ولیفقیه ارتجاع که بیش از ۲هفته در سکوت بود، روز چهارشنبه(۸آبان) بهبهانهٔ شرکت در مراسم تحلیف دانشکدههای افسری ارتش به صحنه آمد و به برخی مسائل مبتلابه رژیم اشاره کرد.
محورهای اصلی اظهارات خامنهای
حرفهای خامنهای را در ۳محور که نسبت به سایر حرفهایش مهمتر بود، میتوان بررسی کرد:
اول، ابراز نگرانی شدید از وضعیت بحرانی رژیم که آن را چند جا تکرار کرد، با عباراتی نظیر اینکه مردم نباید از تخریب محاسباتی دشمن، تأثیر بپذیرند و «یکی از برنامههای دشمن، تغییر محاسبات مسئولان و مؤثران فکری و همچنین آحاد مردم است تا منافع حقیقی و ملی خود را نتوانند به درستی تشخیص دهند».
خامنهای به این ترتیب به فرسایش و ریزش در سراپای رژیم و به روحیهباختگی صدر تا ذیل رژیم، اعتراف کرد.
جالب است که خامنهای به هیچیک از بحرانهایی که اکنون و بالفعل تمامیت رژیم با آنها دست به گریباناست، اشاره نکرد، مانند تصویب یا عدم تصویب FATF، مذاکره با آمریکا، تصمیمگیری در مورد برداشتن گام چهارم در روند نقض تعهدات برجامی، وضعیت خفگی اقتصادی، بحرانهای اجتماعی و غیره... اما وی بهتأکید بر مسألهٔ امنیت بهکرات تأکید کرد و در حالی که آن را هم مثل سایر بحرانها از ناحیهٔ دشمن قلمداد میکرد، نسبت به«برنامهریزی دشمنان برای آشوب و سلب امنیت» هشدار داد.
دوم، ابراز نگرانی از قیامهایی که در عراق و لبنان جریان دارد. خامنهای این قیامها را هم ناشی از برنامهریزی دشمنان و برخی کشورهای منطقه قلمداد کرد و اینکه «دشمن بهدنبال برهمزدن ساختارهای قانونی و ایجاد خلأ در این کشورهاست».
سوم، نگرانی از آیندهٔ رژیم از جمله آنجا که به قیامهای عراق و لبنان اشاره میکرد، گفت: «دشمنان چنین فکرهایی هم دربارهٔ ایران داشتند». خامنهای در همین رابطه، چند بار خطاب به نیروهای رژیم تکرار کرد که: «همه آحاد مردم بهویژه نیروهای مسلح باید احساس تکلیف کنند و مراقب باشند». و بهخصوص نسبت به قیام که در فرهنگ دجالگرانهٔ رژیم آخوندی، «فتنه» نام دارد، هشدار داد: «از حرکات دشمن نباید چشم برداشت باید دائم مراقب حرکات دشمن بود... نیروهای مسلح باید مراقب فتنه باشند و آرایش و آمادگیهای لازم را برای مقابله با فتنه داشته باشند».
این ادّعای خامنهای که خروش و خیزش مردم را به دشمنان ربط میدهد، فقط تکرار مبتذل ترفند دیکتاتورهای به آخر خط رسیده است. شاه هم در برابر انقلاب و قیام به همین راه رفت. شیخ هم در مواجهه با بحران انقلابی و توفان قیام میگوید هیچ تحولی در جامعه علیه حاکمیت نیست؛ مگر اینکه ناشی از توطئهٔ دشمن باشد! اظهارات و ادعاهایی که تنها بهعنوان علائم پایانی رژیم قابل اعتناست.
باز هم ابراز وحشت از فرسایش و ریزش
ولیفقیه ارتجاع در سخنان خود، چند بار به فرسایش و ریزش در سراسر نظام و وضعیت تخریبشده و داغان ذهنی و روانی نیروها از بالا تا پایین رژیم اعتراف کرد و آن را به توطئه و برنامهٔ دشمنان نسبت داد. این اولین بار نیست که خامنهای هراس خود را از وضعیت روحیهٔ نیروهایش، ابراز میکند. او در سخنرانیاش در ۱۰مهر خطاب به سرکردگان سپاه پاسداران نیز، خیلی صریح به ریزش در سراسر رژیم و بهخصوص در سپاه اعتراف کرد و در سخنرانیاش در ۲۱مهرماه در مراسم سردوشی پاسداران هم گفت: «نگذارید فکرها را عوض کنند، نگذارید انگیزهها را ضعیف کنند؛ نگذارید قدرت درونی ایمان و همّت عالی شما را دشمن با ترفندهای خودش از بین ببرد».
