728 x 90

جنایت علیه بشریت؛ بازخوانی تاریخی و حقوقی اظهارات سردژخیم پورمحمدی

دژخیم پورمحمدی
دژخیم پورمحمدی

اعترافات اخیر مصطفی پورمحمدی، از اعضای کلیدی «هیأت مرگ» در قتل‌عام تابستان ۱۳۶۷، بار دیگر یکی از خونبارترین دوران استیلای دیکتاتوری ولایت فقیه را به یاد می‌آورد. دژخیمی که در کرسی‌هایی مانند وزیر کشور احمدی‌نژاد، وزیر دادگستری دولت روحانی و معاون نخستین وزارت اطلاعات قرار داشته، امروز به جنایتهایی اعتراف، می‌کند که سال‌ها سردمداران نظام با سانسور، تحریف و القای ترس، سعی در انکار یا کتمان آنها داشتند.

این اعترافات نه تنها در زمره اسناد مهم جنایت علیه بشریت قرار می‌گیرند، بلکه تصویری بی‌واسطه از خشونت نهادینه و منطق سرکوب در ساختار این حاکمیت فاشیستی را ترسیم می‌کنند.

پورمحمدی در این سخنان که بیشتر به یک دفاعیه وحشت‌زده توأم با اضطرار شباهت دارد قتل‌عام هزاران زندانی سیاسی در دهه ۶۰ را توجیه‌پذیر و ناشی از ضرورت‌های حاکمیت جلوه می‌دهد. او سازمان مجاهدین خلق را هدف اصلی این سرکوب معرفی کرده و مدعی می‌شود که آنان از نخستین ماه‌های پس از انقلاب تهدید به مبارزه مسلحانه کرده‌اند. این روایت مسئولیت قتل‌عام را بر دوش قربانیان آن می‌افکند.

جمله‌ای کلیدی از این عضو هیأت مرگ می‌تواند برآیند روانی و اجتماعی آن دوره را روشن کند: «می‌گفتند همه باید اعدام شوند». این جمله کوتاه اما تکان‌دهنده، گویای فضای ترور و وحشتی است که حکومت آگاهانه آن را برساخته و نهادینه کرده بود؛ فضایی که در آن، نه قانون و دادگاه، بلکه فتواهای خمینی، آزادی عمل شکنجه‌گران و مرگ‌فرمایان و قضاوت‌های سلیقه‌ای، سرنوشت هزاران جوان ایرانی را رقم می‌زد.

تلاش پورمحمدی برای محدود کردن اشتباهات دهه ۶۰ به «پنج مورد»! نیز نمونه‌یی از تحقیر عدالت و تحریف واقعیت تاریخی است. اسناد متعدد، شهادت زندانیان جان‌به‌در برده، و گزارش نهادهای بین‌المللی حقوق‌بشر نشان می‌دهند که قتل‌عام ۶۷ برنامه‌ریزی شده و هدفمند بود. این جنایت، در گزارش پرفسور جاوید رحمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل و نیز بنا به‌گفته بسیاری از ناظران بین‌المللی، در ردیف نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت جای می‌گیرد.

در میان اعترافات، یک نکته مهم اما پنهان می‌ماند: مسئولیت مستقیم خمینی در صدور فتوای اعدام و تشکیل «هیأت مرگ». تلاش پورمحمدی برای تطهیر چهره خمینی، آن‌هم با این ادعا که «امام هیچ‌وقت به رفتار خشن متوسل نشد»! در تضاد کامل با فتوای معروف او در تابستان ۶۷ است؛ فتوایی که بدون محاکمه، بدون دفاع، و بدون روند قضایی هزاران زندانی سیاسی را به چوبه‌های دار سپرد.

پورمحمدی هم‌چنین با تکرار شیطان‌سازیهای لو رفته از سازمان مجاهدین تلاش می‌کند بر جنایت‌های دهه ۶۰ خود و دیگر هم‌پالگی‌هایش سرپوش بگذارد. این تکنیک نخ‌نما برملاکننده‌ٔ ورشکستگی اخلاقی و چنته خالی چنین آمران و عاملان جنایت علیه بشریت است.

در نهایت، اعترافات پورمحمدی را باید در دایره بحرانهای رو به‌گسترش فاشیسم دینی تحلیل کرد. از یک‌سو، نهادهای بین‌المللی و افکار عمومی جهانی بیش از گذشته خواهان پاسخگویی مسئولان این جنایتها هستند؛ و از سوی دیگر، جامعه ایران، به‌ویژه نسل جوان، دیگر روایت‌های رسمی و تاریخ‌سازیهای حکومتی را برنمی‌تابد. ناگفته نماند که این اعترافات در بستر نارضایتی گسترده داخلی و افزایش فشارهای بین‌المللی مطرح می‌شود.

در چنین فضایی، می‌توان گفت که سخنان پورمحمدی نه تنها اعترافی به گذشته است، بلکه تلاشی عقیم برای مدیریت بحران آینده نیز هست؛ تلاشی برای تحریف حقیقت، تقسیم مسئولیت، و انتقال بار اخلاقی و حقوقی از حاکمیت به جامعه. اما تاریخ، آنگاه که از زبان آمران و عاملان جنایت روایت شود، رسواتر از همیشه است.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/56c8f37c-cfb9-4397-b85c-10687c5cb1b0"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات