آیا طرح عجولانه و ناگهانیِ محاکمهٔ ۱۰۴تن از مجاهدین خلق توسط قضاییهٔ ملایان و تبلیغات گسترده پیرامون آن، زمینهٔ سیاسی و اجتماعی در دو سه سال اخیر ــ بهطور خاص یک سال گذشته ــ دارد؟
چرا در چند ماه گذشته بلندگوهای حاکمیت ملایان پشت سر هم در مورد خطر مجاهدین خلق هشدار میدهند؟
چرا تقریباً بیشترین وقت و انرژی وزارتخارجه و وزارت اطلاعات حکومت آخوندها در روابط بینالمللی، بر مجاهدین خلق متمرکز شده است؟
زمینههای سیاسی و اجتماعی
۱ ــ طی هفت سال گذشته جنبش دادخواهی گسترش داخلی و بینالمللی یافت و محاکمهٔ آمران و عاملان قتلعام ۶۷ و دههٔ ۶۰ را به یک درخواست سراسری در ایران و مجامع حقوقبشری در اروپا و آمریکا تعمیم داده است. بهیمن تلاشهای همهجانبهٔ جنبش دادخواهی صدها کنفرانس بینالمللی برگزار شده، انبوه مقاله و گفتگو و فیلم همراه با هزاران نوشته و عکس در رسانههای توئیتر، اینستاگرام، تلگرام، فیسبوک و... انتشار یافته است.
یک مضمون مشترک در همهٔ اینها در قالب یک فراخوان وجود دارد: محاکمهٔ آمران و عاملان قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷. این فعالیتها همواره بر محاکمهٔ بینالمللیِ خامنهای و رئیسی و دستاندرکاران آن قتلعام که در بالاترین ردههای سیاسی حاکمیت آخوندی هستند تأکید داشتهاند و دارند.
بنابراین جنبش دادخواهی از آنچنان گسترش اجتماعی و سیاسی و نیز اصالت ملی و مردمی برخوردار بوده و هست که حقیقتاً باید گفت در هر محله و خانهٔ ایرانیان، این جنبش چندین نماینده دارد. این جنبش با زمینههای تاریخی و اجتماعیاش، با قیامهای ۸۸ تا ۱۴۰۱ پیوند خورد و صدها مادر دادخواه شقایقهای آزادی، ثقل و دامنهٔ جنبش دادخواهی را علیه قاتلان فرزندان آزادیخواهشان، سنگینتر و گستردهتر نمود.
حاصل اینکه جنبش دادخواهی با تمرکز بر محاکمهٔ بینالمللیِ تمام شرکای قتلعام ۶۷، به یک نیروی قدرتمند سیاسی در داخل و خارج ایران علیه شخص خامنهای و رئیسی و جلادان کارچرخان حاکمیت ملایان تبدیل شده است.
۲ ــ زمینهٔ دیگر از علت عکسالعمل عجولانهٔ اتاق فکر نظام آخوندی در طرح محاکمهٔ ۱۰۴تن از مجاهدین خلق را باید در برآیند یا خروجی قیام ۱۴۰۱ دید. این برآیند یا خروجی چیست؟
بیهیچ طول و تفصیلی، در انتهای تمام بازیهای سیاسی اعم از طرح وکالت، نظرسنجی، ظاهر کردن مظاهر جانی ساواک، همرسانی واواک و سلبریتی و اصلاحاتی و نایاک و برخی رسانهها و تلویزیونها برای قبضهٔ سکان کشتی قیام ۱۴۰۱ و کشاندنش به ناکجاآباد، این واقعیت استخراج شد که مجاهدین خلق بر پایداریشان ماندند و راهحل آنها برای تضمین استمرار قیام تا سرنگونی حاکمیت ولایت فقیه اثبات شد و پیشی گرفت.
۳ ــ یک ناظر بیطرف که اخبار و تحولات ۶ماه گذشته را بهدور از منافع هر طرفی بررسی کند، به این واقعیت میرسد که تعادلقوای سیاسی واقعی و عینی، هماکنون بین مجاهدین خلق و حاکمیت آخوندها رقم میخورد. چرا راه دور چند ماهه برویم؟ همین یک هفته کافیست تا مواضع ریز و درشت کارگزاران و رسانههای نظام را از نظر بگذرانیم که کد مشترک همهشان این شده است که «مجاهدین خلق مسألهٔ روزانهٔ ما شدهاند».
نتیجه
۱ ـ رژیم ملایان بهاعتراف اکثر کارشناسان دلسوز نظام، گرفتار عمیقترین و گستردهترین بحران موجودیت از نظر اقتصادی و سیاسی و اجتماعی شده است. بالای ۹۰درصد کارشناسان و مفسران نظام متفقالقولند که دولت رئیسی که گماشتهٔ مستقیم خامنهای است، در تمام این زمینهها شکستخورده است و از قبل آن، شکاف و تضادهای باندی بیش از گذشته شده است.
۲ ـ هدف اتاق فکر نظام از طرح دعوی محاکمهٔ ۱۰۴تن از مجاهدین خلق، حداقلاش این است که برگ جنبش دادخواهی و آثار و نفوذ بینالمللیِ آن را خنثی کند. حداکثرش این است که در سالگرد قیام ۱۴۰۱، مجاهدین خلق و فضای سیاسی ایران را مشغول این پروژه کند و نقش و اثر مجاهدین را بر قیام و ارتباطات اجتماعیشان از بین ببرد.
۳ ـ عکسالعمل عجولانه و نابخردانهٔ اتاق فکر نظام در طرح دعوی محاکمهٔ ۱۰۴مجاهد خلق ــ آن هم با درخواست معرفی وکیل از طرف مجاهدین ــ بالا بردن یک سنگ بزرگ است که تمام زمینههای فوق گواهی میدهند که این سنگ به ملاج نظام خواهد خورد.
[طرفهٔ روزگار را بنگر! نظامی که در تمام عمرش وکیل متهم سیاسی را بهرسمیت نشناخته و از قضا تمام وکلای متهمان سیاسی در زندانهای نظام هستند، بهطور خاص برای دشمنترین دشمن سیاسیاش درخواست تعیین وکیل از جانب خودش کرده است! ببینید مایهٔ دعوی محاکمه چقدر فطیر است!]
۴ ـ مجاهدین خلق بر اساس بیانیهٔ تفصیلی رهبری مقاومت آقای مسعود رجوی ــ که اکثریت قاطع مردم ایران و تاریخچهٔ مبارزات ضددیکتاتوری همهٔ ایرانیان و شهیدانشان را وکیل خود معرفی نموده است ــ بهغایت از طرح چنین دعوییی استقبال نموده و آن را یک گام مهم در نزدیکتر شدن سرنگونی نظام ولایت فقیه تعبیر کردهاند.