سوال: با توجه با اولین برنامه در سال جدید، ما سال گذشته را با فصل قیام مردم ایران به پایان رساندیم. سال جدید چگونه شروع شد؟ با توجه به مسائلی که در سال گذشته داشتیم، فصل جدید و سال جدید را چگونه دیدید؟
محمدعلی توحیدی: این سوال، هم جنبه احساسی دارد هم باید به بحثهایی که در چالشها میکنیم، ارتباط بدهیم. در ادامه بحثهایی که داشتیم، احساسم این بود که باد بهشدت در حال وزیدن است. در همه زمینهها میشود دید که بحث مفصلی است؛ ولی میگویند که یک تصویر از هزار واژه گویاتر است.
من تصویر «هفت سین» کشاورزان شورشی ورزنه در اصفهان را که در تحویل سال دیدم ـ که تراکتورها را کنار هفت سین گذاشته بودند؛ یک هفت سین شورشی با کلمات ساچمه و شمع و گاز اشکآور رژیم ـ به خودم گفتم که زندانیان سیاسی همیشه در زندانها عید را با مضامین خودشان برگزار میکردند، اما توفان انقلاب طوری است که کشاورزان معترض که از یک خواست خیلی مشخص حقآبه (حق یک ملک یا مزرعه از آب رودخانه یا قنات)و آبشان شروع کردند، چگونه است که در تحویل سال هم به شورش ادامه میدهند؛ آن هم با چنین سمبلهایی که بهنظر من این خیلی شروع گویایی بود.
البته به صحنه سیاسی برویم حرفهای ولیفقیه ارتجاع، حرفهای روحانی ـ که سایهٴ قیام و انقلاب و هراسشان از قیام و انقلاب در بهاصطلاح پیامهای نوروزی هر دوشان بود ـ با وجودی که سعی کردند مسأله را تحت عنوان «اغتشاشات» رفع و رجوع کنند، ولی نتوانستند زلزلةی را که زیر تختهای ولایت و حکومتشان است، کتمان کنند؛ بلکه به آن اذعان کردند که جای بحث دارد.
از بابتی هم بهخصوص در بحث چالشهای سیاسی که داشتیم، به نظر من توفان انقلاب در حرفهای کبادهکشان قلابی اصلاحات، بهخصوص درهمان روزهای اول سال یا در همان شب عید خیلی گویا و شگفتآور بود. هیچ چیز جز توفان انقلاب نمیتوانست این را تبیین کند.
همــه سران و کبادهکشانشان که از قیام شروع کردند، در شروع سال حرفهایی زدند و همان ورشکستگی، بنبست و استیصال سیاسی را اذعان کردند. همان حقایقی که چند دهه بهطور خاص میپوشاندند. به نظر من اینها خیلی حاکی از توفان قیام بود.
سوال: مشخصاً به کدام حرفها اشاره دارید و چه موضوع مهمی است که شما اولین بحث سال جدید را با آن شروع میکنید؟
محمدعلی توحیدی: به چند جمله که عوامل رژیم در ابتدای سال گفتند، اشاره میکنم که شاید کافی باشد.
محسن آرمین، نایب رئیس قبلی مجلس رژیم، 7فروردین: »رفتار معترضان دی ماه در میدان اصلاحطلبی نبود. اکثر کسانی که در این اعتراضات شرکت داشتند، نماینده گروههایی از جامعه بودند که جزء پایگاه اجتماعی اصلاحات محسوب نمیشوند.
طبیعی است که اصلاحطلبان نتوانند گروهی را که جزء بدنه آنها محسوب نمیشود و میدانی که متعلق به آنها نیست، مدیریت کنند. چنین انتظاری از اصلاحطلبان منطقی بهنظر نمیرسد». این یعنی چه؟ یعنی آن کشاورزان، آن دهقانان، آن کارگران، آن جوانان، آن دانشجویان شورشی که به میدان آمده بودند، آن بیکاران، آن غارتشدگان و آن جامعهٴ به میدان آمده در اعتراضات دی ماه و در اعتراضات سراسر سال 96 و اعتراض بعدی، هیچ ربطی به ما ندارند. ما مربوط میشویم به بخش مرفهی که شریک قدرت است و یک قشر مرفهی از آن بهرهمند شده است. هیچ ربطی به اینها نداریم. خودش میدان را ترک میکند و این را بهوضوح میگوید.
