728 x 90

حاکمیت ولی‌فقیه، مجاهدین خلق و وظیفهٔ ملی و تاریخی(قسمت آخر)

به سوی آزادی
به سوی آزادی

در قسمت ششم به دو موضوع از دست‌آوردهای انقلاب درونی مجاهدین پرداختیم:

۱ ـ نقد مدام فردی و جمعی.

۲ ـ نائل آمدن به کشف تأثیر متقابل اندیشهٔ جنسیتی و غریزهٔ جنسی.

موقعیت آلترناتیو و سرمایهٔ کنونی ایران

موضوع آلترناتیو جمهوری اسلامی در چند سال گذشته و به‌طور خاص از قیام دی۹۶به این سو، یکی از موضوعات مهم و جاری بین ایرانیان از یک‌طرف و دستگاه تبلیغاتی نظام آخوندی از طرف دیگر شده است. با توجه به مسیری که طی شده ــ که بخش‌های اصلی آن در این سلسله مقاله‌ها بررسی شد ـ می‌خواهیم ببینیم اکنون آلترناتیو این رژیم چه مختصاتی دارد و وظیفه و مسئولیت ملی و تاریخی ما ایرانیان در قبال آن چیست.

پرسش این است که زمینهٔ واقعی برای طرح کردن و بررسی آلترناتیو جمهوری اسلامی چیست؟ پاسخ را باید در مختصات سیاسی و اجتماعی جامعهٔ ایران در مقابل نظام ولایت فقیه یافت. این مختصات را باید در دو بازهٔ زمانی نشان داد:

۱ ـ از ۳۰خرداد ۶۰ تا خرداد۱۳۸۸. در این فاصله یکی از اصلی‌ترین و بزرگ‌ترین نیروهای سازمان‌یافته با مبارزه‌یی مداوم علیه جمهوری اسلامی ــ در داخل و خارج ایران ــ سازمان مجاهدین خلق ایران بوده است.

۲ ـ از خرداد۸۸ تا خرداد۱۳۹۹. ایران در این یک دهه از سه قیام بزرگ و سراسری عبور کرده است. هر سه قیام هم نظام ولایت فقیه را تا لبهٔ پرتگاه سقوط و تعیین‌تکلیف بردند.

برداری که برآیند این دو مختصات را به هم می‌رساند، گویای این واقعیت است که ایرانیان با تنوع گرایش‌های سیاسی و اجتماعی و صنفی، باید حول یک نیروی محوری گردهم آیند تا چنین مختصاتی را به سرنگونی جمهوری اسلامی بالغ کنند.

چنین واقعیتی به‌طور خاص از دل قیام دی۹۶بیرون آمد. شاخص آن هم شعار استراتژیک «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا ـ دیگه تمومه ماجرا» می‌باشد. یعنی ایرانیان به راه‌حلی در بیرون این نظام رسیده‌اند؛ به همان راه‌حلی که از ۳۰خرداد ۶۰تاکنون مقاومت ایران بر آن دست گذاشته است: نفی تمامیت نظام ولایت فقیه و جناح‌های آن.

آنچه اکنون پیرامون آلترناتیو جمهوری اسلامی شاهدیم، این است که نظام ولایت فقیه مطمئن است آلترناتیو دارد؛ اما با تمام قوا تلاش می‌کند این آلترناتیو گستردگی و رسمیت اجتماعی نیابد. به همین دلیل هم در دو محور موازی، دو هدف را همزمان دنبال می‌کند:

۱ــ با حداکثر پمپاژ تبلیغاتی و تابوسازی، مجاهدین خلق را بدتر از خودش نشان دهد و همه را از آن بترساند.

۲ــ با تبلیغات و سرکوب افسارگسیخته، تلقین کند که قیامهای یک دههٔ گذشته فایده‌ای ندارند و به جایی نمی‌رسند.

