از فردای انقلاب ضدسلطنتی در سال۱۳۵۷ و سرقت این تحول عظیم به دست خمینی مرتجع، روند سراشیبی رشد و بهبودی حیات یک ملت نیز کلید خورد. نظامی سرکوبگر که بر مبنای غارت سرمایهها و داراییهای یک ملت بنا گردیده بود، تولید و رشد صنعتی را نیز پوششی برای چپاول امکانات مادی و نیروهای مولده قرار داد و در نتیجه آنچه اکنون مانده است، چیزی نیست جز گروه انگلی بهنام مافیای قدرت و ثروت که در زیر خیمه حاکمیت مستبد و خونریز به دفاع و حفظ گنج های فراهم آمده از یک سرقت چهل ساله برخاستهاند. شوربختی افزون تر این مردم نیز آن که تهاجم ویروس کرونا بر حیات و زندگی غمبارشان و بیاعتنایی عمود خیمه به کشتار مردم، تلخی سقوط بنیانهای اقتصادی را دوچندان کرده است.
عقبگرد ۳۳درصدی درآمد سرانه
«در حالی که بر اساس اعلام بانک مرکزی درآمد سرانه کشور در سال۱۳۹۸ نسبت به سال۱۳۹۰ نزدیک به ۳۳درصد کاهش یافت با شیوع ویروس کرونا در سال۱۳۹۹ اقتصاد کشور با شوک جدیدی روبهرو گردید» (تسنیم۳۰ دی ۱۳۹۹). حتی محافل و رسانههای باند غالب رژیم آخوندی اذعان میکنند با فرض رشد مثبت اندک در سال۱۴۰۰ در اثر توافقات برجامی با استکبار جهانی و فروش نفت و منابع زیر زمینی و خام فروشیهای دیگر، تاثیر جدی بر زندگی مردم و خصوصاً طبقات پایین و تهیدست نخواهد داشت. «رشد اقتصادی کشور در سال۱۴۰۰ مثبت پیشبینی میشود. با این حال رشد صادرات نفت و رشد مقداری تولیدات صنایع بزرگ ناشی از ظرفیتهای خالی موجود در این صنایع، رشد اقتصادی را میتواند به میزان قابل توجهی افزایش دهد، ولی بهدلیل عدم تأثیرگذاری جدی بر اشتغال، وضعیت معیشتی خانوارها به احتمال زیاد تغییر چندانی نخواهد داشت» (تجارت۱۰فروردین۱۴۰۰).
بلاتکلیفی حتی با اجرای برجام
تازه این در حالی است که برجام به فرجام مطلوبی از نظر باند غالب برسد، در غیر اینصورت محیط اقتصاد کلان در شرایط بلاتکلیفی و نااطمینانی و انتظار نسبت به تغییرات محیط بینالمللی قرار میگیرد و این موضوع میتواند حتی رشد اقتصادی را نزدیک به صفر و حتی در دامنه منفی قرار دهد
این چشمانداز تیره البته از نظر مرکز پژوهشهای مجلس نیز از زاویه تاثیرات منفی بودجه انبساطی تصریح شده است: «توصیه به بودجه انبساطی بهمنظور خروج از رکود، بههیچوجه تناسبی با شرایط فعلی اقتصاد ایران ندارد. زیرا خطر ابر تورم همچنان دور از دسترس نیست و چنانچه بودجه ۱۴۰۰ بر اساس منابع غیرواقعی بسته شود اقتصاد کشور با تورمهای بالا و بیثباتی بیشتر در بازارهای مختلف روبهرو خواهد شد» (گزارش مرکز پژوهشها ۱۵اردیبهشت۱۴۰۰).