اما جالبتر از اینها حرفهای سعید حجاریان بود که مغز اینها حساب میشود. وی یکی از بنیانگذاران وزارت اطلاعات و دستگاه سرکوب رژیم و از دژخیمانی است که ما از دهه ۶۰او را میشناسیم. حجاریان میگوید: «من معتقدم اعتراضات ادامه خواهد داشت. چرا ادامه خواهد داشت؟ چون که روحانی قدرت لازم را برای بهبود وضعیت ندارد. در بدنه دولت فساد وجود دارد. برخی وزرا ناکارآمد هستند و از این گذشته، دولت برخی از حوزه اختیاراتش را با نهادهای نظامی شریک شده است».
حجاریان کسی بود که خودش در جریان اعتراضات، وقتی رهنمودهای سرکوبگرانه و امنیتی به دستگاهها میداد، میگفت که باید همگرایی کرد و دولت روحانی را چسبید؛ چون عبور از روحانی یعنی عبور از کل نظام.
الآن خودش میگوید دولتش فاسد و شریک نظامیان ـ یعنی پاسداران ـ غارتگر است و کاری از آن برنمیآید. بعد هم فاطمه صادقی ـ که دختر خلخالی قاتل و الآن اصلاحطلب است ـ و حجاریان هم که خودش کبادهکش اصلاحطلبها و وزارت اطلاعات باشد ـ با چنین سوابقی مصاحبه داشتند؛ در این مصاحبه، مجری که از دار و دسته خودشان است، میپرسد که «اعتراضات دی ماه بهلحاظ جریانشناسی سیاسی، نقطه عطفی به حساب میآید. ماجرا بهطور خلاصه این بود که اصلاحطلبان که گمان میرفت همواره آن دیگریِ بهبودخواه هستند، ناگهان با طرح شعار اصلاح طلب، اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا، همجنس اصولگرایان پنداشته شدهاند. اساساً چرا مرزهای این دو جریان میان مردم از بین رفته است؟». مجری با این پرسش، ارزش و موقعیت جدی به این شعار میدهد که واقعاً قویترین شعار اعتراضات دی ماه بوده است.
حجاریان جواب میدهد: »مردم معترض در شرایط بد اقتصادی که خود در مضیقه هستند، فکر کردند اصولگرایان و اصلاحطلبان دست در دست هم در حال خوردن بیتالمال هستند». حالا این را طوری میگوید که انگار مردم اشتباه کردند و توضیح میدهد: » ما جای زیادی نداریم در حاکمیت» و ادامه میدهد: »ریشهٴ دیگر این شعار برآمده از حقیقت محض میباشد. بیپرده بگویم که اطلاحطلبان کانفرمیست ـ آنهایی که خود را با حکومت تطبیق میدهند و نمیدانم کدامها هستند که خودشان را با حکومت تطبیق ندادند و نمیدهند ـ رانتخوار هستند؛ سابقه رانتخواریشان به چند دهه پیش بازمیگردد». بعد خودش در ادامه پاسخ جدیتر میدهد و میگوید: »قیامکنندگان دی ماه کلیت جمهوری اسلامی را هدف گرفته بودند. بنابراین دو بازوی حکومت یعنی اصلاحطلبان و اصولگرایان را خطاب قرار داده بودند. پس توی حکومتند؛ بازوی حکومت هستند. واقعیت این است که شعار عبور از اصلاحطلبان، اول بار از طرف سازمان مجاهدین خلق پس از۲خرداد ۷۶مطرح شد».
یعنی آن شعاری را که مجاهدین از اول در مورد اینها میگفتند، الآن زبان تودههاست و اینها اینطور به آن اذعان میکنند.
سپس به موضوع قدرت اشاره میکند: »برچسب همراهی با بلوک قدرت از قبل جدا نمیشود، مگر آنکه اعلام علنی کند. برای مثال مرا جزیی از بلوک قدرت میدانند و میگویند که همین برای جمهوری اسلامی وزارت اطلاعات ساخته. کافی است که طینت و ماهیتش را بدانند».
