در جریان سیرک انتخابات نظام، تنها ۷نفر از زیر تیغ جراحی شورای نگهبان جان بهدر بردند و باند رقیب تماماً سلاخی شد. در میان این ۷نفر نیز ۳نفر پوششی آخوند جلاد رئیسی هستند و دو نفر را هم خامنهای بهعنوان دکور وارد کرده است؛ همتی و مهرعلیزاده.
اما از آنجا که عقربهٔ وضعیتسنج رژیم در مرحله سرخ و بحرانی قرار دارد و نظام آخوندی در ضعیفترین نقطهٔ خود میباشد، حتی همین دکورها هم که در تعزیهٔ انتخابات قرار است نقش نعش بازی کنند برای خامنهای بهمثابهٔ شکاف خطرناک هستند و ولیفقیه از فرط ضعف و شکنندگی رژیمش، ظرفیت تحمل آنها را هم ندارد. از این رو برای مهار آنها ۳تیغ آخته بالای سرشان قرار داده تا دست از پا خطا نکنند:
یکم: شورای نگهبان ارتجاع که پیشاپیش گفته میتواند کاندیدای تأیید صلاحیت شده را تا روز رأیگیری و دم صندوق هم رد صلاحیت کند. همچنین هشدار داده اگر آنها در مناظرهها حرف خلافی بزنند، ورود میکند.
دوم: دادستانی رژیم هشدار داده نامزدها نباید در سخنرانیها و تبلیغات خود از «خطوط قرمز نظام» عبور کنند وگرنه ورود میکند.
سوم: پاسدار اشتری و دستگاه انتظامی رژیم که هشدار داده هر کس مردم را از شرکت در سیرک انتخابات مأیوس کند، ورود میکند!
روشن است مخاطب هم نه آخوند رئیسی که پیشاپیش قرار است از چراغ جادوی خامنهای بیرون بیاید! بلکه همان دکورهای نمایشی، یعنی همتی و مهرعلیزاده هستند.
اما بهرغم این، شاهد غر زدنها و نقزدنهای پیاپی مهرههای باند جراحی شدهٔ رژیم هستیم. مهرعلیزاده خطاب به دادستانی خامنهای و رئیسی میگوید شما چکاره هستید که برای نامزدها «خط قرمز» مشخص میکنید؟! همتی هم برای زیر فشار گذاشتن باند رقیب افشا میکند که تا دیروز که رئیس بانک مرکزی بوده، هنوز بودجهٔ جاری از صندوق بازنشستگان تأمین میشده است!
از آن طرف حسن خمینی که پیش از آن خود خامنهای گوشش را کشید که مبادا هوس شرکت در سیرک انتخابات بهعنوان کاندیدا را بکند هم بهصحنه آمد و با لگدی بهخامنهای گفت: «نمیشود شما منتخب کنید، بقیه رأی بدهند!»؛ و در مجلس ارتجاع هم پزشکیان نق میزند که «الان تنها یک جناح هستند که میتوانند در انتخابات رقابت کنند!» (۱۰خرداد).
اما از آنجا که خامنهای میداند در شرایط بحرانی رژیم، همین غر و لندها هم میتواند شکافهای عمیق در حاکمیتش ایجاد میکند، واکنشهای تند و جنونآسا بروز میدهد و مهرههایش در مجلس ارتجاع بر سر پزشکیان میریزند که «خودت را کنترل کن»، «اگر خمینی بود با شنیدن این حرفها چه حالی میشد؟!» و...
علت این وضعیت چیست؟
اگر خامنهای از موضع قدرت و در شرایطی که رژیم در تعادلقوا بالا بود، دست به این بزرگترین جراحی در نظامش میزد، نیاز نبود حتی اعتنایی به این نقزدنها بکند. اما چون در حضیض ضعف و ناتوانی وارد این جراحی شده، خونریزی شدید ناشی از آن، هر چه بیشتر بنیهٔ نظام را تضعیف میکند؛ ضعیف شدن تمامیت نظام هم تضعیف هر چه بیشتر جایگاه خود خامنهای را در پی دارد؛ در نتیجه مهار بحران درونی رژیم برای خامنهای بیشازپیش ناممکن میشود. پارادوکس خامنهای هم همینجاست: برای مقابله با خطر عاجل قیام پیش رو دست به این جراحی بزرگ با هدف انقباض زد تا توان سرکوب نظامش را بالا ببرد؛ اما خونریزی ناشی از آن و تضعیف جدی رژیم در تعادل قوا، نظام را در برابر جبهه برانداز، یعنی مردم و مقاومت ایران، هر چه پایینتر میآورد؛ در نتیجه شرایط برای فعالیت کانونهای شورشی و قیامی بزرگ، هر چه آمادهتر میشود.