پس از سلسله حملات هفته گذشته به نفتکشها در آبهای ساحلی امارات و حمله به تأسیسات نفتی عربستان بهنظر میرسد تحولات منطقهیی و بینالمللی در رابطه با رژیم ایران باز هم شتاب بیشتری گرفته است.
سمت و سوی این تحولات چیست؟
آیا موضعگیری رسمی در مورد اینکه رژیم عامل این حملات بوده است بهعمل آمده است؟
با توجه به اینکه ناظران تردیدی ندارند این حملات توسط نیروهای نیابتی رژیم صورت گرفته، چرا رژیم تکذیب میکند و با چه منطقی این حملات صورت گرفته است؟
پس از حملات اخیر اکنون وضعیت سیاسی منطقه از چه قرار است؟
وضعیت منطقه پس از حملات تروریستی اخیر
وضعیت سیاسی در منطقه اکنون بسیار متحول است. چشمگیرترین اقدام در این زمینه سفر اعلام نشده پمپئو به عراق است که وی طی آن با استناد به گزارشهای موثق از آمادگیها و تدارک نیروهای مزدور رژیم در عراق برای حمله به اهداف آمریکا در عراق، به مقامهای عراقی و در واقع از طریق آنها به رژیم گوشزد کرد هر حملهیی را با حداکثر شدت پاسخ خواهد داد.
به نظر میرسد که این پیام را رژیم دریافت کرده است و گزارشهایی هم در دست است که نشان میدهد رژیم به مزدورانش در عراق اکیداً گوشزد کرده که مبادا دست به حمله علیه اهداف آمریکایی بزنند.
همزمان ترامپ رئیسجمهور آمریکا تأکید کرده آماده گفتگو و منتظر تماس مقامات رژیم است.
منابع نظامی انگلستان پیش از این گفته بودند که شاهد تحرک نظامی نیروهای وابسته به رژیم در عراق نیستند، متعاقباً جرمیهانت وزیر خارجه انگلستان گفت ما با آمریکا در مورد فعالیت مزدوران رژیم در عراق اختلافی نداریم و تأکید کرد« ما نیز همین ارزیابی را از تشدید تهدید اعمال شده توسط ایران داریم ». از سوی دیگر پوتین رئیسجمهور روسیه طی مصاحبهای به رژیم گوشزد کرد که از برجام خارج نشود و به کمک اروپا هم امیدی نداشته باشد و با بیان اینکه روسیه آتشنشانی نیست به رژیم فهماند که نبایستی چشم امیدی به کمک روسیه داشته باشد.
در آمریکا نیز دولت کاخ سفید طی چند جلسه اعضای سنا و کنگره را درباره تحولات منطقه و اطلاعات به دست آمده از تحرکات تروریستی رژیم مطلع کرد. این تحولات همه گویای آن است که آمریکا تلاش میکند شکافهای بالقوه و بالفعل چه در داخل هیأت حاکمه آمریکا و چه در رابطه با اروپا و سایر طرفها که رژیم به آنها چشم دوخته بود را ببندد امری که نتیجه آن، تشدید انزوای بینالمللی رژیم است.
علت مسکوت گذاشتن مسئولیت رسمی رژیم در تروریسم اخیر
روشن است که اگر آمریکا رسماً اعلام کند رژیم پشت این حملات بوده، قضایا وارد فاز جدیدی میشود و بهنظر میرسد که آمریکا برای ورود زودرس به این مرحله عجلهیی ندارد.
اما در رابطه با عربستان از یکسو معاون وزیر دفاعش بر نقش رژیم در انفجارهای اخیر تأکید کرد و از سوی دیگر اعلام کرد که مشغول تکمیل تحقیقات خود در این باره است.
انور قرقاش وزیر مشاور در دولت امارات هم با اشاره به اظهارات ظریف که هر گونه دخالت رژیم در این قضایا را تکذیب میکرد گفت « ایران برخلاف آن چیزی که در منطقه انجام میدهد حرف میزند».