این سطح آگاهی در این انقلاب است. آن هم پایه اجتماعیاش. بعد هم صحبت میکند که: «ما درس گرفتیم از این و میخواهیم برویم سر نظر استصوابی شورای نگهبان، قوه قضاییه و صدا و سیما و برویم در رابطه با این موضوعات صحبت کنیم و بتوانیم اینها را حل و فصل کنیم». مصاحبهکننده هم میگوید: «اینها نمدمالی در سیستم است!». حجاریان میگوید: «به هر حال شتر خوابیده از خر ایستاده بلندتر است! ما باید این حرفها را بزنیم؛ حتی اگر کسی تحویل نگیرد. من فکر میکنم که اینطور حرفها بسیار اهمیت دارد».
سوال: آقای توحیدی! از چه بابت این حرفها اهمیت دارد؟
محمدعلی توحیدی: اهمیتش از سه بابت است:
اول: تعیین تکلیف چالشهای این قیام است. مثلاً از اول که قیامها رخ داد، این بحث بود و حتی خارجیها و ناظران سیاسی میگفتند که این قیام با تظاهرات سال ۸۸بسیار متفاوت است و هیچ ربطی به بدنه حاکمیت ندارد؛ حالا اصلاحطلب یا اصولگرا. این معنا و این حرف در اظهارات اینها هم تعیین تکلیف شد که این اعتراضات و قیام مردم وحرفهای مردم ربطی به باند اصلاحطلبان ندارد. یعنی بختکی را از صحنه سیاسی ایران کنار میزند و صحنه را روشن میکند.
دوم: از بابت تعیین تکلیف چالشهای اساسی در سه ـ چهار دهه حاکمیت آخوندی. از دهه ۶۰ چالش اساسی این بود: حاکمیت مردم یا ولایت فقیه؟ حتی در سال ۵۹هم بود که به سال ۶۰رسید. قبل از ۳۰خرداد که بحث سیاست را با قتلعام و کشتار جمع کردند، بحث چه بود؟ بحث رأی مردم بود. بحث انتخاب مردم و حذفهای شورای نگهبان بود. همین تقلباتی که علیه مجاهدین در انتخابات بود. همه این حرفها و بحثها همان موقع بود. همین کسانی که الآن این حرفها را میزنند، جلوی مجاهدین ایستاده بودند، شلیک میکردند، شکنجه میکردند و میکشتند که چرا این حرفها را میزنید و چرا علیه ولایت فقیه حرف میزنید؟
این چالش در دهه ۶۰و دهه ۷۰مگر چه بود؟ زمانی رفسنجانی میدانداری میکرد؛ بعد خاتمی آمد. مگر حرف چه بود؟ حرف مجاهدین و شورای ملی مقاومت چه بود؟ این بود: خاتمیِ مدعی اصلاحات، یک قطره حقوق بشر در حکومت جمهوری اسلامی وارد کند تا ببینیم که چه به روزشان میآید. بعد خاتمیِ رئیس اصلاحات و این تئوریسینهایشان گفتند ما حکومت دموکراسی و حیانی داریم، ولایت فقیه داریم که حکومت دموکراسی و حیانی است! خامنهای هم میگفت مردمسالاری دینی داریم!
الآن هم تاجزاده که کبادهکش دیگر آنهاست میگوید: «ما اشتباه کردیم که ولایت فقیه را بردیم در قانون اساسی».
بعد رسیدیم به دهه ۸۰: در حمله آمریکا به عراق و آن جنگی که اتفاق افتاد، با وجود اعلام بیطرفی موقعیتی که مجاهدین و ارتش آزاردیبخش داشتند، همین محسن آرمین ـ و دولتشان که دولت اصلاحات بود ـ غصه میخوردند که چرا مجاهدین در بمباران آمریکاییها نابود نشدند؛ و با آمریکا و انگلیس قرارداد میبستند که مجاهدین را بعد از جنگ ۲۰۰۳آمریکا ـ عراق به رژیم تحویل بدهند.
حالا کی مستقل است و کی وابسته؟ کی جنگطلب است و کی برای آزادی و صلح میجنگد؟ این هم دهه ۸۰.
و الآن هم دهه ۹۰: چالشهای اساسی در صحنه سیاسی ایران در اظهارات خود اینها دارد تعیین تکلیف میشود.
و سوم: تمام بادمجان دور قاب چینهای باند فریب و شیادی در حاکمیت آخوندی را که صحنه سیاسی ایران را با کلمه اصلاحات ـ چه رفرمی، چه اصلاحاتچی ـ لوث کردند، تعیین تکلیف میکند. مشخص میکند که شما بخشی از حاکمیت و بخشی از دستگاه حفظ رژیم ولایت فقیه بو دید.
