کنفرانس مطبوعاتی ۱۶ مرداد ۱۴۰۴ در دفتر نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران در واشنگتن، پرده از جزئیات کمسابقهای از سازوکار تروریسم سازمانیافته فاشیسم دینی برداشت. این افشاگری تصویری روشن از چگونگی پیوند مستقیم رأس هرم قدرت با عملیات تروریستی در خارج از کشور به دست داد.
در این ساختار، شخص علی خامنهای نه یک حامی پنهان، بلکه تصمیمگیرنده نهایی در طراحی و اجرای این اقدامات معرفی شد؛ ساختاری که فرماندهی آن از طریق ارگانی موسوم به «ستاد قاسم سلیمانی» به جانشین وزیر اطلاعات سپرده شده و با هماهنگی وزارت اطلاعات، سازمان اطلاعات سپاه و نیروی قدس فعالیت میکند.
تروریسم بهمثابه ابزار سیاست خارجی
یافتههای مقاومت ایران نشان میدهد که سیاست تروریستی رژیم حاکم بر ایران بخشی بنیادین از دستگاه سیاست خارجی آن است. این سیاست بر سه مدل عملیاتی تکیه دارد: اجرای مستقیم توسط مأموران ایرانی، استفاده ترکیبی از عوامل داخلی و مزدوران خارجی، و در نهایت برونسپاری کامل عملیات به شبکههای جنایتکار سازمانیافته. این مدل سوم ـ که در ترور پروفسور آلخو ویدال کوادراس، نایبرئیس پیشین پارلمان اروپا در نوامبر ۲۰۲۳ به کار رفت ـ از شبکه مافیایی «ماکرو مافیا» بهره برد؛ گروهی با پیوندهای مستقیم به نیروی قدس سپاه.
نقش وزارت اطلاعات و دستگاه دیپلماسی
در این ساختار، معاونت ضدتروریستی وزارت اطلاعات ـ به فرماندهی سید یحیی حسینی پنجکی (با نام مستعار سید یحیی حمیدی) ـ عملیات را هدایت کرده و معاونت اطلاعات خارجی، به ریاست حسین صفدری، از طریق ایستگاههای اطلاعاتی مستقر در سفارتخانهها پوشش لجستیکی و امنیتی فراهم میکند. این همافزایی اطلاعاتی و دیپلماتیک، در عمل، سفارتخانههای رژیم را پایگاههای عملیاتی برای ترور و جاسوسی کرده است.
مصادیق و سوابق عملیاتی
پرونده ترور نافرجام گردهمایی ویلپنت پاریس در ۲۰۱۸، که هدف آن خانم مریم رجوی و شخصیتهای برجسته آمریکایی و اروپایی بود، نمونه بارز بهکارگیری این ساختار است: عملیات توسط مأموران رسمی وزارت اطلاعات طراحی شد، اما اجرای میدانی آن به گروههای جنایتکار ترک و بالکان سپرده شد. در همین الگو، سوءقصد به ویدال کوادراس نیز با ترکیبی از فرماندهی اطلاعاتی و استفاده از باندهای مافیایی پیش رفت. حضور چهرههایی چون رضا امیری مقدم و غلامحسین محمدنیا ـ که هر دو بعدها در سمتهای رسمی دیپلماتیک منصوب شدند ـ بیانگر همپوشانی کامل میان چهرههای رسمی و مأموریتهای مخفی است.
ترور بهمثابه پاسخ به بحران داخلی
افشاگری ارائهشده در کنفرانس نشان میدهد که رژیم در شرایط ضعف ساختاری در داخل و افول نفوذ منطقهای، به گسترش دامنه عملیات تروریستی در اروپا و آمریکا روی آورده است. این تغییر دامنه هدف، از مخالفان ایرانی تا مقامات سیاسی غربی، نه نشانه قدرت، بلکه واکنشی به بحران مشروعیت و ناکامی راهبردی است
پیوند با شبکههای جنایی جهانی
ارتباط رژیم با شبکههای بینالمللی مواد مخدر مانند شبکه «ناجی شریفی زیندشتی» و «ماکرو مافیا» فقط برای پنهانکاری نیست؛ این شبکهها بهعنوان بازوی اجرایی و پوششی، امکان اجرای عملیات پرخطر را بدون برجایماندن رد مستقیم از مأموران رسمی فراهم میکنند. این همپوشانی میان تروریسم دولتی و جنایت سازمانیافته، ساختاری هیبریدی خلق کرده که مقابله با آن مستلزم رویکرد هماهنگ بینالمللی است.
راهکارهای پیشنهادی مقاومت ایران
در پایان، این افشاگری مقاومت ایران بر مجموعه اقداماتی تأکید کرد که ماهیت آنها نهتنها امنیتی، بلکه راهبردی است:
«بستن همه سفارتخانهها و مراکز فرهنگی ـ مذهبی وابسته به رژیم، قرار دادن وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران در فهرست سازمانهای تروریستی، اخراج و مجازات همه مأموران و لابیهای رژیم در غرب، و اعمال تحریمهای فراگیر شورای امنیت و دولتهای عضو علیه شخص خامنهای و ارکان تروریسم حکومتی».
این افشاگری، چنانکه از لحن و محتوای آن برمیآید، فراخوانی است برای بازتعریف رابطه جهان آزاد با حکومتی که تروریسم را بخشی از ساختار بقا و ابزار سیاست خارجی خود کرده است. پرسش پیشروی دولتهای غربی این است که تا چه حد آمادهاند از این شواهد برای تغییر رویکردی استفاده کنند که تاکنون اغلب با مماشات و امید واهی به «تغییر رفتار» همراه بوده است.