«زنده آنانند که پیکار میکنند. آنان که تن و جانشان از عزمی
راسخ آکنده است. آنان که از شیب تند سرنوشتی بلند بالا
میروند. آنان که اندیشمند به سوی هدفی والا ره میسپارند
و شب و روز پیوسته در خیال خویش وظیفهیی مقدس با
عشقی بزرگ دارند» (ویکتور هوگو).
۱ـ در قیام ۱۴۰۱، یک همگراییِ اجتماعی در ایرانزمین علیه حاکمیت ولایت فقیه محقق و تثبیت شد. این همگرایی، قیام به قیام گسترش اجتماعی یافت تا در ۱۴۰۱ به هدف و مسیر مشترک بالغ شد.
۲ـ انقلابی در جامعهٔ ایران رخ داد که ویژگیِ اصلی آن بازگشتناپذیری به تعادل پیش از شهریور با حاکمیت است.
۳ ـ بزرگترین کابوس اندیشهٔ طبقاتی ــ جنسیتی به خیابانهای ایران پای نهاد و در هیأت زنان پیشتاز برابریخواه، هیمنهٔ کرباس زنستیزی حاکمیت ضدبشریِ آخوندی را از هم درید. مطالبات زن ایرانی بهعنوان وجودی سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی، به یکی از بزرگترین چالشهای جمهوری اسلامی تبدیل شده است.
۴ ـ هدفگیری رأس دیکتاتوری آخوندی، بارزترین پیام داخلی و بینالمللی در عبور ملی و میهنی از تمامیت جمهوری اسلامی است. آثار بلافصل این عبور ملی با هدفگیری رأس حاکمیت، باعث شتاب گرفتن انزوای خامنهای در درون نظام شده است. بیمحلی به فراخوانهای ولیفقیه و دور شدن از او، هم از جانب آخوندهای دانهدرشت حوزوی صورت گرفت و هم از طرف برخی فرماندهان سپاه.
۵ ـ در داخل و خارج ایران بهروشنترین وجه اثبات شد که جریان اصلی و محوری قیام ۱۴۰۱ نفی هر گونه دیکتاتوری با هر عنوانی است.
۶ـ در یک تجربهٔ اجتماعی اثبات شد که هیاهوهای تبلیغاتی محافل بهاصطلاح رفرمیست و اصلاحطلب و واپسگرایان به دیکتاتوری پیشین، هیچ جایی در اراده و انتخاب و هدف استراتژیک این قیام ندارند. در کف خیابانهای ایران آشکار و عیان شد که هیچ «جریان سیاسی» تحت عنوان رفرمیست، اصلاحطلب و سلطنتطلب وجود ندارد.
۷ ـ مردم ایران در داخل و خارج کشور، تجربه کردند که اگر قیام تداوم یابد، جهان را نیز به ایستادن، به حمایت و بهرسمیت شناختن حق مبارزه برای تحقق ایرانی آزاد و دموکراتیک ترغیب خواهد کرد.
۸ ـ برج تا فلکرفتهٔ شیطانسازی اتاق فکر نظام آخوندی و همسویانش علیه مبارزان و مجاهدان، در گسترش قیام و روشنگریهای آن فرو ریخت. معلوم شد که تمام تبلیغات اهریمنی وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران، رادیو ـ تلویزیون و همسویان نظام، ۲ سانت هم عمق نداشته است!
۹ـ قیام به چهارمین ماه رسید و حاکمیت ولایت فقیه مدام در استیصال، بنبست، ریزش نیرو و تشدید بحران درونی سیر کرد و اکنون در بیشترین هراس، واهمه و وحشت از استمرار قیام بهسر میبرد.
۱۰ ـ قیام، آفرینندهٔ زبان و فرهنگ و ادبیاتاش شد. شعارها، سرودها و ترانههایی آفریده شدند که استعداد، پتانسیل، چهره و حیاتی نوین را از ایرانزمینی شوریده بر تمام آثار ارتجاع قرونوسطایی معرفی مینمایند. این قیام و انقلاب است که ایرانزمین را پیاپی از بختک ابتذال نظام آخوندی پالایش میکند.
۱۱ـ در قیام ۱۴۰۱ راه کارهای تعیینتکلیف نهایی حاکمیت ولایت فقیه، آزموده شد و صیقل یافت. اثبات شد که تنها راهکار دربرگیرندهٔ اتحاد ملی و دارای ظرفیت سرنگونکننده، پایداری مستمر و قاطعیت حداکثر سراسری است.
۱۲ ـ مرحله نخست قیام ۱۴۰۱، اتفاقنظر و همگراییِ ملی را در فوریت نفی تمامیت جمهوری اسلامی بهثبت رساند. مرحلهٔ دوم بهطور قانونمند از متن قیام برخواهد آمد و به گسترش مشی سرنگونی یعنی آتش جواب آتش میانجامد. مشی که کانونهای شورشی با اتکا به آن توانستهاند بهعنوان یکی از عوامل مهم استمرار بخشیدن به قیام در کف خیابانها نقش آفرینی کنند. تحقق این مرحله است که اراده، انرژی و همگراییِ ملی را در کیفیتی نوین، یکسویه بهجانب سرنگونی دشمن ایرانزمین هماهنگ و همزبان کرده و همرزم پیش خواهد برد.