غلامرضا حیدری نمایندهٔ مجلس ارتجاع در گفتگو با خبرگزاری حکومتی ایلنا ۲۷فروردین با اشاره به اینکه «مشخص نیست بیماری کرونا تا چه زمانی وجود داشته باشد، و ما باید راهحلی برای خروج اقتصاد از وضعیتی که در آن گرفتار شده است پیدا کنیم»، گفت:
«معتقدم تنها راهی که میتوان، انجام این است که یکسری از نهادها که منابع مالی خوبی دارند به کمک دولت بیایند؛ چرا که داراییهای این نهادها متعلق به ملت و مملکت است».
زبان درازی خودیها
به این ترتیب این نمایندهٔ آخوندی هم پاورچین پاورچین به جرگهٔ مهرههایی قدم گذاشت که در وحشت از گرسنگان با ترس و لرز عارض «نهادهایی که منابع مالی خوبی دارند» شوند تا به مدد آنها «راهحلی برای خروج اقتصاد از وضعیتی که در آن گرفتار شده» بیابند؛ و جسارتاً خاطرنشان کنند که «این نهادها متعلق به ملت و مملکت است».
حیدری اما پا را کمی فراتر از سایر نفرات گروه نهاد و گفت:
«بنیاد مستضعفان متعلق به مردم بوده و با این توجیه دست به برخی کارها زد، بنابراین جا دارد بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام و آستانهای مختلف که منابع درآمدی دارند صادقانه و داوطلبانه بدون اینکه سر مردم منت بگذارند و فکر کنند صدقه میدهند داراییهایشان را در اختیار مردم قرار دهند.» و افزود: «اجرایی شدن استفاده از داراییهای برخی از نهادها تدبیر و فرمان رهبری را بهطور جدی میطلبد».
این اظهارات از زبان یک نمایندهٔ آخوندی در نگاه اول ممکن است کمی نامأنوس بهنظر برسد! اما وقتی جریانی از موضعگیریهای اخیر در مورد هشدارهای پیاپی نسبت به وضعیت مردم و شرایط انفجاری جامعه را در نظر بگیریم مشخص میشود که چرا مهرههای رژیم ناگزیر پا در کفش ولیفقیه نظام میکنند. ضمن اینکه بهدلیل وحشت از آنچه در چشمانداز است، (قیام) نیازمند سفیدسازی و شستن دست آلوده خود بهخاطر همراهی و همگامی در غارت و سرکوب مردم هستند چرا که میدانند روزی باید حساب همهٔ جنایتها و غارتهایش را پس بدهند.
مخاطب اصلی حرف حیدری
معنای اظهارات حیدری که بهرغم نام بردن از بنیاد مستضعفان و سایر ارگانها مشابه، تیز شخص خامنهای را مخاطب قرار میدهد، این است که اموال و داراییهای مردم را که تصرف کرده، عمومی کند. این درخواستی است که طبعاً خامنهای بنا به یک دلیل روشن با آن موافقت نخواهد کرد. رهبر طلسمشکسته نظام با قبول چنین درخواستی باید از جنگافروزی در عراق و سوریه و یمن و لبنان و پروژهٔ پرهزینه اتمی دست بشوید و بهعبارتی از هزینه موجودیت خودش بگذرد و پروسهٔ سرنگونی نظامش را سرعت ببخشد.
نکتهٔ قابل تأمل دیگر که بسیار حائز اهمیت است، بروز جریانی در درون نظام است که پس از ۴۰سال سکوت و همگامی با خامنهای اینک در اثر فشارهای کمرشکن بر نظام و خطر قریبالوقوع قیام تودهای سراسری و سرنگونی رژیم ناگزیر شدهاست که از خط قرمز عبور کند و با هشدار به ولیفقیه از وی درخواست کند جهت ممانعت از سرنگونی که نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاکنشان، سرکیسه را شل کند و کمی از ثروتها و داراییهای صدها میلیارد دلاری را هزینه کند.
حرف اصلی
اما حرف اصلی تأکید بر حقیقتی است که مهجور مانده است. وقتی مسعود رجوی در پیام شمارهٔ ۲۲ارتش آزادیبخش ثروتها میلیاردی خامنهای را که محصول غارت از سرمایههای مردم میهن ماست، و تحت مدیریت نهادهای وابسته به او قرار دارد، یک به یک برشمرد و تصریح کرد که این ثروتها را باید «تسخیر و تصاحب» کرد و از «چنگ خامنهای» بیرون کشید و صرف جنگ با کرونا و مبارزه با فقر و مسکنت محرومان میهن نمود؛ هیچکس از بازتاب این پیام تصوری همانگونه که امروز، نداشت. پیام رهبر انقلاب نوین مردم ایران همچون آتشی به خرمن دجالیت زد تا ماهیت یک به یک دشمنان مردم را به روی دایره بریزد. از آنکه در مقام غلام حلقهبگوش خامنهای و پادوی مخصوص اوست تا آنکس که بودنش با «بود» و نابودیش با «نبود» خامنهای گره خورده؛ همه را در معرض توجه و قضاوت خلق قرار داد. بدون تردید این پیام سرفصلی جدید را در پروسهٔ رویارویی مردم با رژیم رقم زد. اکنون زمان پاسخگویی خامنهای فرا رسیده است و توپ در زمین اوست.