جنبش دادخواهی را در وصف خونخواهی آزادیخواهان ایرانزمین در طی ۴۳ حاکمیت ملایان، میشناسیم. این جنبش با گذشت سالها از فعالیتاش، عرصههای گستردهیی را در داخل و خارج ایران دربر گرفته است. این جنبش پیرامون خونخواهی شقایقهای راه آزادی و به موازات آن تلاش برای محاکمهٔ دستاندرکاران جنایت در نظام آخوندها، بسا افشاگری و روشنگری نموده است. حاصل این افشاگریها و روشنگریها، آشنایی و آگاهی بخش عمدهیی از جامعهٔ ایران نسبت به پشت پردههای جنایات افسارگسیخته توسط نظام ولایت فقیه بوده است و هنوز هم ادامه دارد.
اکنون هر چه زمان میگذرد و تحولات سیاسی ــ اجتماعیِ ایران سرعت میگیرند و نیز تحولات جهانی ــ خاصه در این روزها تحولات در اوکراین ــ پیرامون نقش مماشات با دیکتاتورها برملا میشود، به وجهی از جنبش دادخواهی برمیخوریم که میتواند یکی از مهمترین عوامل مؤثر در راه نجات ایران از اختاپوس نظام ولایت فقیه باشد.
در بررسی موقعیت کنونی ایران شاهدیم که تمامی عوامل اثرگذار بر یک زندگی متعارف اعم از اقتصادی، اجتماعی، صنفی، فرهنگی، سیاسی و حقوقی مشمول سلطهٔ تمامیتخواهی، سرکوب دینمحوری و انحصارطلبیِ همهجانبهٔ نظام ولایت فقیه شده است. هیچ قشری از کل اقشار جامعهٔ ایران را سراغ نداریم که زندگی متعارفاش متأثر از این تمامیتخواهی و انحصارطلبی نشده و آسیبهای همهجانبه ندیده باشد.
در بررسی موقعیت ۴۳ سالهٔ ایران تا مقطع فعلی، هیچ دورهیی نبوده است که جنایات سیاسی ـ مذهبیِ جمهوری اسلامی آخوندی تمام اقشار اجتماعی ــ خاصه آزادیخواهان، روشنفکران، دگراندیشان، منتقدان و مخالفان ــ را شامل نشده باشد.
در بررسی اجتماعیِ جامعهٔ ایران شاهدیم که بهدلیل حاکمیت یک ایدئولوژی فاسد آزادیستیز و زنستیز و تمدنستیز، انواعی فساد سیاسی، فرهنگی، اخلاقی و اقتصادی همچون اختاپوسی در کار ترویج این فساد و تهی کردن جامعه از مبانی تمدن اخلاقی و انسانیاش است.
وقتی این سه بررسی را به موازات هم زیر ذرهبین میبریم به مخالفتها، اعتراضها و قیامهای بخشی از جامعهٔ ایران علیه چنین وضعیت و تداوم آن برمیخوریم. اما سرکوب همهجانبهٔ حاکمیت نگذاشته است این اعتراضها و قیامها به سراسر جامعهٔ ایران تعمیم یابند؛ در حالی که سراسر جامعهٔ ایران آسیبدیدهٔ همهجانبهٔ حاکمیت ملایان است. هنگامی که در زیر این ذرهبین به کنکاش بیشتری مبادرت میکنیم، به یک عامل مهم در دستبازیِ رژیم آخوندی در سرکوب افسارگسیخته و نیز در تعمیم نیافتن قیامها به سراسر ایران برمیخوریم. عاملی که بهنظر میرسد کنار زدن آن، کار جنبش قدرتمند دادخواهی است.
در زیر ذرهبین شناخت همهجانبهٔ موقعیت کنونیِ ایران ــ که به آنها اشاره شد ــ به یک عامل خارجی و بینالمللیِ مؤثر از منظر سیاسی و اقتصادی برمیخوریم که همواره پشتیبان و تکیهگاه برقراری و پابرجاییِ این وضعیت نگونبار علیه مردم و جامعهٔ ایران بوده است: مماشات با نظام ملایان! این مماشات خاستگاه استعماری دارد. قدمت آن لااقل در تاریخ معاصر ایران از جنبش مشروطیت تاکنون میباشد. سدی بزرگ که همواره در پشتیبانی از دیکتاتوریهای موروثی ایران، مانع رسیدن جنبشهای آزادیخواهانه و استقلالطلبانه شده است. این عامل مهم را در سوریه هم شاهد بودیم. هماکنون در اوکراین هم شاهد هستیم. منتها جاری بودن و همواره بالفعل بودن مماشات در ایران آخوندزده، اثرگذاری تعیینکنندهیی در منطقه و جهان داشته است و دارد.
مشاهده میشود که زمینههای جنبش و قیام برای رهایی از اختاپوس نظام ولایت فقیهی، در سراسر ایران مهیاست. پیوند میان تمام اقشار و گسترش همبستگی میان خواستهها و اهداف ــ با وجود تنوع گرایشهای عقیدتی و سیاسی ــ در گرو پیوند عمومی با جنبش دادخواهی است. جنبشی که در خانهخانهٔ ایرانزمین ریشه، عمق، دامنه، خاطره و دلیل وجودی و اثباتی دارد. جنبش دادخواهی مشت مشترک تمام دستان شهروندان یک میهن است که رنج و آسیب مشترک از جانب دیکتاتوری تمامیتخواه، دینمحور و انحصارطلب آخوندی نصیبشان شده است.
با تکیه بر ویژگیهایی که در بررسی همهجانبهٔ موقعیت کنونی ایرانزمین از منظر داخلی و بینالمللی برشمردیم، در این تردید نیست که جنبش دادخواهی بسا فراتر از صرفاً خونخواهی آزادیخواهان، قاطعترین پاسخ مشترک تمام اقشار مردم ایران به سرنگونی نظام ولایت فقیه است. جنبشیست به وسعت آسمان و فلات ایران که میتواند درد مشترک ملی و میهنی را به توفان دادخواهی در سراسر ایران بالغ کند. بلوغی که بیتردید، کمترین حاصلاش، اتحاد و همبستگی برای عقبراندن مماشات با ملایان و به محاکمه کشاندن مسببان جنایت و تباهی و فساد در هیأت نظام ولایت فقیه است. محاکمهیی که بیتردید با برداشتن مانع اصلی رسیدن مردم ایران به آزادی و برابری و حقوقبشر، رابطهیی تنگاتنگ و مستقیم دارد. از این رو سراسری شدن جنبش دادخواهی، پاسخ قاطع نجات ایرانزمین است.