فجایعی که نظام ولایت فقیه در طی بیش از ۴۰سال حاکمیتش بر میهن و مردم ما تحمیل کرده، آنچنان گسترده و متنوع است که دست روی هر موضوعی بگذاریم، آثار و تبعات هولناک آن را میتوانیم ببینیم. یکی از این پهنهها که در این مطلب به آن میپردازیم موضوع مهاجرت پزشکان، متخصصان و کادر درمان کشورمان و مسائل و مشکلات آنان است. وقایعی که در این رابطه در حال حاضر در میهنمان در جریان است بسیار تلخ و تکان دهنده است ولی برای اینکه حرفمان مستند باشد این بررسی را از نگاه رسانههای نظام انجام میدهیم که البته بهطور طبیعی چون وابسته به حکومت هستتد، گوشههایی از حقیقت موجود را بیان میکنند.
سایت سلامت نیوز-۱۷خرداد۱۴۰۲ در مطلبی با عنوان «چرا پزشکان و پرستاران مهاجرت میکنند؟» مینویسد:
«پزشکان و پرستاران بار مهاجرت بستهاند و شاید بتوان گفت برای اولین بار شاهد جداییای نادر و بیسابقه در تاریخ وطن هستیم. پزشکان و پرستاران مردم خود را ترک گفته با انگیزههای متفاوت به سرزمینی دیگر میروند. داستان این جداییِ نادر از وطن را، از هر زاویهیی روایت کنیم غمبار است.
اگر در گذشته بیشتر مهاجرت پزشکان عمومی مطرح بود، حالا پزشکان متخصص و فوق تخصص گوی سبقت را از عمومیها ربودهاند. تنها در یک سال گذشته بیش از ۸۰۰ «ماما» به خارج کشور سفر کردهاند. در شرایطی که آمارها از مهاجرت تنها ۸هزار پزشک و قریب به ۱۰هزار پرستار تا سال۱۴۰۰ حکایت داشت، بر اساس آمار اعلام شده از سوی شهریاری، رئیس کمیسیون بهداشت مجلس، در دو سال اخیر نزدیک به ۱۰هزار پزشک که عمده آنها افراد متخصص و فوقتخصص بودهاند مهاجرت کردهاند»
خبرنگاری که در این رابطه تحقیق کرده، میگوید: «با تعمق هر چه بیشتر در ماجرا متوجه شدم داستان هر چه هست و نیست زیر سر این «تورم افسارگسیخته» است. تورمی که مبلغهای ۶ تا ۷برابری درآمد پزشکان نسبت به حداقل حقوق در کشور را همچنان کمارزش جلوه میدهد».
یکی از کسانی که مورد تحقیق این خبرنگار قرار گرفته و فارغالتحصیل پرستاری است، میگوید: «در ایران نه پول دارید و نه زندگی. زمانی که مهاجرت میکنید نه تنها دغدغه نیازهای اولیه زندگی را ندارید، میتوان برای آینده، تعیین چشمانداز و هدفگذاری هم داشت... . مهاجرت برای من انتخاب میان بد و بدتر است نه رسیدن به رویاها. فقط میخواهیم یک زندگی معمولی داشته باشیم».
یک دختر جوان که فارغالتحصیل بیوشیمی است میگوید: «نه تنها نمیتوانم مطابق خواستههای خودم زندگی کنم، بلکه ترسهای نهفته هر روز در وجودم بیشتر میشوند. حالا روزانه با اضطرابی بزرگ مواجه هستم که آرامش را از من سلب کرده است. نه تنها این آرامش را در زندگی خودم نمیبینم، در زندگی بقیه هم همین امر بهوضوح قابل مشاهده است. مسأله برای من تنها خودم نیست، بلکه درد برای من یک درد جمعی است».
برای اینکه تصویر بهتری از آنچه گفته شد بگیریم نگاهی هم به مطلب روزنامه عصر ایران با عنوان: «روی آوردن پزشکان به دلارفروشی و مسافرکشی» بهتاریخ ۱۶خرداد۱۴۰۲ میاندازیم
در این گزارش آمده: «ایرج خسرونیا، رئیس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران در آستانه سی و سومین کنگره سالانه جامعه پزشکان متخصص داخلی گفت: مشکلات معیشتی و درآمد اندک پزشکان، مهاجرت آنان را افزایش داده است. تعداد زیادی از پزشکان و متخصصان نیز طبابت را رها کرده و به مشاغل دیگر رو آوردهاند. وضعیت پزشکان جوان وخیمتر است و اغلب آنان امکان ازدواج و تأمین مسکن ندارند.
وی گفت: هر پزشک برای اداره یک مطب ماهانه باید ۵۰ تا ۶۰میلیون تومان برای اجاره مطب، هزینه آب و برق، مالیات، بیمه و حقوق منشی و مستخدم پرداخت کند، در حالی که چنین درآمدی ندارد. در چنین شرایطی اغلب پزشکان مجبورند، در کنار طبابت، شغل دوم یا سوم هم داشته باشند تا بتوانند هزینههای زندگی را تأمین کنند. متأسفانه بسیاری از پزشکان عمومی، داخلی، عفونی و اطفال بهطور جدی با مشکلات مالی مواجه شدهاند و درآمدهای آنها برای ادامه زندگی کافی نیست.
خسرونیا ادامه داد: وضعیت مالی پزشکان به قدری ناگوار است که برخی پزشکان به این نتیجه رسیدهاند که مطب خود را تعطیل و به جای آن کافیشاپ یا آرایشگاه تأسیس کنند.
شرایط زندگی برای پزشکان بسیار وخیم شده است. پزشکانی داریم که مسافرکشی میکنند. تعدادی از پزشکان شغل طبابت را رها کرده و به مشاغل دیگر رو آوردهاند. برخی بساز و بفروش شدهاند، حتی برخی از آنان به مسافرکشی یا دلارفروشی رو آوردهاند.
وی میافزاید: علاقه به فعالیت در رشته پزشکی و طبابت در کشور از بین رفته است. اغلب پزشکان باید با درآمدی اندک زندگی کنند و هر سال هم باید مبلغ زیادی را به اداره مالیات و بیمه پرسنل پرداخت کنند».
وقتی وضعیت زندگی پزشکان میهن این باشد بهسادگی میتوان با همین قیاس وضعیت زندگی بقیه اقشار جامعه را در شرایط کنونی مملکت پیشبینی کرد. واقعیت این است که این اوضاع بهرغم وعدههای پوچ و تو خالی سران حاکمیت هر روز بدتر میشود و آنان نشان دادهاند تا نابودی ایران و ایرانی هیچ توقفی ندارند. بنابراین وظیفه ملی، میهنی و انسانی همه ما ایرانیان حکم میکند دست به دست هم بدهیم تا قبل از وقوع چنین سرنوشت شومی برای خودمان و میهنمان، ایرانزمین را از لوث وجود ستمگران بیرحم حاکم نجات دهیم.