در جریان قیام ۱۴۰۱ دانشگاه و دانشجو ـ با الهام از مقاومت سراسری و تاریخچهٔ درخشان آن در برابر شاه و شیخ ـ به سلسلهجنبان و موتور محرک انقلاب دموکراتیک مردم ایران تبدیل شدند. بهعبارت دیگر دانشگاه پس از یک دورهٔ فترت ناشی از کودتای ضدفرهنگی، به هویت ارتجاعستیزانه، الهامبخش و تأثیرگذار خود بازگشت. این بازگشت هرگز به مذاق فاشیسم دینی، این دشمن غدار علم و آزادی خوش نیامد.
در همان زمان شاهد سلسله اقداماتی از جانب حکومت بودیم که موزیک متن همهٔ آنها سرکوب، خفهکردن یا به انفعال کشاندن دانشگاه بود؛ اقداماتی مانند محاصرهٔ دانشگاه با وحوش انتظامی و نیروهای هار لباسشخصی و سرکوب عریان دانشجویان با یورش به ساحت دانشگاه؛
بازداشت و زندانی کردن دانشجویان بهصورت علنی و ربودن دانشجویان فعال و تحویلدهی آنها به نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم بهصورت غیرعلنی؛
صدور احکام مشعشع و بچهترسان مانند احضار، اخطار، توبیخ شفاهی و کتبی و درج آن در پرونده انضباطی دانشجو، محرومیت از تسهیلات رفاهی از قبیل وام، خوابگاه و تغذیه و منع موقت از تحصیل یا تعلیق و اخراج دانشجو از دانشگاه و... برای مرعوب کردن دانشجویان.
تزریق ۱۵۰۰۰ چماقدار به دانشگاهها
در سالگرد قیام سراسری، این قبیل اقدامات سرکوبگرانه از دانشجویان فراتر رفته و دامنگیر کادر علمی و استادان معترض شده است. در این رابطه یکی از روزنامههای حکومتی نوشته است:
«تجربه زیسته دانشگاهیان نشان میدهد که ماجرای اخراج و خالصسازی دانشگاهها جدی است، این سند [اشاره به یکی از اسناد منتشره در کانال قیام تا سرنگونی] حتی اگر جعلی باشد هم دوباره مورد توجه قرار گرفته است. بهعبارت دیگر، نیازی نیست که این سند را واقعی بدانیم یا جعلی، زیرا در هر صورت آنچه که پیش روی جامعه ماست واقعیت برخورد با دانشگاههاست» (هممیهن. ۲۹مرداد ۱۴۰۲).
آنچه این روزنامه بهعنوان «اخراج و خالصسازی» از آن نام میبرد، در توئیت «علی شریفی زارچی، عضو هیأت علمی بیوانفورماتیک و هوش مصنوعی دانشکده مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف» اینگونه منعکس شده است:
«در گروههای دانشگاه سندی منتشر شد که نشان میدهد دولت رئیسی مخفیانه فرایند جذب ۱۵۰۰۰ عضو هیأت علمی همسو را بهصورت سهمیهای، فوری و خارج از چارچوب علمی موجود دانشگاهها آغاز کرده، این فاجعه یعنی مثلاً تزریق ۱۰۰نفر به هر دانشگاه علوم پزشکی، سکوت جامعه علمی خیانت به ایران است» (هممیهن. ۲۹مرداد ۱۴۰۲).
محسن رنانی، در نامهٔ خود به وزیر علوم دولت رئیسی، «تزریق مکانیکی استادان جعلی، خارج از سازوکارهای نظام علم به نظام علم را... شلیک نهایی به مغز نظام علم» نامیده و نوشته است:
«ما تاکنون خوش خیالانه گمان میکردیم تمام این رویههای جدید و خلاف سنت دانشگاهی طبیعی است و به اقتضای مشکلات موجود است یا بهعلت کاهش تعداد دانشجوی ورودی در دانشگاهها رخ داده است؛ اما اکنون متوجه شدهایم که مساله، کاهش نیاز به هیأت علمی نیست بلکه طرح تازهیی برای پاکسازی مجدد نظام علم در دستور کار است و در واقع همان طرحی که در نامه منتسب به وزیر کشور به آن اشاره شده عملاً و بهطور خزنده در حال اجراست. بنابراین در صورت صحت نامه منتسب به وزیر کشور، به نظر میرسد نوعی انقلاب فرهنگی دوم از سال۱۴۰۱ علیه نظام علم شروع شده است» (رنانی نت. ۲۸مرداد ۱۴۰۲).
جنایتی با ریشههای تاریخی
آنچه رخ میدهد، پدیدهیی بدون سابقه و ریشههای تاریخی نیست. ۴۳سال پیش، خمینی که از گرایش دمافزون دانشجویان به مجاهدین و گروههای سیاسی مترقی و تبدیل شدن دانشگاه به پایگاه مبارزاتی نسل جوان (۱) به هراس افتاده بود، به بهانهٔ یکسان نبودن نظام آموزشی دانشگاهها با علوم عالی حوزوری، حکم به تعطیلی دانشگاههای ایران داد. بعد از سخنان او در ۲۹فروردین ۱۳۵۹ [دو سال و دو ماه پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی]، چماقدارانش به دانشگاهها یورش بردند. در نتیجهٔ این یورش جنایتکارانه جانهایی از دست رفت و موجی از اخراج و تصفیه و محرومیت بر دانشجویان و استادان و کادر علمی تحمیل شد. در اثر این کودتای فرهنگی که در فرهنگ دجالیت و ارتجاع، «انقلاب فرهنگی!» نام گرفت، دانشگاههای کشور تا سال۱۳۶۲ بهحالت تعطیل درآمد.
دانشگاه، سنگر علم و آزادی
فاشیسم دینی میپندارد با این ترفند میتواند حاکمیت در دانشگاهها را بهدست گرفته و روزبهروز دانشجویان را از کانون ملتهب قیامآفرینی دور نماید.
بدیهی است که دانشجویان آزاده هرگز مرعوب سرکوب و مفتون فریبهای نخنمای این رژیم نخواهند شد. این قبیل اقدامات بهجای اینکه آتش قیام و اعتراض را در دانشگاهها خاموش کند از قضا بر شعلههای آن خواهد افزود؛ زیرا دانشجویان و اساتید آگاه و آزاده به نقش تأثیرگذار خود واقف هستند و میدانند که اگر بر رادیکالیسم و تهاجم خود بیفزایند بیش از پیش عملهٔ استبداد را به عقبنشینی وادار خواهند کرد.
دانشگاه باید سنگر علم و آزادی و سلسلهجنبان قیام و انقلاب بماند و خواهد ماند.
پانوشت:
(۱) برای بهدست آوردن تصویری از دانشگاههای آن زمان، فقط کافی است اشاره کنیم که یک قلم ۱۰هزار تن از جوانان ایران اعم از دختر و پسر، با داشتن کارت رسمی، در کلاسهای تبیین جهان مسعود رجوی که در دانشگاه صنعتی شریف دایر میشد، شرکت میکردند.