود. در هفتههای منتهی بهانتخابات نیز بههر بهانه بهصحنه آمد؛ با بیانهای مختلف از تهدید و تطمیع، تا تأکید بر تکلیف شرعی، تا لابه و التماس و... آنچه که از فنون دجالگری میدانست بهکار بست. تمام دستگاه سیاسی و تبلیغاتیاش را هم پشت این شعبدهٔ انتخاباتی آورده بود؛ آنچنانکه روزنامهٔ حکومتی ستاره صبح (۱۳ اسفند) نوشت: «در تاریخ انتخاباتی ایران بیسابقه است که در این حد تمام امکانات کشور برای کشاندن مردم پای صندوق بسیج شوند».
این هزینه کرد بیسابقهٔ سیاسی- تبلیغاتی بهخاطر آن بود که برای مقابله با خیزشهای در تقدیر به مجلسی یکدست نیاز داشت و ترکیب خبرگان هم بهدلیل نقش آن در تعیین جانشین برای ولیفقیه رو بهموت برایش مهم بود.
اما حالا هر دو مجلس کذایی طبق آمار خود رژیم کمترین پشتوانه رأی خودیها را دارند و هیچکدام برای دردهای بیدرمان خلیفه درمانده کارساز نیستند. در مورد خبرگان، آخوندهای دانه درشت حوزه میگویند شمار آرای رسمی آنقدر کم است که اعتبار آن برای تعیین ولیفقیه را ساقط میکند. اعضای مجلس جدید هم به جای یکدست بودن، هنوز روی کرسیها ننشسته، دارند یکدیگر را تکه پاره میکنند!
خلیفهٔ ارتجاع در اولین ظهورش پس از برگزاری انتخابات، در دیدار با اعضای کنونی خبرگان ـ در روز ۱۷ اسفند ـ از «آنچیزی که میتواند شیرینی مجلس جدید را نابود کند» از «دعوا راهانداختن ها و ستیزهگریهای دشمن پسند» در مجلسی که هنوز تشکیل نشده حرف زد و خطاب بهعناصر خالصشدهاش که بهجان هم افتادهاند، هشدار داد: «نگذارند شیرینی تشکیل مجلس جدید از بین برود و کامها تلخ بشود».
اما در همان روز که خامنهای برای آرام کردن جنگ گرگهای بیت، روضه میخواند، در رادیو تلویزیونی که توسط باند خودش کنترل میشود، صحنهٔ «دعوا راهانداختن و ستیزهگری» بود. تلویزیون خامنهای آخوند رسایی از برندگان «لاتاری» انتخابات را بهبرنامهیی آوده بود که هدفش زدن پنبهٔ قالیباف بود. کارگردان برنامهٔ کذایی از «اتاق رژی» در گوشی بهمجری دستور میداد «آن سؤالات را علیه قالیباف و سپاه بپرس» (روزنامه حکومتی آرمان ملی ـ ۲۰ اسفند). رسایی هم در راستای این خط، هم روی قالیباف و هم روی روزنامهٔ سپاه و خبرگزاری نیروی تروریستی قدس تیغ کشید و گفت: «روزنامه جوان و خبرگزاری تسنیم در این یکی دو روز شروع کردند انواع و اقسام فحاشیها را بهما کردند». رسایی در همین مصاحبه فاش کرد که دعوای او با قالیباف بر سر ریاست و همچنین کمیسیونهای مجلس است. وی در این باره گفت: «الان کسانی که برای ریاست مجلس دارند تلاش میکنند، بهنمایندهها دارند زنگ میزنند، دعوتشان میکنند تهران، باهاشان صحبت میکنند بهبعضیها میگویند که مثلا شما میآیید توی فلان کمیسیون، ما ترا رئیس کمیسیون میکنیم، برو نمایندگان شهر خودت، استان خودت را جمع بکن» (شبکه خبر تلویزیون رژیم ـ ۱۷ اسفند).
آش آنقدر شور شده که روزنامهٔ حکومتی آرمان ملی (۲۳ اسفند) دربارهٔ فرجام یکدستسازی و خالصسازی مینویسد: «حال که دو سال گذشته، میبینیم دایره خالصسازیها تنگتر میشود و با اتمام انتخابات مجلس دوازدهم و پیروزی تندروها در تهران آن هم با حداقلیترین رأی ممکن از کمترین مشارکت ممکن، خالصسازان درصدند که این بار افراد بیشتری را غربال کنند و در مهمترین مأموریت بهدنبال کنار گذاشتن محمدباقر قالیباف هستند تا اگر نتوانستند از حضور وی در بهارستان جلوگیری کنند حداقل با تخطئه، تخریب و هجمه به وی قالیباف را از جمع گزینههای ریاست مجلس کنار بگذارند».
البته روشن است و در جریان جنگ و جدالهای پیش از انتخابات هم، در نمونههای متعدد رو شد که پشت این دعواها، چه پولهای کلانی خوابیده است.
اما فراتر از جنگ دزدها، در این دزد بازار آخوندی که همیشه بوده و خواهد بود، سؤال مهم این است که آنچه اکنون حاصل شده، آیا همان مطلوب خامنهای از خالصسازی است؟ قابل فهم است که لجنمال کردن قالیباف و کنار زدن او از ریاست مجلس، مورد رضایت خامنهای و مطابق شیوهٔ شناختهشدهٔ او برای حذف مزاحمان باشد، اما نمیتوان تصور کرد که گلاویز شدن رسایی و باند او با سپاه یا نیروی قدس، هدف خامنهای از خالصسازی باشد. بهنظر میرسد که این، بخشی از همان تلخی و تلخکامی است که وی بهآن اشاره میکرد.
اما منشأ این وضعیت و علت کج درآمدن محصول خالصسازی، ضربه پتکآسای تحریم سراسری شعبدهٔ انتخاباتی است که نمایش «پرشور» و «امنیتآور» خامنهای را با شعار فراگیر «رأی من سرنگونی است» بهنمایش افلاس سیاسی اجتماعی او و طرد تمامعیار رژیم ولایت از جانب مردم ایران تبدیل کرد و بهجای شهد و عسل، زهر و حنظل بهکامش ریخت.