اسحاق جهانگیری معاون آخوند روحانی، چنان از مشکلات اقتصادی کشور و احساس تبعیض و فساد از سوی مردم سخن گفت که صدای هم باندیهایش را نیز درآورد. بر او طعنه زدند که چه حرف تازهای زدهای؟ مردم سالهاست و بهویژه در این ۸سالی که اصلاحاتچیها و اعتدالیها بر سر کارند با دردها و زخمهای بیشماری روزگار سر میکنند؛ از فقر و فلاکت تا بیپناهی از هجوم کرونا و تورمی که سر به آسمان میزند و سفرههای خالی شده از نان شب.
جهانگیری بیهیچ شرمی میگوید: «احساس مردم درباره فساد این است که عدهیی در کشور در حال غارت و کسب ثروت و عدهیی به نان شب محتاج هستند»...
حال سؤال اینجاست که آیا جهانگیری سخن تازهای گفته است و یا در وحشت از خشم مردم ناگزیر به زبان آمده است. «ناگفته پیداست مردم انتظار ندارند که مسئولان همان دردهای به جا مانده از سالهای گذشته را برایشان بازگو کند» (روزنامه حکومتی ابتکار. ۱۳بهمن۹۹).
این دیگر از روز روشنتر است که نه این باندی که در پاستور نشسته و نه آن باندی که در بهارستان لمیده، هیچکدام راهکاری برای عبور از صخرههای تباهی و حرمان ندارند.
پیام حوادث آبان ۹۸خشم مردم از فقر و تبعیض بود
آنقدر سخنان جهانگیری بوی ریا و نفاق میدهد و آنقدر نشان از سودای بر سر، تاج نهادن دارد، که شرکای قلم به دستش، نیز از فرط ترشیدگیهای زبانش، دماغ خود را گرفتند اما نتوانستند از آرزوهای محالش چیزی نگویند: «جهانگیری به خوزستان رفت. سفری انتخاباتی از آن جهت که بحث کاندیداتوری احتمالی وی این روزها تقویت و پررنگ شده است» (روزنامه حکومتی جهان صنعت۱۲ بهمن۹۹).
در این سفر از «پیام حوادث آبان ۹۸ گفت و به خشم مردم از فقر و تبعیض اشاره کرد». از او پرسیدند چرا این پیام را یک سال و اندی پیش نشنیدی؟! برای بیان آن، نیازی نبود که تا انتخاباتی شدن فضای کشور صبر کنی! ریا کارانه میگوید «وقوع سیل ۹۸ و آبگرفتگی امسال در برخی شهرهای کشور بهویژه در خوزستان این مسأله را برای همه مسئولان کشور آشکار کرد که باید برنامههای بلند مدتتری برای حل مسائل مردم در نظر گرفته شود». ! «پس از حوادث ناگوار آبانماه سال۹۸ همواره یک غصه به دلم نشسته بود که مشکل این مردم تبعیض و فقر است و وظیفه مسئولان این است که این مشکلات را با جدیت دنبال کنند». !
چنبره تهیدستی ابدی بر گرد ایران
حال ببینیم این سالوسکاران حیلهگر در زمانه خدمت چه کردهاند که سودای بر تخت نشستن نیز دارند. در دهه به خاک سیاه نشاندن ملت، شاخصهای مهم اقتصادی نظیر تشکیل سرمایه و تولید ناخالص داخلی به قهقرا رفت. موج بیکاری با بهانه کرونا در همین دو فصل اخیر نزدیک به سه میلیون نفر را خانهنشین کرد. وضعیت معیشت خانوارها در همین دو سال گذشته در اثر رکود تورمی روندی نزولی به خود گرفته است. در سال۱۳۹۹ درآمد سالانه خانوارهای روستایی به محدوده سال۱۳۶۸ و درآمد سالانه خانوارهای شهری به مقدار آن در سال۱۳۸۰ کاهش یافته است.
«این اعداد و ارقام و اطلاعاتی که درباره مصرف سرانه برنج، گوشت قرمز، گوشت مرغ، شیر و ماست در سه سال منتهی به بهمن ۱۳۹۹ منتشر شده و مصرف سرانه کاهنده است را نشان میدهد یک پدیده تلخ ایران را تصویر میکند و آن، تهیدستتر و ناتوانتر و فقیرتر شدن شهروندان ایرانی بهویژه گروههای مزد و حقوقبگیر و بیکاران و اصناف خردهپای شهرنشین است» (سرمقاله روزنامه حکومتی جهان صنعت. ۱۲بهمن۹۹).