چرا اقتصاد به اینجا رسید؟
در چنین شرایط وانفسای اقتصادی هر باندی دنبال این است که تقصیر را به گردن باند مقابل بیندازند، به این خیال که از عواقب سیاسی این وضعیت خطرآفرین بگریزند. عباس عبدی میگوید: «چهل سال است شعار قطع وابستگی اقتصاد به نفت داده میشود. نتیجه چه شد؟ در دولت قبل که خالص اصولگرایان بر همه امور حاکم بودند، صدها میلیارد دلار درآمد نفتی را گرفتند و مصرف خود و دولت را با آن هماهنگ و وابستگی را بیشتر کردند. ولی نتوانستند حتی به اندازه یکی، دو درصد نیز اشتغال را افزایش دهند. در نهایت فقط طی یک دهه از سال۱۳۹۰ تاکنون ارزش پولی کشور تا ۲۵برابر کاهش یافته است» (اعتماد۲۵اسفند ۱۳۹۹)
حتی تا آنجا پیش میروند که تاثیرات تحریمهای بینالمللی را بر سر رقیب میکوبند و از دستآوردهای تحریم! میگویند: «تحریمها علیه ایران توانست آثار ویرانگر سیاستهای نابخردانه و عوامگرایانه قبلی را نشان دهد و این مهمترین دستاورد این تحریمها بود. ولی آیا از این تجربه درس گرفته خواهد شد؟ متأسفانه پاسخ منفی است « (همان منبع)
تحریف دادههای اقتصادی ما را به کجا میبرد؟
به همین جهت تحلیلگران حکومتی هم از این میترسند که تحریف و دروغ و وارونه گونیها، بلا و آسیبش بسا بیشتر از اعتراف به شکستهای پیدرپی است. چرا که میتواند اقتصاد را به آستانه بحرانهایی غیرقابل بازگشت ببرد! روزنامهٔ حکومتی ابتکار ۱۵اردیبهشت در این باره مینویسد:
«برای بیان بهتر منظور میتوان چند عدد و داده اقتصادی را بررسی کرد:
نخست: رشد اقتصادی ایران در ۱۰سال گذشته بهطور متوسط صفر درصد است! این گزاره در هر جای جهان مطرح شود موجبات نگرانی بسیاری را ایجاد میکند و پایه تغییرات اساسی در رویکرد سیاستگذاران اقتصادی میشود، اما در ایران امروز بسیاری از در ندیدن آن میآیند. عدم رشد اقتصادی در بازده ۱۰ساله زنگ خطر نیست بلکه خود خطر است.
دوم: تشکیل سرمایه ثابت و منحنی استهلاک در سال۹۹ یکدیگر را قطع کردند. این بهمعنای آن است که نه تنها سرمایهگذاری در کشور صورت نمیگیرد که با خروج سرمایه شدید نیز مواجه هستیم و به بیان سادهتر آینده کشور را نمیسازیم».
مردم از سفره خالی و ناکارآمدی بهشدت ناراضی هستند
بلاتکلیفی و بیبنیانی چهل ساله در مهمترین ارکان حیات جامعه همزمان با سرقت سرمایههای بلا جایگزین از سوی آخوندها و پاسداران نگهبانشان، فقر و فلاکت را تا دهکهای هفتم و هشتم گسترش داده و از سوی دیگر بیاعتنایی خامنهای به کشتار ویروس کرونا و انزوای جهانی در اثر صدور بنیادگرایی و... همه و همه باندهای حاکم و محکوم را به یقهگیری و تهدید یکدیگر کشانده و در زمان نمایش انتخابات، به فرافکنیها و انگشت سبابه به هم نشان دادن رسانده است. یکی از آخرین نمونههای این مد روز هم، غارتگر تازه به دوران رسیده و متوهم پاسدارخانه بیت خامنهای است که نیامده به میدان، به حاشیه پرتاب شد. سعید محمد فرمانده برکنار شده قرارگاه خاتمالانبیاء، بزرگترین هولدینگ اقتصادی سپاه پاسداران که خود را نامزد انتخابات ریاستجمهوری کرده، در نامهیی خطاب به همه نامزدهای این انتخابات هشدار داده که «مردم از "وضع کنونی" از سفره خالی و عقبماندگی، از فساد و ناکارآمدی حاکمان جمهوری اسلامی خسته و عصبانیاند و تحولی عظیم را در عرصه و شیوه حکمرانی میخواهند» (ایسنا۱۵اردیبهشت۱۴۰۰).
در این نامه تأکید شده است که «مردم از "باندبازی"،"از ریاکاریها، تبعیضها و بیعدالتیها، از اشرافیت سیاسی و اقتصادی، از قول دادنها و عمل نکردنها و شنیدن اخبار روزانه فساد خسته شدهاند».
دیر آمدی ای چموش بد مست!
سرِ دارکننده جوانان ایران یادش رفته است تا همین دیروز که عزل نشده بود چه مداحیهایی برای نظام ولایت فقیه در افتتاحیههای بنگاههای غارت و چپاول در بخش نفت و پتروشیمی سر میداد و خود را خالق پولهای بادآورده میدانست اما حالا که اوضاع مملکت رو به فروپاشی است، متوجه شده است که «مشکلات، عقب ماندگیها و ناکارآمدیها... منجر به کاهش اعتماد عمومی مردم به مجریان و مدیران حکومت اسلامی شده است» (!). و متهم این وضعیت ناراحتکننده کارگزاران نظام اسلامی هستند (!). و «بیعملیها، سوءمدیریتها و ندانمکاریها واقعیت است و نمیتوان انکار کرد».
این پاسدار جنایتکار خوب است به همراه دیگر همپالگیهایش مدتی صبر کند تا یکباره نتایج همه باندبازیها، ریاکاریها، تبعیضها، بیعدالتیها و اشرافیت سیاسی و اقتصادی را در خروش و قیام مردم غارت شده ببینند. بیتردید تحقق این تحول عظیم دیر نیست.