صبح روز سهشنبه ۵شهریور آخوند روحانی باز هم به صحنه آمد و برخلاف صحبتهای روز گذشتهاش که چشمک و چراغ مذاکره داده بود، گفت: «تنها در صورتی مذاکره میکنیم که طرف مقابل توبه کند»!
این دوگانهگویی حاصل چیست؟
مگر خامنهای نگفته بود «مذاکره سم مهلک است»، پس چرا روز گذشته روحانی گفت حاضر است با هر کس مذاکره کند؟
روحانی ابتدا صحبت از این کرد که مسیر بهاصطلاح ایستادگی برای نظام جز پادرد و کمردرد چیز دیگری ندارد. بعد هم تأکید کرد من حاضرم با هر کسی مذاکره کنم، بهشرطی که منافعمان تأمین گردد.
این حرف، بهویژه در فردای سفر یکباره و فوری ظریف به فرانسه و در کنار محل اجلاس جی۷ یک موج بحران در درون رژیم بهراه انداخت که هنوز هم ادامه دارد.
کدهایی که باندهای رژیم در این ماجرا استفاده میکنند قابل توجه است، مانند اینکه: «مگر نگفتید مذاکره یعنی دیوانگی؟!» -مگر ظریف نگفت: «توافق با آمریکا بهاندازه جوهر روی کاغذ هم ارزش ندارد» -«میخواهید خسارت و فاجعهای دیگر نظیر برجام را به نظام تحمیل کنید؟» -مگر گلابیهای برجام رسیده که حالا دنبال مذاکرهای دیگر هستید؟» -«معرکهگیری روی جنازهٔ برجام».
در چنین فضایی، روز ۵شهریور روحانی به صحنه برگشت و گفت: «بدون آن که آمریکا از تحریمها دستبردارد و روی این مسیر غلطی که انتخاب کرده است، خط بکشد، ما شاهد هیچ تحول مثبت نخواهیم بود و تحولات مثبت کلیدش در اختیار واشنگتن است. هر گونه تحول در رفتار ما با آنها از توبه آنها آغاز میشود»!
دوگانهگویی و منشاء آن
این دوگانهگویی ناشی از بنبستی است که رژیم در آن گرفتار شده است. چرا که در نهایت ۲مسیر در برابرش قرار دارد و نه بیشتر:
یکم: ادامه رویارویی با جامعه جهانی(یا بهقول خودشان ایستادگی)
دوم: زهرخوری(که در تعادل کنونی معنایش تسلیم است)
رسانهها و کارشناسان رژیم اسم این دوراهی را گذاشتهاند: مرگ یا «خودکشی از ترس مرگ»
روز ۵شهریور یک کارشناس باند روحانی بهنام مجتهدزاده با نگرانی شدید، نتیجه مسیر مذاکره را اینگونه ترسیم کرد: «مسأله بر سر آن بوده که آیا ایران در شرایطی قرار گرفته که برای میزان معینی فروش نفت از منابع دیگر حاضر به پذیرش مواضع طرف مقابل باشد؟ بهنظر میرسد(اگر مذاکره هم باشد) ایالات متحده به اجحاف و زورگویی خود نسبت به (نظام) ادامه خواهد داد...».
یک دیپلمات پیشین رژیم به نام ظهرهوند هم گفت: «غرب بهدنبال این است که (نظام) را بهنوعی قورباغهپز کند و تمام نقاط فرصت ایران را از بین ببرد»!
از همین موضعگیریها میتوان دریافت که چرا هر مسیری رژیم برود، چنین ولولهای راهمیافتد و یک موج جدید از بحران، درون رژیم را درمینوردد. به همین علت است که آخوند روحانی یک حرف میزند، (حرفی که یکی از این دو مسیر را نشان میدهد، مثلا مذاکره) اما با اوجگیری بحران مجبور میشود روز بعد حرفی کاملاً عکس حرف روز گذشتهاش بیان کند.
مذاکره یا سم مهلک؟
در ماههای اخیر بارها خامنهای گفته «مذاکره سم مهلک» است اما با اینهمه بحث مذاکره هم جابهجا مطرح میشود علت هم وضعیت رو به خفگی اقتصادی رژیم بر اثر تحریمهاست.
بهویژه موضوع نفت و تحریم نفتی. زیرا اساس اقتصاد رژیم روی نفت سوار است. همان که خامنهای به آن میگوید «اقتصاد نفتمحور».
