آخوند جنایتکار پورمحمدی، جلاد پیشانی سیاه و عمامه سفید قتلعام۶۷ که اکنون در نقش کاندیدا و بازیگر سیرک انتخاباتی خامنهای ظاهر شده، در پشتک و واروهای نمایشی برای بازارگرمی، در یک گفتگوی تلویزیونی، ناگزیر از سه اعتراف مهم شده است:
۱-در اولین و مهمترین اعتراف ناگزیر، پورمحمدی میگوید: «حکم حقوقی قانونی قضایی شرعی اینهایی که سرموضع هستند (این است که) باید اعدام بشوند». این، همان اصل موضوع حکم خمینی برای قتلعام تمام مجاهدین سرموضع است. یعنی هر کسی که موضع آرمانی و سیاسی مجاهدین مبنی بر جنگ با استبداد دینی ولایت فقیه را دارد، محکوم بهاعدام و مشمول قتلعام است. واقعیت آشکاری که در متن حکم خمینی بهصراحت نوشته شده است.
حکم خمینی ملعون که مبنای قتلعام هزاران زندانی مجاهد قرار گرفت، بدون هیچ ابهامی، حاکی از فرمان اعدام هر مجاهد سرموضع بود. دجال خونآشام در این فرمان بهخط خود نوشت: «کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کـرده و میکنند، محارب و محکوم بهاعدام میباشند».
۲- اعتراف مهم دیگر پورمحمدی جلاد، اذعان بهایمان و صلابت سربداران مجاهد خلق سرموضع برای نبرد با دیکتاتوری زیر پرده دین، برای بهزیر کشیدن آن و رهایی خلق قهرمان ایران است. صلابتی شگفت که نظیر آن در تاریخ دیده نشده است. این قهرمانان، در یک رویارویی مطلقاً نابرابر در دل زندانها و سیاهچالهای رژیم، پس از سالها زندان و تحمل شکنجههای وحشیانه و زیر خردکنندهترین فشارها ایستادند و به خمینی و جلادانش «نه» گفتند. آنها با مقاومت حماسی خود خمینی، این مهیبترین نیروی ارتجاعی و استبداد خونآشام تاریخ ایران، را بهزانو درآوردند. پور محمدی در بارهٔ شکست و درماندگی خود در برابر مجاهدین و رهبرشان میگوید:
«ما خیلی جاها مصر بودیم، مخاطبانمان را میدیدیم هیجانی است و این اصلاً خون توی چشمهایش گرفته، دو سه بار میگفتیم آقا! خانم! این حرفهایی که داری میزنی حکم قبلیات باید اجرا بشود، خواهش میکردیم میگفتیم نمیخواهد ما را قبول کنید، اصلاً نمیخواهم جمهوری اسلامی را قبول کنید، میگفتیم یک جمله بهنفع امام و نظام نمیخواهیم بگویید... تو با جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی موافق هستی یا مخالفی؟ الآن اگر مسعود رجوی تو تهران بود درب زندان را باز میکرد، تو میجنگیدی؟ میگفت آره میجنگیدم! من (پورمحمدی) چهکار باید بکنم؟!».
۳- اعتراف سوم پورمحمدی جلاد، اذعان او به نفرت شدید اجتماعی از رژیم اعدام و قتلعام است. وی در پاسخ بهسؤال مجری که او را در مورد نقشش در اعدام و قتلعام مورد سؤال قرار داده بود، گفت: «جوری از آدم امنیتی تعبیر میکنید که گویی یک دستمال کثیف است و باید او را کنار گذاشت» (سایت حکومتی خبرآنلاین ـ ۴تیر ۱۴۰۳).
این «دستمال کثیف» خمینی و خامنهای در جای دیگری برای توجیه شغل خود بهعنوان جلاد، در یک برنامه تلویزیونی در پاسخ این سؤال که اسم او در جامعه «با مفهوم اعدام گره خورده» با استیصالی که ریشه در همان منفوریت شدید اجتماعی دارد، گفت: «خب من چکار کنم؟ من قاضی بودم یک مقطعی؛ یا باید محاکمه میکردم یا باید کیفرخواست مینوشتم. یک عده جریمه میشدند. یک عده زندان میگرفتند. یک عده اعدام میگرفتند».
همین دژخیم پورمحمدی که امروز در برابر امواج خشم و نفرت مردم و دادخواهان شهیدان قتلعام، اینچنین بهدست و پا افتاده و بهطرز حقارتباری تلاش میکند خود را مجبور بهصدور احکام اعدام وانمود کند، همان جلادی است که ۵سال پیش وقتی در مورد اعدامهای دههٔ ۶۰ و قتلعام۶۷، مورد سؤال قرار گرفت، با گردنکشی گفت: «ما هنوز با (مجاهدین) تصفیهحساب نکردهایم. باید بهحساب تکتک آنها باید برسیم. ما متأسفانه بهخاطر فضای روانی یا جهالت و حماقت عدهیی، متأسفانه بدهکار شدهایم. ما بهخاطر مجاهدین کلی تلفات دادیم، شکست خوردیم... من باید بیایم و جواب حقوقی بدهم؟!».
وی سپس افزود: «هیچ تخریبی تا امروز در این ۴۰سال گذشته اتفاق نیفتاده، مگر اینکه (مجاهدین) پای اصلیاش هستند» (تلویزیون رژیم ـ ۳مرداد ۱۳۹۸).
اعترافهای ناگزیر و استیصال دژخیمانی چون پورمحمدی بیانگر این حقیقت است که جلادان مجاهدین و غاصبان حق حاکمیت مردم ایران از پاسخگویی در برابر خلق و تاریخ هیچ گریزی ندارند. خون سربهداران۶۷ و شهیدان قیام و ارتش آزادی میجوشد و روز حساب در پیش است.