یادآوری مهم
مقولهی «پایگاه اجتماعی»، عواملی چند را شامل میشود که پرداختن به آنها، یک بررسیِ همهجانبه را در شرح نقش هر عامل نیاز دارد. مثلاً «پایگاه طبقاتی» و «خاستگاه طبقاتی» از مهمترین عوامل تعیینکنندهی «پایگاه اجتماعی» هستند. عامل دیگر، سیر تاریخیِ شکلگیریِ یک طبقه است. عوامل دیگر، فرهنگی و سیاسی هستند که گستردهترین رابطهی آشکار را با پایگاه اجتماعی برقرار میکنند. این دو عامل نیز متکی بر پایگاه طبقاتی و برآمده از آن هستند.
در این مقاله به یک گذار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و تأثیرشان بر «پایگاه اجتماعی» جمهوری اسلامی طی ۴۴ سال گذشته پرداخته شده است. در همین ۴۴ سال، پایگاه روحانیت حکومتی ــ که بهطور تاریخی، بازار و طبقه متوسطه سنتی بوده است ــ دچار تحول علیه حاکمیت سیاسی شده است؛ اما پرداختن به جزئیات تاریخیِ آن، نوشتهیی دیگر را میطلبد.
با فرض گرفتن این موضوعات، مقالهی حاضر، صرفاً به آثار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در دگرگون شدن پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی پرداخته است.
آیا شناخت ادبیات دیکتاتورها، یک ترم آموزش سیاسی ــ روانشناسی است؟
آیا دیکتاتورها را باید توصیف کرد یا تبیین نمود؟
آیا تبار دیکتاتورها را از خودشان باید شناخت یا از چگونگیِ رابطهٔ مردم تحت سلطه نسبت به دیکتاتور؟
آیا دیکتاتورها در سخنرانیهایشان دستخوش حماقت میشوند یا رذالتی نهادینه شده را حریصانه تراوش میکنند؟
پاسخ به این پرسشها را چگونه باید دریافت؟
پاسخی که نشانیِ دقیق و سرراست را به مکاشفهگر بدهد، نه در یک تئوریپردازی انتزاعی، بلکه در یک مبارزهٔ تمامعیار تجربی علیه دیکتاتور است. چنین مبارزهیی است که دستآوردهای آن تبدیل به اندیشهیی برای شناخت دیکتاتوری و تئورییی برای تبیین آن خواهد شد.
اکنون از پس ۴۴سال مبارزهٔ تجربی، خونین، رنجبار، پرهزینه، پایدار، بیشکست و پیشرو، تمامیت ساختار و تار و پود دیکتاتوری ولایت فقیهی و ملازمان و نانخورهایش شناخته شده است. همهجانبگیِ این شناخت، دربرگیرندهٔ پاسخ به تمام پرسشهای فوق است.
بله، ادبیات دیکتاتور را باید شناخت، دیکتاتور را باید تبیین نمود، باید او از رابطهٔ مردم تحت سلطه شناخت. بله، دیکتاتورها رذالتی نهادینه شده را در سخنرانیهایشان تراوش میکنند. نگاه کنید به آخرین سخنرانی خامنهای با حضور زنانی دستچین شده از همسران پاسداران و بازجویان و گشتهای اغفال و باقی نانخورهای جمهوری اسلامی.
اتاق فکر نظام، نتوانست بیشتر از این تعداد، زن رژیمی جمع کند وگرنه صحنهآراییها میکرد. اینان مستمعینیاند که حضورشان در پای منبر دیکتاتور ــ آن هم پس از ۱۱۰روز قیامی که وجدان ایرانی و جهانی را برانگیخت ــ گویای حداکثر فقدان شعور سیاسی و وجدان انسانی است. مستمعینی که تمام تجربههای ایرانی و جهانی اثبات کرده است که اینان بهقول آلبر کامو «خوشبختیِ احمقانه» شان را تکیهگاه دیکتاتور میکنند.
خامنهای در سخنرانی روز چهارشنبه ۱۴دی ۱۴۰۱، علاوه بر بیرون ریختن ناگزیر افکار ارتجاعی، استثماری، مالکانه و زنستیزانهٔ فقاهتی ـ آخوندی درباره وجود «زن» و یک فقره استیصال ۴۴ سالهٔ هزلآمیز دربارهٔ یافتن راهحل بهکارگیری استعداد زنان، به دو فقره رذالتپیشگی تأسی جست.
