سعدی در گلستان حکایت از دغلکاری آخوند زاهدنمایی میکند که برای کسب منزلت و اعتبار نداشتهاش، ادا و اطوار درمیآورد که البته در اندک زمان دستش برای نزدیکانش رو میشود. سعدی این ماجرا را به مانند رفتن به ترکستان، اما با تابلوی سفر به کعبه میداند: «ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی-کاین ره که تو میروی به ترکستان است».
نظام مندرآوردی خمینی به نام ولایت مطلقه فقیه، بیش از چهل سال است که به نام دین و مذهب، هست و نیست مردم ایران را به تاراج و غنیمت برده و ایران را با همه منابع و ذخایر کم نظیرش به بیابانهای ترکستان تنزل داده است؛ تا جایی که یکی از همریشان خلیفه ارتجاع و همدست سرکوب مردم ایران، از نبود برق در دکان دونبش و شاه نشین منزلش به فغان آمده که هلاک شدم: «آیتالله محقق داماد از مدرسین عالی حوزه علمیه قم گفت: متأسفانه ایران با داشتن امکانات بسیار، عقبماندگیهای زیادی دارد. ایرانی که روی نفت و گاز خوابیده، اما برق کافی ندارد. این واقعاً سؤال است که علیرغم داشتن این همه منابع نفتی و گازی، برای چه ایران در زمستان کمبود گاز دارد و در تابستان با کمبود برق مواجه میشود» (خبرآنلاین۱۷مرداد۱۴۰۳).
تازه وقتی از او میپرسند ریشه مشکلات کجاست؟ با بزدلی در برابر قدارهبندان نظام میگوید: «گاهی ریشه مشکلات به یکجاهایی میرسد که نمیتوان گفت»!
چهل سال در شرایط جنگی!
دیگری (هاشمی طبا) که در این چهار دهه پست و مقام نان و آبداری نبوده که نگرفته باشد حالا در کسوت اصلاحطلب قلابی، از ضعف مفرط عمود خیمه استفاده کرده و از عواقب چهل سال جنگ اعلام نشده با مردم و جامعه جهانی به دست ایلغار حاکم، هشدار میدهد: «۴۰ سال است که در یک فضای جنگ اعلامنشده هستیم. ۴۰ سال صدها میلیارد دلار ارز به دست بانک مرکزی ظاهراً برای تکنرخیکردن ارز (که موفق نبودهاند) از سوی قاچاقچیان و صادر کنندگان سرمایه به خارج از کشور یعنی ترکیه و دوبی و کانادا و آمریکا و دیگر کشورها ارسال شده و بدون آن که کشاورزی کشور به روش پیشرفته مجهز شود» (شرق۱۷مرداد۱۴۰۳).
او به برنامه هفتم کذایی اشاره میکند که معضلی است که روی دست تدارکاتچی جدید خامنهای مانده است: «درست است که ایشان با صداقت اعلام کرد که برنامه هفتم را اجرا میکند ولی کیست که نداند برنامه هفتم اگر به تمام آن بیندیشیم، نهتنها اجرا کردنی نیست بلکه رئیسجمهور را در گردابی از بوروکراسی و تصمیمات غیرسازنده و غیررهاننده میکشاند. برنامه هفتم متناسب با فضای جنگ، هر چند جنگ نباشد، شایسته نیست. تداوم سیاستهای اقتصادی-اجتماعی یعنی روکشکشیدن بر فضای جنگ اعلامنشده و صورت با سیلی سرخکردن، ایران را به قهقرا خواهد برد» (همان)
تبری از برنامههای اقتصادی ۳۵ سال گذشته
علاوه بر این بهتازگی دو اقتصاددان شناخته شده (فرشاد مومنی و حسین راغفر) در سومین نامه سرگشاده خود به پزشکیان با بیان انتقاداتی نسبت بهعملکرد یک ماه گذشته وی و طرح پیشنهاداتی، تأکید کردند: «از انجام برنامههای اقتصادی ۳۵ سال گذشته که موجبات مشقت و رنجهای دامنهدار بر مردم بودهاند تبری جویید و عاملان و مجریان آنها را از معتمدین خود قرار مدهید» (تعادل۱۷مرداد۱۴۰۳)
در این هشدار نامه آمده است که تدارکاتچی جدید تا بهحال «برنامهیی برای عبور از بحرانهای پرشمار» ارائه نداده است. حتی اگر هم داشته باشد با «کارگزاران و عاملان شوک درمانیهای سالهای اخیر، در همان سال نخست منجر به سرخوردگی فراگیر ملی خواهد شد و اعتبار و حیثیت همه کسانی که مردم را به حمایت از جنابعالی دعوت به حضور در انتخابات کردند به باد خواهد داد». «طی ۳۵ سال گذشته، تخصیص منابع عمدتاً با هدف تأمین منافع و مطامع و جاهطلبیهای خواص صورت گرفته است...» در این نامه به موارد مهم دیگری نظیر تخصیص غلط ارز، نبود کالاهای ضروری مردم تهیدست، عدم اصلاح نظام مالیاتی، فساد اقتصادی خواص قدرت و ثروت، نظام فاسد پولی و بانکی کشور، حضور نهادهای نظامی و امنیتی و نیز نهادهای حاکمیتی فعال در حوزههای مختلف اقتصاد و فعالیت دلالها و رانتخوارهای صاحب قدرت اشاره شده است، اما آیا همین اقتصاددانان و سایر کاشناسان حکومتی به رؤسای پیشین قوه مجریه و نهادهای حاکم پند و ارز و اخطار نداده بودند؟ نتیجه چه شد؟
اقتصاد آخوندی یعنی چی؟!
معلوم است که تا فاشیسم مذهبی به علم و دانش و حقوق اساسی مردم تن ندهد و از سرکوب و غارت دست نکشد، روزگار بدتری در چشمانداز است. نمونه آن همین اقتصاد بیاصل و نصب حاکم بر کشور است: «بهعنوان یک اقتصادخوانده سالهاست تلاش کردهام بفهمم ماهیت نظام اقتصادی ایران چیست؟ کلاف سردرگمی از سرمایهداری، اقتصاد دولتی و متمرکز، دولت رفاه و شاید اقتصاد اسلامی. هنوز نامی برای توصیف چنین نظامی در علم اقتصاد ابداع نشده است» (دنیای اقتصاد۱۸مرداد۱۴۰۳)
آری؛ نشده است و نخواهد شد. وقتی به اعتراف مرکز پژوهشهای مجلس آخوندی، عملکرد سازمان برنامه و بودجه (مغز متفکر دولت) در ۳۰ ساله گذشته در تحقق اهدافش۳۰ درصد بوده است! چیزی به نام نظام اقتصادی معنا ندارد. به همین خاطر کارشناسان حکومتی به وحشت برای روزهای آینده افتادهاند: «پرسش و نگرانی نخست بیشترین ایرانیان این است که «آینده ایران» چه خواهد شد؟ بیشتر ایرانیان باور دارند کشور ایران با خطرهای بزرگ و دهشتناک دست و پنجه نرم میکند و هر روزی که سپری میشود نسبت به گذشته خودش و نسبت به کشورهای دیگر ناتوانتر شده و در فرآیندی دشوار به یک کشور تنها و گوشهگیر تبدیل میشود» (جهان صنعت۱۸مرداد۱۴۰۳).
***
تغییر این مسیر تباهی و آینده دهشتناک، تنها به دست جوانان دلیر، نیروی سازمانیافته در کانونهای شورشی و خلق قیامآفرین صورت میگیرد که بیوقفه بر سرنگونی این حکومت پای فشردهاند.