بحرانهای سیاسی و اقتصادی وقتی در روند رشد کمیشان از نقطهیی میگذرند، کیفیت عوض میکنند و اگر بهموقع پاسخ داده نشوند، دیگر بازگشتناپذیر میشوند. نکتهٔ مهم قابل توجه در این بحرانها، خصلت سیاسیشان است که در مرحله بازگشتناپذیری تبدیل به یک گره کور میشوند. گرههای کور در دنیای سیاست به جراحیهای بزرگ میانجامند.
چنین وضعیتی، مختصات بالفعل نظام ملایان شده است. گره کور اقتصادی که تمامیتش را جامهٔ سیاست و مذهب طبقهٔ حاکم پوشانده، گریبان رژیم آخوندی را گرفته است. بنابراین هر گونه جراحی برای برونرفت از این وضعیت یا برای باز کردن این گره کور، تعادل قوایی را علیه حاکمیت رقم خواهد زد که ماهیت و خشم ضدطبقاتی آن به وسعت تمام ایران است. الآن بر سوختبار چنین رو در روییِ در تقدیری بهطور مداوم افزوده میشود و از لحظهٔ ناگزیر انفجار گریزی نیست.
نشانههای چنین لحظهٔ ناگزیری از خشم ضدطبقاتی به وسعت تمام ایران آنقدر پررنگ و آشکار شده و از دیوار قلعه نظام گذشته است که روزنامهٔ حکومتی آرمان در شمارهٔ ۲۰مهر ۱۴۰۰، طنین آن را چنین توصیفش میکند:
«اگر ملت به نقطهیی برسد که چیزی برای از دست دادن نداشته باشد، چنین ملتی غیرقابل پیشبینی میشود»!
شاخصهای گره کور اقتصاد سیاسیشده در نظام اسلامی ملایان و بازگشتناپذیری آن، کلیت رژیم را محاصره کرده و در عینحال، «شکستپذیر» و «شوخیبردار نیست». دقت کنید:
«مسؤلان مملکت ایران باید بپذیرند فقر شوخیبردار نیست. مسؤلان بپذیرند واقعیتهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی امروز ایران شکستپذیر نیستند! مسؤلان بپذیرند مردم با حواس پنجگانهشان احساس میکنند در فرآیند زمان دچار فقر خواهند شد» (همان منبع).
جنگ طولانی و گستردهٔ طبقاتی در ایران آخوندزده، مردم را در مورد «روش و منش حکمرانیِ» دولتها آگاه کرده است. مردم دیگر مغلوب هوچیگریها و غوغاسالاریهای میانتهی ولیفقیه و کارگزارانش نمیشوند. روزنامه حکومتی این آگاهی را ویژگی جامعهٔ ایران معرفی میکند و اعتراف میکند که مردم ایران نظام آخوندی را «آفتابه لگن هفتدست، شام و ناهار هیچچی» میبینند!
به موازات روشنگریِ اقشار مردم ایران در خیابانها که فریاد میزنند: «دشمن ما همینجاست ــ دروغ میگن آمریکاست»، باعث و بانی گره کور اقتصاد ایران هم در منظر مردم جز «روش و منش حکمرانیِ» کارگزاران نظام ولایت فقیه نبوده و نیست. بروز چنین آگاهی و تعیینتکلیف بودن حاکمیت نزد مردم، چنین آینهیی را مقابل نظام اسلامی ملایان گذاشته است:
«سؤال ملت این شده است چرا با وجود این حجم از ثروتهای طبیعی مثل نفت، گاز و... وضعیت اقتصاد، معیشت و رفاه آنان دچار مشکلات اساسی شده است؟ سؤال مهمترشان این است که آیا روش و منش حکمرانی باعثوبانی واقعیتهای امروز نیست؟!» (همان منبع).
آیا باورتان میشود که تضاد جوشان بین مطالبات مردم ایران با ماهیت قرونوسطایی و تفکرات و عقاید حجرهییِ آخوندها، حتی در منظر خودیهای نظام هم منجر به مجازات اتودینامیک کل حاکمیت شده باشد؟ این روزنامه ضمن رونمایی از عمر حکومت آخوندها که با «اوهام و توهمات»، روزگار مردم را سیاه نموده است، در تلاشی عبث ــ البته با هدف حفظ نظام ــ میکوشد ماموتهای دستاربند را متوجه ویژگیهای «دنیای امروز» کند:
«دنیای امروز دنیای سقوط اوهام و توهمات است. دنیای امروز دنیای ماوراءالطبیعه نیست! دنیای امروز دنیای عدد و رقم است».
درگیری بزرگ و مستمر بهوسعت خاک ایران همینجاست. درگیری بین واقعیتهای جامعه و مطالبات مردمی نوگرا با قومی باز آمده از اعصار کهن و توهماتی که دجالیت، سلاح سرکوب و استثمار و جنایات آن است. آن جراحی ناگزیر برای گشودن گرههای کور در سیاست و اقتصاد ایران، در چنین آوردگاهی در جریان است.