مقاومت ایران در نخستین سالهای تکوین نظام ولایت فقیه یک ارزیابی دقیق از این حکومت ارائه کرد. بر اساس این ارزیابی اگر یک پایه این حکومت را گسترش اختناق و سرکوب قیام در داخل بگیریم، تروریسم صادراتی و جنگافروزی، پایه دیگر آن است. شعار دجالگرانهٔ «صدور انقلاب!» تروریسم صادراتی آن را بیان میکند.
مفهوم «صدور انقلاب!»
اولین طمع و طعمهٔ خمینی برای صدور بهاصطلاح انقلابش به خارج از مرزها، کشور عراق بهعنوان همسایهٔ شیعهنشین بود. او با راهاندازی یک جنگ خانمانسوز، مدلی از صدور انقلابش را در منظر چشم مردم ایران و جهان به نمایش گذاشت. گسیلکردن دانشآموزان در هیأت امواج انسانی بر روی میدانهای مین، ظاهرکردن امامزمانهای قلابی و سوار بر اسبهای سفید در جبههها، انداختن کلید بهشت بر گردن سربازان یکبار مصرف، موشکباران شهرها، ویرانی خانههای مردم، داغدار کردن مادران و سازماندادن کارناوالهای تابوتچرخانی با باندرول جنگ جنگ تا پیروزی» از مظاهر و دستآوردهای «صدور انقلاب» کذایی خمینی بود. او این جنگ ویرانگر را با شعار «فتح قدس از طریق کربلا!» توجیه و مشروع میکرد.
اولین دشمن فلسطین و خلقهای منطقه
خمینی با شم ضدانقلابی خود تنها راه بقای رژیم نامتعارف خود را در گسترش جنگافروزی به دیگر کشورهای مسلمان منطقه میدید. وقتی جنگ با عراق را باخت و به زهر آتشبس تنداد، باز هم دست از دسیسه برنداشت. زیرا موجودیت خود را در بحرانآفرینی مداوم میدید. وقتی بهانهٔ کربلا از او گرفته شد، قدس و سپس «زینبیه» را دستآویز قرار داد.
خلف او خامنهای اکنون در برابر یک جامعه انفجاری قرار دارد، برای مقابله با خطر سرنگونی نیازمند بحرانآفرینی در منطقه و خارج از مرزهای ایران است.
روزنامه العرب ـ لندن: ۱۴۰۲۰۷۲۷ در مقالهیی با عنوان «راه ایران به بیتالمقدس از کربلا تا غزه» این واقعیت را برجستهکرده است که نیت اصلی فاشیسم دینی برای راهانداختن الم شنگههایی مانند «فتح کربلا» یا «فتح بیتالمقدس» یا اینک سینهزدن در زیر علم «غزه»، یک جنگافروزی توسعهطلبانه بیش نبوده است و نیست. در قسمتی از این مقاله آمده است: «با وجود اینکه رژیم ایران شعارهای اسلامی سر میدهد اما هیچکس به اندازه آنها به اسلام و مسلمین اهانت نکرده است». چرا؟
العرب در پاسخ افزود: «در کمتر از۳۰ سال کاری را با جهان عرب انجام داده است که اسراییل با بیش از ۷۰سال خصومت آشکار و پنهان قادر به انجام آن نبود. بنابراین، تهدید گسترده و چند وجهی رژیم ایران برای امنیت ملی عربی بیش از تهدید محدود اسراییل با چهره آشکارش، بود. رژیم ایران همیشه برای اعراب خطرناکتر از اسراییل بوده و هست. در سال ۱۹۸۲، اسراییل بیروت را اشغال کرد، اما رژیم ایران از طریق عوامل خود علاوه بر بیروت، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم ۳پایتخت عربی دمشق، بغداد و صنعا را اشغال کرده است».
اشغالگری ناجمهوری آخوندی برای مردم مسلمان منطقه همیشه توأم با تیرهروزی، خون و خشونت و چرخهٔ پایانناپذیر بنیادگرایی بوده است. اگر امروز این رژیم از طرق مختلف در حال دمیدن در جنگ اسراییل و غزه است، در حال ادامه دادن همان استراتژی جنگافروزی است. رژیم این جنگافروزی و صدور بحران به خارج از مرزهای ایران را در شرایط کنونی بیش از هر زمان دیگر نیاز دارد. برای اینکه درگیر مسألهٔ بود و نبود و سرنگونی است. فلسطین و غزه بهانههایی بیش نیستند. این رژیم «از لحاظ تاریخی به موضوع فلسطین توجهی ندارد و هرگز ثابت نکرده است که برای ادامه حیات و حتی پناه دادن به یک فلسطینی کمکی کرده باشد» (همان منبع).
اگر برای یک لحظه و نه حتی یک روز و یک دوران تاریخی، مدافع فلسطینیها بود، بهیقین در حق تعیین سرنوشت آنان دخالت نمیکرد. منفعت این رژیم در این است که غزه، یمن، لبنان، عراق، سوریه و دیگر کشورهای منطقه یک روز روی آسایش نبینند و پیوسته کانون شعلهور بحران باشند.
جنگافروزی برای حفظ بقا
دامنزدن به جنگهای فرقهیی، اختلافافکنی با پر رنگکردن تنوع مذهبی و یهودی، مسیحی و مسلمان کردن و دیدن انسانها و جوامع ادامهٔ همان استراتژی جنگهای ویرانگر صلیبی است و هدفی جز توسعهطلبی ندارد. برای آخوندهای حاکم بر ایران کار از توسعهطلبی گذشته و به حفظ بقا در برابر خشم برانگیختهٔ مردم ایران و مقاومت سازمانیافته رسیده است.
«کربلا، بیتالمقدس و زینبیه» فقط سرپوش مذهبی و دجالگرانهٔ این جنگافروزی است. عراق، یمن، لبنان، سوریه و اکنون فلسطین و غزه، بهانههای این جنگ هستند. جهان و منطقه به جای گولخوردن از دعاوی مشعشع و دجالگرانهٔ آخوندها باید بر نیات پلید و مطامع جنگافروزانهٔ آنها تمرکز کنند و دشمن اصلی خود را بشناسند.