یعنی پایه و اساس اقتصاد رژیم = صدور نفت + واردات کالا
اکنون تحریمهای شدید این دو پایه را از کار انداخته است. به همین علت است که درآمدهای رژیم بهسرعت رو به صفر شدن است، بهویژه هنگامی که صدور نفت رژیم از ۲میلیون و ۷۰۰هزار بشکه به ۱۰۰هزار بشکه سقوط میکند، این افت فروش اهمیت جدی دارد.
روز سهشنبه ۵شهریور ظریف در مصاحبه با یک روزنامه سوئیسی به این وضعیت بحرانی اشاره کرد و گفت: «اروپا خود را به ۱۱نکته متعهد کرده است. اینها شامل سرمایهگذاریها، هواپیمایی غیرنظامی، حملونقل و بازگشت شرکتهای اروپایی است. ما هیچیک از اینها را بهعنوان پیششرطی برای اجرای کامل تعهدات خود درخواست نمیکنیم. ما تنها میخواهیم بتوانیم نفت خود را بفروشیم و پول خود را دریافت کنیم. ما صدها میلیارد ضرر کردهایم، اقتصاد ما رنج میبرد، ارز ما ۷۵درصد ارزش خود را از دست داده است»!
روشن است که این خفگی یک واقعیت بسیار دردناک و بلکه مرگبار برای نظام است. در چنین شرایطی روشن است که شعارها و حرفهایی که خودشان اسم آن را میگذارند «ایستادگی» و «مقاومت» دردی از رژیم دوا نمیکند. تا جاییکه آخوند روحانی با یک لگد محکم به همه بهاصطلاح این ارزشهای نظام میگوید: «ایستادگی تنها نظام را دچار کمردرد و پادرد میکند»!
این حرف یعنی یک غلطکردم گویی غرا!
پس روشن است هنگامیکه یک واقعیت خردکننده به نام «خفگی اقتصادی» وجود دارد، اینجا دیگر آن حرفهای خامنهای که «مذاکره سم مهلک است» محلی از اعراب ندارد!
البته آن حرف خامنهای هم کاملاً درست است. مذاکره برای رژیم سم مهلک است. یا بهعبارت دیگر «خودکشی از ترس مرگ!» است.
آیا مالیات جای نفت را در بودجه پر نکرده است؟
شاید برخی ناظران بر این عقیده باشند که مالیات جای نفت را گرفته در نتیجه رژیم راهی برای برونرفت از خفگی اقتصادی پیدا کرده است!
در این مورد باید یادآوری کرد که: روشن است که دستگاه رژیم اساساً روی غارت و چپاول میچرخد. چاپ اسکناس، بازی با ارزش پول ملی، کارت بنزین، مالیات و... همگی مصداق همین غارت و چپاول هستند یعنی رژیم روز روشن با این ساز و کارها دست در جیب مردم میکند تا خلأ فروش نفت را تا حدی جبران کرده شاید بتواند به نیروهای سرکوبگر و مزدوران منطقهای خود پولی برساند.
اما یک واقعیت جدیتر هم وجود دارد و آن اینکه اینچنین دست در جیب مردم کردن عواقب مرگباری دارد.
پیآمد دستکردن در جیب مردم؟
یک کارشناس حکومتی به نام علی بیگدلی روز ۵شهریور خیلی روشن علت را گفت: «مسئولان کشور میدانند که با فرارسیدن ماه مهر و پایان تعطیلات تابستانی بهدلیل بالارفتن هزینههای مردم، ممکن است نارضایتیهای اجتماعی رو به فزونی گذارد و در قالب اعتراضات اجتماعی خود را نمایان کند... در نتیجه برای حل مشکلات کشور نیاز به تعامل در زمینه توافق هستهای است»!
یعنی بهدرستی دست گذاشته روی جامعه انفجاری و اینکه خطر قیامی بزرگ هر لحظه رژیم را تهدید میکند. شرایط هماکنون بهگونهیی است که بهگفته نفرات رژیم قیام این بار حتی بسیار فراتر و آتشینتر از قیام ۹۶ خواهد بود.
این خطر آنچنان جدی است، که روز سهشنبه ۵شهریور معاون علمی آخوند روحانی با اشاره به خالیبندیهای پیاپی رژیم درباره ساخت سلاح و تجیهزات نظامی هشدار داده و گفت:
«اگر نتوانیم نیازهای غذایی جامعه را فراهم کنیم، دیگر مهم نیست چه سلاحی میسازیم و در حوزه دفاعی چه اتفاقی میافتد»!
این یعنی تأکید بر خطر قیام.
بهویژه هنگامیکه این قیام و این جامعه عاصی پیشتازی مانند مجاهدین و مقاومت ایران دارد که با کانونهای شورشی و تمامی فعالیتهای خردکنندهشان بر ضد رژیم، امر سرنگونی را سمت و شتاب میدهند.