مگر ما چه میگفتیم؟ شورای ملی مقاومت در دهه ۷۰در اطلاعیههایش میگفت ـ بعد از دهه ۸۰هم مرتب ادامه داد ـ که اگر اینها راست میگویند که اصلاحطلب واقعی هستند، باشد؛ شما اصلاحطلب هستید؛ شما ارزشهای انقلابی را قبول ندارید؛ شما مواضع طبقاتی و تاریخی مجاهدین را قبول ندارید؛ ولی کدام اصلاحطلبی است که وقتی در حاکمیت خاتمی، یک روزنامه باند خودش نوشت «در سال ۶۷اتفاقاتی در زندانهای ایران افتاده است» ـ در قتلعام ـ خاتمی و مهاجرانی که وزیر ارشاد بود، روزنامه را بستند. اینها اصلاحطلب هستند و مجاهدین وابسته! آیا مجاهدین خواهان جنگ و بمباران نیروی اپوزیسیون بیطرف هستند؟ کی جنگطلب است؟ کی صلحخواه است؟ کی آزادیخواه است؟
این مسائل، این چالشها و این بحثهای سیاسی که در این دوران ادامه داشته، اینها تعیین تکلیف میشوند. این آن اهمیتی است که اینها خودشان رسوایی آن مسیری که رفتهاند را بهوضوح دارند اذعان میکنند. حالا تاجزاده میگوید اشتباه کردیم که ولایت فقیه را در قانون اساسی وارد کردیم. کسی که خودش معاون وزیر کشور، حذف کننده و اداره کنندهٴ انتخاباتی بوده که با همین بساط شورای نگهبان، آزادی و حق حاکمیت مردم را سرکوب کردند. اینها بهلحاظ چالشهای سیاسی خیلی مهم است.
سوال: پس چرا در صحبتی که به آن اشاره کردید، همین حجاریان گفت که تنها راهحل، اصلاحِ اصلاحطلبان است؟
محمدعلی توحیدی: سؤال بسیار مهمی است. برای اینکه اینها اتفاقاً در همین اظهارنظرهای ناگزیر، خودشان را افشا میکنند. برای اینکه اینها اصلاحطلبان قلابیاند. اینها خودشان را درست نقد نمیکنند. اینها برای نقد آن دیدگاهها نیامدهاند. اینها برای حفظ این دستگاه آمدند. الآن هم حرفشان «البته خمینی» است. حرفهایی هم که بعضیها تحت عنوان اپوزیسیون میزدند، دیکته شده دستگاه بود. همین تاجزاده میگفت من ولایت فقیه را قبول ندارم؛ اما به این خاطر حمایت میکنم که آلترناتیوش خطر دارد؛ یعنی بدتر است.
آلترناتیو دموکراتیک بدتر است! اینها اصلاحطلب واقعی نیستند. به همینخاطر نتیجهگیریاش این نمیشود که من اشتباه کردم. اما درست آن چیست؟ دوباره چه میگوید؟ باز هم ترفند و کلک است. البته دیگر «پایان ماجرا» است. خودشان هم در خیلی جاها میگویند که دیگر برایشان جواب ندارد. بنابراین درست مثل خامنهای که قیام شد، مثل شاه گفت که «صدای انقلاب را شنیدم» و من هم مسؤلم، من هم مقصرم؛ اما عید نوروز که در مشهد صحبت میکرد، گفت که تقصیر کی بود و من نبودم! این اذعان ناگزیر بعد از قیام، و شعار مردم در نفی حاکمیت، یک خروجی بازسازی برای اینها ندارد؛ چون قلابیاند. باز هم در فکر حفظ نظام هستند.
باز هم همان چالش واقعی که اینها دنبال میکردند، دنبال میکنند. یک چالشی که از وقتی اینها روی کار آمدند، از وقتی که انقلاب را دزدیدند، یک چالش بوده و آن حاکمیت ملت و مردم و آزادی است. یک چالش این بود که آزادی نیروی مجاهدین را بگیرند؛ نیروی اصلی مدافع آزادی و ضدارتجاع را با انواع مارکها مثل اینکه آمریکایی هستید و فلان میکنید. آن موقع حزب توده هم کمکشان میکرد که مجاهدین را از صحنه خارج کنند. بعد هم خواستند با قتلعام از صحنه خارج کنند. این چالش اینها است. به همین دلیل اینجا هم به این ترفندها برمیگردنند.
