روز سهشنبه ۱۷خرداد سخنگوی بهداشت و درمان رژیم، آمار فوتیهای روزانه را ۲۰۰نفر اعلام کرد. این یک رکورد طی ۴، ۵ماه گذشته است. اگر چه این آمار غیرواقعی و مهندسیشده است، اما در مقایسه با آمار خود رژیم که دیروز ۱۶۰نفر اعلام شد، بیانگر یک جهش فوقالعاده ۲۵درصدی است و نشانهٔ وخامت شدید اوضاع است.
اعتراف به گسترش کرونا بهعلت بازگشاییها
نمکی، وزیر بهداشت هم که از روز ۱۲تیر هیچگونه خبری از او نبود، امروز پس از ۴روز در صحنه ظاهر شد و خودش هم بهغیبتش اشاره کرد و گفت که «مدتی بهدلیل مشکلات سختی که ما در این روزها داشتیم با مردم صحبت رویارو نداشتم»، او در قسمت دیگری از اظهاراتش گفت: «من حرفهایی هم با مسئولان محترم دارم که از این تریبون نمیزنم قطعاً به آنها نامه مینویسم». این مسئولان قاعدتاً و در وهلهٔ اول بایستی روحانی باشد که پیش از این هم نشانههای تضاد نمکی و سایر کادر وزارت بهداشت و درمان با روحانی بروز کرده بود. نمکی اشاره کرد که در مورد بازگشایی نظر مخالف داشته، ولی «متأسفانه عده زیادی تمنای من و همکارانم را جدی نگرفتند تا متأسفانه موج تازهای گرفتارمان کرد».
نمکی یادآوری کرد که قبلاً هم هشدار داده بود که ما ممکن است در دقایق ۹۰ گل بخوریم و در دقایق ضربهفنی بشویم... هر چند او سعی میکرد با انداختن تقصیر بهگردن مردم، توازنی ایجاد کند، اما حرف تیز او متوجه بالای حاکمیت بود و در این مورد گفت: «من از آنهایی که فشار زیادی برای تسریع گشایشها میآوردند تمناهای زیادی کردم اما متأسفانه به این حرفها گوش نکردند... شاید برای بعضیها این یک زیادهگویی و یاوهگویی بود اما اصلاً دلم نمیخواست اثبات این عرایض ما با تاوانی چنین سنگین و مرگهایی چنین تلخ برای مردم ما واقعاً بروز کند».
این اظهارات از یکطرف نشاندهندهٔ وخامت شدید وضعیت و در واقع اعتراف به ضربهفنی شدن رژیم در میدان کروناست و از طرف دیگر بیانگر آن است که این شکست به درون رژیم ریخته و تضادها را در بالاترین سطوح تشدید کرده است. اکنون بایستی منتظر انعکاس این حرفها در داخل رژیم و جوابگویی روحانی باشیم.
انعکاس گوشههایی از واقعیت در تلویزیون حکومتی
خبرها و گزارشهایی هم که حتی تلویزیون رژیم پخش میکند، گویای ازهمپاشیدگی سیستم ناکارآمد بهداشت و درمان رژیم زیر بار تراکم بیماران از یکطرف و خشم و نارضایتی کادر درمانی از طرف دیگر است. آنها آشکارا در برابر سیل مبتلایان و افزایش مرگ و میرها اظهار درماندگی میکنند و همچنین بهدولت معترضند.
رئیس بخش عفونی در بیمارستان مسیح دانشوری گفت: «تخت خالی موجود نیست. در فضای آزاد سایهبان زده شده تا پس از خالی شدن تخت، بیماران به بخشها منتقل شوند. وقتی تعداد بیماران از یک سطحی فراتر میرود طبیعتاً نمیتوان آن را کنترل کرد».
رئیس شورای شهر تهران نیز گفت: «روز گذشته ۷۰بیمار کرونایی در بهشت زهرا دفن شدند».
روشن است که وضعیت استانها و شهرستانها و بهخصوص روستاها که هیچ خبری از وضعیت آنها منتشر نمیشود، بسا فجیعتر از تهران است.
در هرمزگان، رئیس دانشگاه علوم پزشکی گفت: «از ۱۱هزار کادر درمانی استان هرمزگان ۹۳۴نفر تاکنون بهبیماری کرونا مبتلا شدهاند که ۵۰درصد از خردادماه به بعد رخداده است».
گوشههایی از این وضعیت در شبکههای استانی تلویزیون منعکس میشود که در آنها گزارشگران موضعی معترض نسبت به مرکز دارند که بازتاب وضعیت اجتماعی در این استانهاست.
در این میان استراتژی ایمنی گلهای که روحانی مبلغ آن بود هم بر اساس تجارب کشورهای دیگر و هم از سوی متخصصان داخلی بهطور جدی زیر سؤال رفته است. البته تاوان سنگین این استراتژی ضدبشری را مردم ایران با از دست دادن عزیزانشان دارند میپردازند.
خانم مریم رجوی گفت: «روند شتابان افزایش شمار قربانیان کرونا در سراسر کشور، بهویژه در تهران که کارگزاران رژیم ناگزیر به گوشههایی از آن اذعان میکنند، حاصل سیاستهای جنایتکارانه و چپاولگرانه خامنهای و روحانی است که بهجای تأمین موقت هزینه زندگی کارگران و زحمتکشان آنها را در شلوغترین و آلودهترین نقاط و با کمترین امکانات پیشگیری و درمانی به سرکار میفرستند و در عینحال مردم را بهدلیل عدم رعایت پروتکلهای بهداشتی مقصر و عامل شیوع کرونا معرفی میکنند. این همان استراتژی اجساد و کلانتلفات انسانی برای سدبستن در برابر خطر قیام و سرنگونی است».