در حالی که پس از ۳۹سال اکنون راه‌حل مجاهدین خلق و تجربه قیامهای یک دههٔ اخیر به هم رسیده و هم را تلاقی کرده‌اند، تمام سعی و طرح و تمرکز جمهوری اسلامی با پیشقدمی وزارت اطلاعاتش این است که اول نقش و اثرگذاری مجاهدین خلق را حداقل خنثی کند یا حداکثر صدبار بدتر از خودش جا بیاندازد، دوم جنبش و قیام سازمان‌یافته شکل نگیرد.

نتیجه‌گیری: وجود آلترناتیو جمهوری اسلامی، عینیت مادی یافته است؛ ولی دستگاه تبلیغاتی این رژیم و همسویان فکری و عملی‌اش تمام تلاششان را می‌کنند که تبدیل به یک جبهه‌ای مرکب از مجاهدین خلق و حاصل قیامهای یک دههٔ گذشته نشود. اولویت را هم بر از دور خارج کردن نقش مجاهدین گذاشته‌اند؛ چرا که:

به ماهیت قرون‌وسطایی این رژیم اشراف ایدئولوژیک و سیاسی و تاریخی دارد،

یک تشکیلات سازمان‌یافته است،

از پس تمام آزمایش‌ها و هماوردی‌های نظامی و سیاسی و دیپلماتیک در برابر این رژیم در داخل و خارج ایران برآمده است،

تمام مانورهای دو دههٔ رژیم تحت عنوان اصلاح‌طلبی را به هیچ گرفته و سوزانده است،

بیش از سه چهارم شهیدان راه آزادی مردم ایران در این چهار دهه متعلق به این راه و آرمان است،

رهبری هوشیار با برنامه‌های مدون برای ایران آینده دارد،

برای حل مشکل تاریخی زن ایرانی، راه‌حل مادی و تجربه شده با رهبری زنان را پیش برده است؛ ــ راه‌حلی که نقطه ضعف بنیادی در تفکر زن‌ستیزی و استثماریِ آخوندصفتی است.

مختصات جدید و افزوده بر چند دههٔ گذشته

یک نکتهٔ مهم در بحث آلترناتیو که ضروری است به آن بپردازیم تا بهتر روشن شود که چرا این روزها دستگاه تبلیغات آخوندی و همسویانش روی مجاهدین تمرکز کرده‌اند، این است که مجاهدین با هجرت بزرگشان از یک بایکوت طولانی، سریال قتل‌عام شدن و حصار چندین ساله بیرون آمده‌اند.

یادآوری بسیار مهم این‌که به دلیل همین بایکوت رسانه‌ای طی سه دهه و سریال قتل‌عام‌ها و حصار کشیدن به دور مجاهدین، رژیم آخوندی با انواع و اقسام پمپاژ تبلیغاتی مثل ۳۰۰۰ کتاب همراه با ده‌ها فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی و هزاران مقاله و کنفرانس و سخنرانی علیه مجاهدین، تلاش کرده است اذهان نسل جوان و حتی جامعة ایران را معطوف به شیطان‌سازی‌هایش نسبت به مجاهدین و مشخصاً رهبری آن‌ها کند.

حالا مجاهدین از بایکوت‌ها و حصارها بیرون جسته‌اند با ظرفیت تشکیلاتی و تاریخی و دست‌آوردهای مهم انقلاب درونی‌شان، بار دیگر روی شبکهٔ ارتباط اجتماعی در ایران و خارج از ایران قرار گرفته‌اند. به همین دلیل هم چالش نسل نوخواه و جوان ایران به بیت خامنه‌ای کشیده شده و خامنه‌ای به کارگزارانش خاطرات سال‌های ۵۸ و ۵۹را گوشزد می‌کند که نسل جوان آن دوره هزار هزار به مجاهدین می‌گرویدند.