فقر؛ ریشه دوانده در خاک ایران
منادیان اصلاحات قلابی دیگر ابایی ندارند که بگویند، شوربختانه آمارها و اطلاعات منتشر شده آشکار نشان میدهد فقر در ایران نهادینه شده و پایههایش استوار شده است. این سرزمین دیگر توانایی تولید مواد غذایی به اندازه جمعیت را ندارد. آب آن روزبهروز به ته چاه نزدیکتر میشود. حقوق ناچیز بازنشستگان هر سال کمتر و کمتر میشود. «مدیران سازمان تأمین اجتماعی ترسی ندارند هر روز بگویند صندوق کارگران خالی و خالیتر شده و به دولتی تکیه کردهاند که خودش سست و لرزان است» (سایت حکومتی آتیه. ۱۰خرداد۹۹).
دولتی وامانده در تأمین حقوق کارمندان
هرکس از میان نعرههای گوش خراش اعضای مجلس آخوندی میتواند بشنود که این دولت دیگر توان پرداخت حقوق کارمندانش را ندارد، چه برسد که بخواهد بودجه عمرانی را فراهم کند. تأمین حقوق میلیونها تن از کارمندان هم بر دوش اسکناسهای بیپشتوانه صادر شده از چاپخانه بانک مرکزی است. گذشت آن سالهایی که شیر نفت را بر دهان میگذاشتند و سرخوش بودند. خشکسالیهای مالی و ورشکستگیهای پنهان نگه داشته شده به مدد درآمدهای ارزی صادرات نفت بود که پوشیده میماند.
«به این ترتیب روند کاهنده تهیدستی و زایش بدبختی مادی شهروندان ایرانی گسترده، واقعی و بر هم فزاینده است. و تا روزگار اینگونه میچرخد، ایرانیان تهیدستتر میشوند» (همان منبع).
دورخیزِ مجلس برای کوچک کردن سفرههای مردم
این مصیبت ها و خانه خرابیها تنها از سوی باند دولتمداران اجرا نگردیده است. آن طرف ماجرا هم باند مستقر در مجلس ولایی بخشی از قوانین و قواعد نابود سازی یک ملت را به عهده گرفته است. خبرهای شنیده شده از مصوبات بودجه سازان این مجلس، حاکی از فقیر تر کردن فقرا و غنیتر کردن اغنیاست. وقتی قرار است قیمت دلار تا ۱۷۵۰۰تومان افزایش یابد، دیگر معلوم است قیمت کالاهایی که تأمین کننده خورد و خوراک مردم تهیدست است سر به کجا میزند. حتی کارشناسان حکومتی هم اذعان میکنند این قانون نویسی و بودجهبندی جز جمع شدن سفره میلیونها تن از مردم فقیر ایران نتیجهای ندارد.
«انتظاری که میتوان از این اقتصاد داشت، محرومیت بیشتر، فقر بیشتر و مسائل و مشکلات اجتماعی بیشتر است. فجایعی در انتظار این اقتصاد است که حوزه اجتماعی بیشترین اثرهای آن را تجربه خواهد کرد. قاعدتاً نرخهایی که امروز در بودجه تعیین میشوند، در شدت و حدت این فجایع تاثیرگذار هستند و مجلس باید متوجه تبعات این تصمیمها باشد» (خبرگزاری حکومتی ایلنا. ۱۳بهمن۹۹)
اعتراضهای کارگران همچنان نماد حقطلبی انقلابی است
در ماتمکدههایی که مهرههای سرکوبگر رژیم آخوندی به آن جشن سالگرد انقلاب۵۷ دادهاند. اعترافاتی شنیده میشود که گویای آمادهگی کارگران و زحمتکشان این میهن برای به زیر کشیدن دیکتاتور دیگری است. علیرضا محجوب سرکرده سرکوبگران مستقر در «خانه کارگر» با اشاره به اعتراضهای کارگری در ایام منتهی به ۲۲بهمن ۵۷ میگوید: «در آن زمان کارگران صدای حقطلبی خود را بلند کردند».
وی با توجه به وضعیت بحرانی معیشت و نبود امکانی برای یک زیست حداقل کارگران و سایر زحمتکشان تهیدست، نگرانی و ترس خود را از اعتراضات و خشم و عصیان مردم چنین بازگو میکند: «باید قدر اعتصابهایی که منجر به انقلاب شدند را بدانیم... اعتراضهای کارگران همچنان نماد حقطلبی انقلابی است. جنس این حقطلبی با گذشته تفاوتی نمیکند و همچنان ارزشمند است. امروز هم اعتصابهای صنفی صدایی از جنس همان انقلاب حق خواهانه و تماماً در قالب حقطلبی هستند» (خبرگزاری حکومتی ایلنا. ۱۲بهمن۹۹).
آری؛ اعتراضات و قیامها و خیزشهای ارتش بیکاران و گرسنگان، با تجربهاندوزی از انقلاب پیشین این بار اما بنای برقراری ساختار و مناسباتی را دارند که دینفروشان ریایی و سرکوبگران پاسدار، جایگاهی به جز همسایگی ضحاک در صخرههای کوه دماوند نخواهند داشت.