این در واقع یک حرف، یک مفهوم و یک نگرانی است که خامنهای با بیانهای مختلف بهخصوص در رابطه با نیروهای نظامی و سرکوبگر رژیم پیوسته تکرار کرده و این بار هم آن را با عبارت «تخریب محاسباتی» دشمن بیان نمود. این اظهارات با هر توجیه و علتتراشی مبتذل، اعتراف به فرسایش و ریزش شدید در رژیم و نیروهای نگهدارندهٔ آن است.
نگاهی به سیاهه بحرانهای گریبانگیر رژیم و بهخصوص قیامهای مردمی و سراسری در عراق و لبنان که در عمق استراتژیک رژیم شکاف انداخته، میتواند تصویری از ابعاد نگرانی و هراس خامنهای را بهدست دهد.
برای درک ابعاد کلان ضربهای که قیام عراق متوجه رژیم کرده، کافی است به هزینهٔ سرسامآور و بهایی که رژیم در نمایش دجالگرانهٔ اربعین امسال برای بهاصطلاح کوبیدن میخ خودش در عراق صرف کرد را در نظر آوریم؛ اما قیام مردم عراق همهٔ این تلاشها و هزینهها را در معرض فنا قرار داده است.
نسخهٔ پدرخواندهٔ ارتجاع و تروریسم برای سرکوب قیام
خامنهای در سخنان خود، برای عراق و لبنان هم نسخه پیچید و گفت: «دلسوزان عراق و لبنان بدانند اولویت اصلی آنان، علاج ناامنی است و مردم این کشورها نیز بدانند مطالبات بهحق آنها فقط در چارچوب ساختارهای قانونی! قابل تأمین است».
خامنهای با این حرف یک بار دیگر چهرهٔ اهریمنی خود را بهعنوان پدرخواندهٔ تروریسم و حامی حکام فاسد و دستنشانده، آشکار کرد و نشان داد که دشمن اصلی قیام و مردم بهپاخاسته است و با تمام قوا پشت رژیم عراق ایستاده است، همچنان که پشت رژیم اسد علیه مردم سوریه بود.
روشن است که منظور خامنهای از «دلسوزان عراق و لبنان، همین جنایتکاران سرسپرده به رژیم امثال نوری مالکی و فالح فیاض(رئیس حشدالشعبی عراق) و حسن نصرالله، سرکردهٔ حزبالشیطان لبنان، است و دارد صراحتاً به آنها خط میدهد که قبل از هر چیز اول باید قیام را سرکوب کنید، بههر قیمت! با کشتار با زندان و شکنجه و با هر وسیلهٔ دیگر! همان کاری که ولیفقیه پلید با مردم سوریه کرد و پیش از آنها با مردم ایران کرده است. دم زدن از «مطالبات بهحق مردم» هم همیشه سس دیکتاتورها و سرکوبگران برای قلع و قمع مردم است. وقتی کارگران ایران، یا سیلزدگان و غارتشدگان هم اعتراض و اعتصاب میکنند، آخوندهای حاکم فریبکارانه میگویند مطالبات کارگران حق است اما در عینحال همین کارگران را بهخاطر همین مطالبات حق میگیرند، میزنند، زندانی میکنند، شکنجه میکنند و از کار اخراج میکنند!
خامنهای دجال بهدنبال این بیان که مطالبات مردم(عراق و لبنان) حق است اضافه میکند: «اما باید بدانند مطالبات بهحق آنها فقط در چارچوب ساختارهای قانونی! قابل تأمین است».
طرفه اینجاست که مردم علیه همین بهاصطلاح ساختار ظالمانه قیام کردهاند و میخواهند آن را که مسبب اصلی تیرهروزیها است درهمبشکنند، خامنهای به آنها توصیه میکند که مطالبات خود را در چارچوب همین ساختارها و حاکمیتهای فاسد و خونریز پیگیری کنند و از دزد و قاتل به خود او شکایت کنند. اما روشن است که مردم هم در عراق و هم در لبنان همچون مردم ایران راه خود را یافتهاند و اولین شعارهایشان این است که «الشعب یرید اسقاط النظام» و «رژیم ایران گمشو گمشو!» و گورت را گم کن!
تغییر بزرگ در راه است!
همه تحولات و همهٔ علائم و نشانهها، هم در ایران و هم در منطقه گواه این است که زمان تغییر فرارسیده است. قیامها در عراق و لبنان، وجه پیدا و بارز این تحولات است. اما در ایران، یک تحول عظیم در عمق جریان دارد، گسلهای اجتماعی بهحرکت درآمدهاند و صدای این حرکت مهیب را وحوش حاکم از اعماق جامعه میشنوند و از این رو که میدانند زلزلهای مهیب دیر یا زود در راه است، اینچنین هراسان و وحشتزدهاند.