سوال: با این وضع که اصلاحطلبان حرفهایشان ماستمالی میشود ـ و خودشان هم این کار را میکنند ـ پس اهمیت حرفهایشان در چیست؟
محمدعلی توحیدی: این هم سؤال بسیار مهمی است. اهمیت حرفها در شفاف شدن صحنه سیاسی است. برای نیروی شورشی، برای نیروی انقلابی، برای جوان ایرانی و برای میلیونها ایرانی روشن میشود که اینها در طول این مدت، دقیقاً پروژه حفظ نظام و حذف مجاهدین را با انواع و اقسام داعیههای بهظاهر تئوریک پیش میبردند. در حالی که اینها اصلاً تئوریسین و روشنفکر بهمعنای دقیق کلمه نیستند. سانسور و پارازیت روی صدای مجاهد روی تلویزیون مجاهدین و هر کسی که از مجاهدین حمایت کند، اعمال میکردند. «مجاهد» را کلمه سرخ و مرز سرخ کردند. بعد هر چه بوده، یاوه بافتن بوده است. الآن این یاوهها میرود کنار. با کنار رفتن اینها، نسل جوان و آنهایی که در دهه ۸۰و ۹۰بهدنیا آمدهاند، آگاه میشوند و میبینند که اینها که هستند و حالا خودشان دارند خودشان را تعریف میکنند. شفاف شدن صحنه، این زمینه است که آن پرده کنار برود. مثل دوره خمینی نشود که بهدلیل سرکوب شاه، یک دجالی مثل خمینی آمد و برد.
مجاهدین بهدلیل استمرار و اصرار بر مشی ضد ولایت فقیه، با انکار قانون اساسی رژیم و تحریم رفراندوم قانون اساسی، بهعنوان نیروی مسلمان دارای پایگاه اجتماعی، از این سیستم جدا شدند. گناهشان همین بود که خمینی میگفت چون این کار را کردید، با شما نمیتوان تفاهم کرد. اصلاحطلبان قلابی رفتند شریک شدند و در پروژه سرکوب و حذف مجاهدین شرکت کردند. الآن میگویند به بنبست رسیدند؛ به استیصال رسیدند همین الآن هم میگویند که ما این یاوه را انداختیم که «اگر قیام شود، ایران سوریه میشود. این موهوم است». جالب است وقتی حجاریان میگوید که «این موهوم است»، دختر خلخالی سؤال میکند که «خطر سوریه شدن ایران را تا چه حد جدی میدانید؟».
مجری: یعنی آنچه که روی آن زیاد تبلیغ میکنند.
محمدعلی توحیدی: آنچه تبلیغ زیادی میکنند، علیه قیام است، علیه انقلاب، علیه کانونهای شورشی، علیه حمله و تهاجم به مراکز سرکوب و حاکمیت ولایت فقیه و علیه استبداد است. اینها ـ همین اصلاحطلبان قلابی ـ علم کرده بودند که اینجا میشود سوریه! حالا میگویند نباید این کار را بکنیم. ما فقط باید تمکین کنیم به ولایت. بهقول خودش «شتر خوابیده باشیم که از خر ایستاده، قدش بلندتر است». بعد حجاریان میگوید «خطر سوریهیی شدن و شعارهای مربوط به آن موهوم هستند».
فاطمه صادقی ـ دختر خلخالی ـ میگوید که «به اعتقاد من مادامی که اصلاحطلبان نتوانند نقش میانجی را ایفا کنند و حاکمیت به همین شکل ادامه دهد، اوضاع بدتر خواهد شد. در نتیجه هر سناریویی متصور است. نفس این دعوا که ایران سوریه میشود، از ناخودآگاه ترس خورده اصلاحطلبان و ناتوانی آنها از مواجهه با بنبست سیاسی پرده برمیدارد».
روشن میشود اینها را که خودشان اعتراف میکنند، تازه بخشی را میگویند.
نسل جوان جامعه، فضای سیاسی ایران، چالشهای سیاسی جدی و واقعی و اصیل در ایران، از این بختک آزاد و رها میشود. آنوقت توفان انقلاب، راه و مسیر خود را که حتماً مسیرآزادی، مسیر حاکمیت مردم و مسیر یکپارچگی ایران است، پیدا میکند؛ مسیرآینده، بهقول مصدق «سعادت ایران وایرانی» است.