ارزیابی رژیم از شرایط اخیر
اکنون سؤال اینجاست که چرا رژیم با وجود ریسک بسیار زیادی که این قبیل اقدامات دارد به چنین حملاتی مبادرت میکند آیا از عواقب آن نمیترسد؟
روشن است که رژیم از پیامدهای اعمالش بهشدت میترسد اما راه دیگری جز این ندارد. رژیم دو راه بیشتر ندارد:
- یا بایستی در موضع یک دولت نرمال قرار بگیرد و همهٔ قرار و مدارها و مقررات بینالمللی را بپذیرد و مثلاً به همزیستی با همسایگان احترام بگذارد. از اصرار بر ادامه برنامه هسته یی و توسعه موشکی دست بردارد. از دخالت در امور کشورهای دیگر خودداری کند که هر کدام از اینها همچنان که خامنهای هم در سخنرانی اخیرش گفت برای رژیم غیرممکن است. زیرا راه به نفی موجودیت کل نظام میبرد.
- راه دیگر این است که به همین سیاستهای مخرب خود ادامه بدهد و پیه تبعاًت و عواقب آنرا هم به تن بمالد.
آنچه در عمل مشاهده میشود این است که رژیم راه دوم را برگزیده است. بنابراین این اقدامات رژیم و دست زدن به اعمال تروریستی در امارات و عربستان را نبایستی دیوانگی محسوب کرد. از طرف دیگر کمتر کسی است که از این اقدامات پیام قدرت بگیرد، اینها صرفاً دست و پا زدن کسی است که در باتلاق افتاده و دارد فرو میرود و از قضا باهر دست و پازدن، بیشتر فرو میرود!
این واقعیت ضعف رژیم چنان بارز است که هم کارشناسان خودش و هم کارشناسان خارجی بر آن دست میگذارند و به رژیم نسبت به عواقب مرگبار اقداماتش هشدار میدهند.:
مایکل پریجنت کارشناس آمریکایی در گفتگو با فکس نیوز به روش رژیم در استفاده از نیروهای نیابتیاش اشاره کرد و گفت: « شما میتوانید از نیروهای نیابتی استفاده کنید و بگویید هیچ ارتباطی با آن نداشتهاید ولی پشت صحنه بهرهٔ آنرا بهدست آورید».
در رژیم هم علی بیگدلی کارشناس رژیم با اشاره به انفجارها در عربستان و امارات هشدار داده بود که میتواند «تبعاًتی» به همراه داشته باشد و با بیان اینکه: « در چنین شرایطی بهتر است نیروهای شبهنظامی دست به اقداماتی که فضا را در منطقه ملتهب میکند، نزنند». غیرمستقیم به نقش رژیم اذعان کرد.
اما واقعیت این است که رژیم بنا به ماهیتش هیچ راهکار دیگر غیر از این نمیداند و ندارد.
روشی قدیمی که تنها در بستر سیاست مماشات، نوعی راهحل بود
رژیم تاکنون نان این سیاست باجگیری را خورده و به این روش عادت دارد اما ظاهراً غافل از این واقعیت است که آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. این خط تنها در سایه سیاست مماشات قدرتهای غربی مفید بود. اکنون که سیاست قاطعیت حاکم است رژیم نه تنها بایستی بهای اقدامات کنونی خود را بپرازد بلکه ناچار است صورتحساب بدمستیهای قبلی خود را نیز پرداخت کند.
علت پاسخ ندادن آمریکا بهعملیات نیابتی رژیم؟
اکنون روشن است رژیم به دامی که نباید میافتاد، افتاده است و از آن خلاصی ندارد. بنابراین آمریکا هم کاری ندارد جز اینکه دست و پازدنهای مزبوحانه رژیم را مراقبت کرده همزمان ائتلاف خود علیه رژیم را هر چه گستردهتر سازد. رژیم با اقدامات ناگزیر خود، دست آمریکا را هر بیشتر پر میکند. طی همین روزهای اخیر همگان دیدند که اروپاییها و حتی روسیه و چین بیشتر به آمریکا نزدیک شدهاند.
دعوت پیاپی مقامهای آمریکا به مذاکره و دادن شماره تلفن به مقامات رژیم برای تماس هم گویای همین واقعیت است که آمریکا بهشدت از خوردن مارک جنگطلبی پرهیز میکند. و این رژیم است که با عملکردهای ضدو نقیض خود به مصداق هم چوب و هم پیاز مارک جنگطلبی هم میخورد.
در واقع زمینهسازی تغییرات اخیر در مرزبندیهای اروپایی ـ روسی ـ چینی و بهای آن را این خود رژیم است که به نفع طرف مقابل بهعهده گرفته است! و این، در واقع پیچیدهترین قسمت داستانی است که با تشدید انزوای جهانی رژیم به آرامی به سوی فراز اصلی خود روان است.