خامنهای از «خدمات جمهوری اسلامی به زنان» گفت. همین یک عبارت، معرف رذالت نهادینه شده در ضمیر و ذهن خامنهای و یک ترم شناخت ادبیات دیکتاتورهاست. اگر تمام قیدوبندها، زنجیرها، سدهای قانونی و حقوقی و فقهی علیه اولیهترین حقوق اجتماعیِ وجود زن در جمهوری اسلامی را در نظر نگیریم،
اگر گشتهای تحت عنوان ارشاد که هزاران خانواده را از هم پاشانده، بسیاری از دختران و زنان را به خودکشی و افسردگی و انزوا گرفتار و بیآینده کرده، درز بگیریم،
اگر میلیونها بار بیحرمتی، کتک زدن، شلاقزدن و تحقیر کردن زنان در خیابانها و ملأعام را نادیده بگیریم،
فقط حجاب اجباریِ تجویزشده از جانب خمینی و انواع محرومیتهای شغلی و مسافرتی و آموزشیِ ناشی از رعایت نکردن حداقلی از آن، کافیست تا اثبات کند که خامنهای در بیان «خدمات جمهوری اسلامی به زنان»، چه میزان دنی، رذل، پلشت، دروغگو و دجال است. آیا زنانی که مستمعین خامنهایاند، در حافظهٔ تاریخیشان از این ۴۴سال، یک نمونه از شقاوتها، قساوتها، تحمیلها، جنایات و تجاوزها علیه وجود انسانی بهنام زن ایرانی، ندیده و تجربه نکردهاند؟
خامنهای در همین سخنرانی مدعی شد که «در همین ماجراهای اخیر، عدهیی خواستند بیحجابی را به زنان تحمیل کنند ولی زنان بودند که زدند توی دهانشان»!
کدام ایرانی در روزبهروز قیام جاری، شاهد مدعای خامنهای بوده است؟ آنچه در سراسر ایران و رسانههای جهان بارها و بارها انعکاس یافته، این فریاد و فراخوان مشترک بوده است که «چه باحجاب، چه بیحجاب ــ پیش بهسوی انقلاب».
مردم ایران ۴۴سال است تجربه دارند که از خمینی تا خامنهای هر بهتان و اتهامی از قبیل آتشزدن قرآن، مسجد سوزاندن، حرم امام رضا را منفجر کردن، زائران مکه را کشتار کردن، روسری از سر زنان کشیدن، زنان را در منظر مردمان روی زمین کشیدن، خانهها را بر سر مردم خراب کردن و... همه و همه کار اتاق فکر نظام با هدایت وزارت اطلاعات و میدانداری سپاه پاسداران و عملههای سربازان گمنام امام زمان بوده است و هست.
هر گروه و جمعیتی که با دیکتاتور مبارزه میکند تمام وجنات روانشناسانه، ادبیات، فرهنگ، ایدئولوژی، سیاست و تاکتیکهای جمهوری اسلامی آخوندی را خوب خوب میداند. گفتیم که چنگ در چنگ بودن با دیکتاتور ــ بهطور خاص نوع دینی و دجالپیشهاش ــ بسیار آگاهیبخش است.
بنبست ۴۴ سالهٔ نظام در مقولهٔ «زن» و ضربات کاری و عمیق زنان قیامآفرین بر بنیادهای ساختاری نظام جمهوری اسلامی و بر مشاعر خامنهای، ولیفقیه را باز هم به اعتراف کشاند که راه برونرفتی جز توسل به شارلانتالیسم و رذالتپیشگی ندارد. خامنهای بدینسان ژرفای نفرت ویژهٔ زنان و نسل قیامآفرین و اکثریت قاطع مردم ایران از خودش را بسا بیش از ۱۱۰روز قیام، عمق بخشید. خامنهای میخواهد با نیروی مهیب حماقت، از آثار استراتژیک به میدان آمدن زن برابریخواه ایرانی و از آثار بازگشتناپذیریِ شرایط برآمده از قیام، بگریزد. خامنهای این گریز را با حداکثر رذالت و شارلانتانیسم و اوباشیگری، توصیف میکند.