همه ما انسانها روزانه در معرض انتخاب هستیم. انتخاب بین آسانی و سختی، بین راحتی و رفاه و تمایلاتمان با آنچه که صحیح و درست است. درست انتخاب کردن هرگز با آسانی میانهای ندارد. باید قیمت انتخابمان را بپردازیم. هر کس در این دنیا باید سهمش را برای انسانیت و آزادی بدهد. باید هم آن را روزانه پرداخت کند (۱).
در پنجاه و هشتمین سال تولد سازمان محبوبم میخواهم هر چقدر که در توانم باشد و در این مختصر بگنجد، از رمز و راز ماندگاری این سازمان و شور و نشاط و سرزندگی اعضای آن بنویسم. چیزی که گاه در سخنان شخصیتهای سیاسی یا خبرنگارانی که از اشرف بازدید کردهاند مورد توجه قرار گرفته است.
مجاهدین یعنی کسانی که تمام زندگی خود را از خانواده و فرزند یا پدر و مادر فدا کردهاند و سالها زندان و شلاق و شکنجه را تنها بهخاطر هدف و آرمان آزادی تحمل کردهاند، بارها جان خود را کف دست گذاشتهاند و تا مرز شهادت پیش رفتهاند بارها این رژیم سفاک دوستان و عزیزانشان را جلوی چشم آنها کشته و اموالشان را به غارت برده ولی آنها دوباره برخاستهاند، دوباره از نو ساختهاند، و بعد از ۱۰سال پایداری در حصار در اشرف یعنی از زمانی که سلاحهایشان را تحویل دادند و بعد از ۴سال تحمل سختترین شرایط در کمپ لیبرتی که هر لحظه آن خود داستانی از مظلومیت آنها و از طرف دیگر پرداخت و فدای بیکران تکتکشان بود، به یمن تلاشهای خستگیناپذیر رهبریشان به آلبانی آمدهاند؛ و در سختترین شرایط بیرونی همراه با توطئههای روزانه ارتجاع. اشرف۳، کانون امید مردم و جوانان ایران را برپا کرده و همچنان سر حال، و پر نشاط و برخلاف جهت آب به پیش میروند آخر تا کی و تا کجا و مگر میشود؟ چرا خسته نمیشوند؟ چرا باز هم جوانان به آنها میپیوندند؟ با چه منطقی توانستند این تعداد کانون شورشی جوان و پرشور در سرتاسر میهن داشته باشند؟
یادم است روزهای اول که شخصیتهای سیاسی و دوستان شورایی به دیدار ما به اشرف۳ میآمدند در چشمان همه آنها یک نگرانی بود که گاها آنرا بشکل سر بسته به ما میگفتند و البته این نگرانی بسیار واقعی بود: شما باید پایدار بمانید، بهخصوص شما که همه زنان جوان هستید چرا که شما چشم امید مردم ایران هستید و همه امید ما برای آزادی ایران به شماست. هر بار با خودم و البته گاها خطاب به آنها میگفتم، نگران نباشید ما تا ۳ چیز را داریم و در این مسیر همواره استوار و محکم خواهیم بود و دشمن چه با موشک و کاتیوشا و خمپاره و احمد قاتل (۲) ما را هدف قرار بدهد چه در مماشات با ۱۰ دولت ما را بمباران کند یا محاصره و در حبس خانگی نگهدارد و یا با شیطانسازی و توطئههای رذیلانه با کمک متحدان داخلی و خارجیش تشکیلات ما را هدف قرار دهد، نخواهند توانست ما را از پا در بیاورند و نهایتاً این رژیم را سرنگون خواهیم کرد:
این ۳ چیز که رمز پایداری ماست چیست:
انقلابمان، تشکیلاتمان و از همه مهمتر رهبری پاکباز و فداکارمان
میدانیم که رژیم هم تمام تمرکزش را روی همین گذاشته که تشکیلات ما را از هم بپاشاند، از آن روزهایی که در اشرف ۱ با ۳۶۰ بلندگوی گوشخراش که در اطراف ما گذاشته بود و روزانه در گوش ما فحشهای رکیک را فریاد میزدند و ما را تهدید به کشتن و حلقآویز کردن و خارج کردن زبانهایمان از حلقمان میکردند و روی عواطف خانوادگی سوار میشد و تعدادی مزدور را به اسم خانواده میآورد که پشت درب اشرف مانند حیوانات درندهای که پشت میله باغوحش هستند پارس کنند، تا الآن که در اشرف۳ هستیم، با خریدن بریده مزدوران که ما به ازاء هر مقالهیی که علیه ما بنویسند میزانی پول دریافت کنند و هر چه فحش بیشتر به مجاهدین، قیمت هم بالاتر! زهی خیال باطل... . .
اما واقعیت این است که لازم نمیبینم برای هموطنان عزیزم که این مقاله را میخوانند زیاد در مورد تشکیلات و رهبری پاکباز مجاهدین توضیح بدهم چرا که توضیحات را بارها چه از زبان مجاهدین و بهخصوص خود خواهر مریم و خواهر مجاهد زهرا مریخی مسئول اول شایسته این سازمان و چه از زبان هواداران و اعضای شورا شنیدهاید و الآن حتی دیگر دشمنان و اضداد این مقاومت هم روی تشکیلات قوی مجاهدین انگشت میگذارند.
فقط در رابطه با انقلابمان و بذری که حنیف کبیر از ابتدای تأسیس این سازمان در سال۱۳۴۴ کاشت یعنی فدا و صداقت که سرلوحه ارزشهای مجاهدین است بگویم: انقلاب یعنی در یککلام هیچ چیز را برای خود نخواستن و همه چیز را برای دیگران خواستن، دوست داشتن و عشق ورزیدن به دیگران، همه را با دید مثبت و انسانی نگریستن و در راستای آرمان آزادی و هدف رهایی مردم تحت ستم ایران، و فدا کردن و فدا کردن.
به قول برادر مسعود مجاهد تنها یک حق دارد: حق فدای حد اکثر
پانویس:
- قسمتی از نامه مجاهد شهید حمید گلستان خطاب به خواهر قهرمانش فروغ، درج شده در کتاب ”رازشب“ نوشته فروغ گلستان
- احمد قاتل اسم و لقب یکی از مزدوران رژیم است که در دولت نوری مالکی به فرماندهی یگان بهاصطلاح حفاظت اشرف گماشته شده بود و کار او این بود که با عدم اجازه به بیماران مجاهدین برای رفتن به بیمارستان برای مداوا آنها را زجرکش کند و مانع ورود مواد غذایی و اجناس مورد نیاز مجاهدین به اشرف و لیبرتی بشود. در حملات ۶و۷ مرداد و ۱۹فروردین نیز جزو کسانی بود که با نیروهایش به روی مجاهدین سلاح کشید و تعدادی از آنها را بهشهادت رساند.
م. فروزان