نتیجه‌گیری بحث آلترناتیو

موضوع آلترناتیو اکنون از یک‌طرف به یکی از مبرم‌ترین نیازهای جنبش آزادیخواهانهٔ مردم ایران تبدیل شده است و از طرف دیگر جمهوری اسلامی با اطمینان از وجود چنین آلترناتیوی، آن را در کف خیابانهای ایران حس می‌کند. لذا تمام هستیِ تبلیغاتی‌اش را صرف خراب کردن و تابو جلوه دادن آن کرده و می‌کند. آن‌قدر که پس از چهار دهه، برای اولین بار سراغ محمد حنیف‌نژاد رفته تا به‌زعم خود، کلنگ بر پی این ساختار آرمانی و تاریخی بگذارد! آن‌قدر که پذیرفته مردم، نظام آخوندی را طرد و نفی کامل کرده و از آن عبور کرده‌اند؛ ولی به مردم می‌گوید پس حالا مواظب باشید که مجاهدین نیایند که از من هم بدتر هستند! هدف ناگفتهٔ تبلیغات رژیم در این ترفند این است: تا مبارزه‌یی سازمان‌یافته با سخنگوی مشخص نباشد، از پس بقیه‌اش برمی‌آید!

اینک وظیفهٔ ملی و تاریخی

از آنچه در این سلسله مقاله‌ها بررسی شد، چنین برمی‌آید که نسل ما در معرض یک آزمایش ملی و میهنی و وظیفهٔ تاریخی واقع شده است. شاخص این وظیفهٔ ملی و تاریخی چیست؟

مسؤلیت یا وظیفهٔ ملی و تاریخی را منافع ملی تعیین می‌کند. منافع ملی هم متناسب با ضرورت ناگزیر هر دوره‌ای از حیات اجتماعی یک ملت نمود عینی می‌یابد. منافع ملی ایران در زمان مشروطیت، کوتاه کردن استیلای بیگانگان توأم با استقلال و آزادی ایران بود. در زمان مصدق، ملی کردن نفت و کوتاه کردن دخالت استعمار بود.

یک حسرت بر لبان ایران!

در بررسی جنبش‌های اجتماعی و سرفصل‌های تاریخی بیش از یک قرن گذشته، هموار یک حسرت بر لبان ایرانیان بوده است: ای کاش در زمان مشروطیت، همه وظیفه‌شان را درست تشخیص می‌دادند و آن جنبش به‌دست ارتجاع داخلی و استعمار خارجی شکست نمی‌خورد. همین حسرت را نسبت به جنبش جنگل شاهد بوده‌ایم و نیز نهضت پیشوای آزادی مصدق و...

همهٔ این تجربه‌ها از ما می‌پرسند که اگر ما آن موقع بودیم، برای منافع ملی ایران چه کار می‌کردیم؟ آن موقع هم مثل حالا انواع گرایش‌ها و تمایلات سیاسی و عقیدتی بود؛ ما چه باید می‌کردیم که جنبش‌هایمان شکست نخورند؟ کافیست خودمان را در تمامی این جنبش‌های سرفصلی بگذاریم تا همین حالا نسبت به اهمیت نقش‌مان در تأمین منافع ملی ایران حواس‌جمع‌تر شویم.

ایران: تو را من چشم در راهم...

در تاریخ ۵۰سال گذشتهٔ ایران که دو دیکتاتوری سلطه داشته‌اند، منافع ملی ایران همواره با شاخص ضرورت آزادی و دمکراسی تعریف و معنا شده است. ایران ما اکنون چه سرمایهٔ نقدی برای پاسخ به منافع ملی‌اش دارد؟ وظیفهٔ ملی و تاریخی ما اکنون تشخیص همین سرمایه و اتحاد و همبستگی پیرامون آن برای از سر راه برداشتن دشمن اصلی منافع ملی ایران است.

کافیست موجودی سرمایه‌هایمان را که در نیرو یا نیروهای ضدارتجاع و ضداستعمار و اثرگذار بر سرنگونی جمهوری اسلامی متبلور می‌شود، لیست کنیم و با شاخص منافع ملی ایران، به وظیفهٔ ملی و تاریخی‌مان پاسخ دهیم.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/df8dec67-0e16-4a88-8ae4-49402d3deb7b"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات