پروندهای گمشده در مه
هنوز ابهامات زیادی پیرامون «مرگ رازآلود» قاضی منصوری وجود دارد. بیتردید مانند مرگ ابهامآمیز سعید امامی، این کیس نیز مسائل پشت پردهٔ فراوانی دارد. به عبارت دیگر صحبت از یک «جعبه سیاه» دیگر از از اسرار بالاییهای نظام و شخص خامنهای در میان است؛ جعبه سیاهی که با قرار گرفتن در گوری که سالها پیش سعید امامی در آن رفته بود، بهطور موقت از باز شدن معاف شد اما بهدنبال خود بسیاری از رازهای مگوی نظام را برملا کرد.
نگاه از منظری دیگر
به راستی چه سری در کار است؟ این بازی محاکمهٔ فساد از کجا آب میخورد و چه هدفی را پی میگیرد؟
در این باره بسیار خواندهایم اما این بار میخواهیم از منظری دیگر به آن نگاه کنیم. جنگ قدرت در بالاترین سطح نظام. موضوع جانشینی خامنهای.
شاید باعث تعجب باشد که بعد از این همه سال هنوز خامنهای نسبت به قبول داشت خود از سوی بسیاری از فسیلهای حوزوی در تردید است. این ولیفقیه یکشبه از خم رنگرزی بیرون آمده، در اواخر عمر به همه کس و همه چیز بدگمان است؛ البته خامنهای تنها مصداق این ویژگی نیست. دیکتاتورها در پایان عمر خود اغلب چنیناند و این تزلزل ریشه در ساختار قدرت و تاریکخانهٔ اشباح دارد.
خامنهای و دغدغهٔ جانشینی
واقعیت این است که خامنهای روزگار خمینی را پس از مرگ او و کشاکش سهمگین سهمخواهی در هرم قدرت را به چشم دیده است. او بعد از حذف «حاجی خاطره»! از صفحهٔ شطرنج قدرت، خود خاطرهساز و خاطرهگوی موضوع رهبریاش شد تا دیگر منت از هاشمی رفسنجانی نکشد و مشغول ذمه او نباشد.
«در یک جلسهٔ دیگر باز ایشان [عدم صلاحیت آیتالله منتظری برای رهبری آینده] را مطرح کردند. من به ایشان گفتم: «آقا! ما در این مجموعهٔ دوستان کس دیگری غیر از ایشان نداریم».؛ ایشان گفتند: «نه، اینجور نیست! شما رهبر بشوید».؛ همینجور؛ «شما رهبر بشوید».؛ من اصلاً این حرف را جدی نگرفتم؛ واقعاً جدی نگرفتم، هیچ؛ همینطور سکوت کردم و نگاه کردم. جلسه هم سکوت شد، چند لحظهای گذشت. من روبهروی امام نشسته بودم، حاج احمد آقا اینطرف من نشسته بود. ایشان [خطاب به من] گفت: «بله، چطور شما میگویید کسی نیست؟ شما هستید، آقای موسوی اردبیلی هست».؛ دوباره امام گفت: «نخیر، ایشان رهبر بشوند».؛ شاید هم اسم آوردند و مشخص کردند آقای خامنهای».(خبرگزاری برنا. ۱۵خرداد ۹۹)
پس از مرگ آخوند شاهرودی، یکی از این مدعیان جانشینی ولایت فقیه میتواند صادق آملی لاریجانی باشد که آخوند ابراهیم رئیسی در برابر سطح تحصیلات حوزوی او یک آخوند دونپایه بیش نیست.
بنابراین دغدغهٔ اصلی خامنهای حفظ تاج و تخت و انتقال آن به مجتبی خامنهای است یا دستکم ساختن ساز و کاری است که در آن مجتبی خامنهای به سرنوشت احمد خمینی دچار نشده و دارای جایگاه بالایی در ساختار قدرت باشد. میرغضب اعظم و امین الاسرار مطلوب برای نیل به چنین هدفی آخوند ابراهیم رئیسی است. خامنهای از همین الآن چماق کشف فساد را برداشته است تا با این چماق مدعیان را از سر راه بردارد.
کشف فساد، یا یک بازی کثیف قدرت؟
کشف فساد و مقابله با آن در قوه قضاییه یک بهانه است. همه این را میدانند؛ زیرا در ساختاری که خشت اول آن بر فساد و جنایت بالا رفته است، کدام مقام نظام را میتوان یافت که دامن پاک و مبرا باشد؛ وانگهی اگر چنین کسی یافت شود، در مجموعهٔ قدرت چکار میکند؟
برای فهم بهتر این موضوع لازم است با یک فلاش بک به مرداد ۹۸ برمیگردیم؛ به ماجرای دعوا و فحش و فحشکاری بین محمد یزدی و صادق آملی لاریجانی که راه به رسانهها کشید و نشان داد که موضوع بیخدارتر از آن است که فقط یک جنگ لفظی باشد.
نامهٔ تهدیدآمیز صادق لاریجانی به خامنهای
بهدنبال دستگیری اکبر طبری، در ۲۳تیر ۹۸ از سوی ابراهیم رئیسی [که نشان از کلید خوردن پروژهٔ حذف لاریجانی داشت]، آنچنانکه در شبکههای اجتماعی مطرح شد، گویا لاریجانی نامهٔ تهدیدآمیزی به خامنهای نوشته و نکاتی را بهصورت تهدیدآمیز یادآوری کرده بود. خامنهای به این نامه پاسخ نداد اما محمد یزدی را تیر کرد تا لاریجانی را بر سر جای خود بنشاند. محمد یزدی در پاسخ به لاریجانی نوشت:
«فلانی میگوید اگه این کار را نکنید نجف میروم! خوب بروید، آیا با رفتن شما قم بههم میخورد؟ شما در قم بودنتان هم خیلی مؤثر نبود؛ چه رسد که نجف بروید. رئیس دفتری که ۱۰سال، جای مهمی را اداره کرده دستگیر میشود، بعد اعتراض میکند که چرا گرفتید؟! به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند! آیا ارث پدرت بود؛ از کجا آوردی ساختی؟»(عصر ایران. ۲۶مرداد ۹۸)
تهدید لاریجانی به گشودن خزانه الاسرار
لاریجانی نیز در پاسخ حرفهایی گفت که اگر آنها را عملی میکرد میتوانست راه به جاهای باریک ببرد و پای خامنهای را به میان بکشاند. در این اظهارات دقت کنید:
«همه این فضاسازیها نشان از آن دارد که یک پروژه بزرگتری در پس این القائات نهفته است و آن تخریب اینجانب و شاید هم تخریبهای دیگر. مسأله همین است. والا بنده سینهام خزانه الاسرار اتهامات مجموعهیی از معاونان، قائم مقامان و آقازادههای مسئولان و شخصیتهاست و ظاهراً امروز هم هزینه ایستادگی در رسیدگی به آنها را میپردازم . اما نکته این است که آیا کسانی که امروز برای شفافیت و مبارزه با فساد سینه چاک میکنند (...) آیا همین کار را برای آقای شریفی قائممقام شهردار اسبق تهران و آقای سیف معاون اقتصادی اطلاعات سپاه و ... کردهاند و فساد آنها را به آقای قالیباف و آقای طائب و دیگران سرایت دادهاند؟»(شهرآرا نیوز. ۲۸مرداد ۹۸)
منظور او این بود که اگر پا روی دم من بگذارید من هم فساد پاسدار قالیباف، آخوند طائب و دیگران را رو خواهم کرد و آن وقت خود دانید و بیت خامنهای که سررشتهدار تمامی مفاسد و جنایتهای نظام است.
یک قاضی با ۳۰سال دزدی
اکبر طبری با عزت و احترام در زندان بود و پرونده بهصورت بطیی داشت روال خود را طی میکرد، ناگهان صحبت از قاضی منصوری، متهم ردیف ۹ این پرونده به میان آمد. قاضی منصوری، در سال۶۷ همزمان با مرگ خمینی وارد دستگاه قضایی شده و به مدت ۳۰سال قاضی بوده و در سال۹۷ بهدلیل پروندههای فساد بازنشسته میشود. او در تمام جنایتها و مفاسد ۳رئیس قبلی قوه قضاییه، محمد یزدی، محمود هاشمی شاهرودی و صادق آملی لاریجانی شرکت مستقیم داشته است. در واقع با پشتگرمی آنها اقدام به دزدی و رشوهگیری نموده است. او قاضی اجرئیات بخش لواسانات، بازپرس شعبه۹دادسرای کارکنان دولت و قاضی دادسرای فرهنگ و رسانه بوده است.
لواسان و زمینها و ساختمانهای دزدی
لواسان نامی است که در نورافکنی بر این پرونده غامض، بر سر زبانها افتاد. لواسان کجاست؟ خوش آب و هواترین منطقهٔ ییلاقی تهران و اولین شهر هوشمند ایران است. مهمترین و مرفهترین ساختمانهای آن متعلق به سران نظام است. پولهای کلان در آنجا سرمایهگذاری شده؛ پولهای کثیفی است که امثال اکبر طبری آنها را در آنجا بهصورت زمین و ساختمانهای لاکچری درآوردهاند. اکبر طبری در جریان دفاعیاتش گفت: «اگر من ۸۰۰میلیارد هم بخواهیم این برادرانم [منظور فرهاد مشایخ و حسن نجفی] میدهند و اگر لواسان و کارخانهاش را بخواهم به نام من میکنند. این رفاقت است»!
۶۳حساب قوه قضاییه
علاوه بر لواسان، در جریان جنگ قدرت بین باند خامنهای در تاریخ ۲آذر ۹۵موضوع ۶۳حساب ۱۰۰۰میلیاردی صادق لاریجانی از پرده بیرون افتاد. در همان زمان لاریجانی در توجیه این دزدی افشا شده پای اجازهٔ خامنهای را به وسط کشید و گفت: «این مسأله مربوط است به سال۷۴یعنی ۲۱سال پیش. در زمان رؤسای سابق و اسبق قوه قضاییه با اجازه رهبری، اموال مربوط به قوه قضاییه به حسابی به نام قوه قضاییه واریز شد».
۳سال این موضوع مکتوم ماند تا اینکه سایت حکومتی ایران امروز در ۵تیر ۹۸نوشت: «صادق لاریجانی تنها امضا کنندهٔ چکهای ۶۳حساب بانکی بود». بدین طریق معلوم شد همهٔ آن ۱۰۰۰میلیارد تومان حساب شخصی رؤسای قوه قضاییه بوده است.
۳۰سال قاضی پروندههای فساد
فساد اکبر طبری چیز پوشیدهای نبوده و همه آن را میدانستهاند. به همین دلیل در زمان شاهرودی قرار بود او از سطح بازپرس بالاتر نرود و قاضی نشود؛ اما قسمت جالب ماجرا به آخوند غلامرضا منصوری (قاضی منصوری) مربوط میشود. این آخوند جنایتکار در جریان پروندهسازی برای فاضل لاریجانی، برادر صادق لاریجانی از سوی احمدینژاد، قاضی منصوری به صادق لاریجانی پیشنهاد میدهد که این پرونده را به دست بگیرد و در ازای تبرئه کردن او مسئولیت اجرائیات لواسان را از لاریجانی میگیرد. یکی از کارهای اکبر طبری و شرکای پشت پردهاش به ریاست لاریجانی این بوده با ورود به پروندههای کت و کلفت و با گرفتن رشوههای کلان برای تبرئهٔ آنها، یک منبع درآمد برای قوه قضاییه بهوجود میآورد. قاضی رتق و فتق کنندهٔ این امور، غلامرضا منصوری بوده است. بعد از برکناری لاریجانی از قوه قضاییه، او طبری را به دفتر خودش در مجمع تشخیص مصلحت نظام میبرد. ابراهیم رئیسی با فرستادن ۱۵۰مأمور به دفتر لاریجانی طبری را دستگیر میکند و از این جریان نیز مستند تهیه میشود.
اکبر طبری در تاریخ ۱۷تیر ۹۸ دستگیر میشود. غلامرضا منصوری، با پی بردن به ماجرای دستگیری طبری در مرداد ۹۸ ایران را ترک میکند و به پولهای دزدی به خارج کشور میرود.
قاضی منصوری، جعبه سیاه رازهای مگو
با برملا شدن نقش منصوری در پرونده طبری، او اعلام میکند که با باز شدن مرزها برای دفاع از خود به ایران برمیگردد. قاضی منصوری در واقع جعبه سیاه اسرار این پرونده است؛ اسراری که در صورت زنده ماندن او میتوانست پای بسیاری از مقامات نظام از جمله شخص صادق آملی لاریجانی و ابراهیم رئیسی و سایرین را به میان بکشد. در رأس همهٔ آنها شخص خامنهای و بیت فاسد او قرار دارد. ابراهیم رئیسی خود بخشی از ساختار فاسد قوه قضاییه بوده است. او از سال۷۳تا ۸۳ در زمان ریاست محمد یزدی و سپس شاهرودی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور واز سال۸۳ تا ۹۳ در هنگام ریاست شاهرودی و سپس لاریجانی، معاون اول رئیس قوه قضاییه و از ۹۳ تا ۹۵ در دوران ریاست لاریجانی بر قوه قضاییه، دادستان کل کشور بوده است. بنابراین نمیتواند ادعا کند که در فساد قوه قضاییه شرکت نداشته است.
دوباره به این حرف صادق لاریجانی در پاسخ به محمد یزدی برگردیم:
«بنده سینهام خزانه الاسرار اتهامات مجموعهیی از معاونان، قائم مقامان و آقازادههای مسئولان و شخصیتهاست و ظاهراً امروز هم هزینه ایستادگی در رسیدگی به آنها را میپردازم . اما نکته این است که آیا کسانی که امروز برای شفافیت و مبارزه با فساد سینه چاک میکنند (...) آیا همین کار را برای آقای شریفی قائممقام شهردار اسبق تهران و آقای سیف معاون اقتصادی اطلاعات سپاه و ... کردهاند و فساد آنها را به آقای قالیباف و آقای طائب و دیگران سرایت دادهاند».
پانسمان جنگ قدرت برای جانشینی
بنا بر آنچه گفته شد، میتوان حدس زد که تصمیم برای کشتن غلامرضا منصوری، جعبه سیاه اسرار مگوی تاریکخانهٔ اشباح، از طرف بالاترین سطح حاکمیت اتخاذ شده است. دستی که منصوری را در هتل دوک رومانی به نزد سعید امامی فرستاد، این بار نیز ردی از خود باقی نگذاشت اما رد اصلی را داد که راه به بیت مقام معظم میبرد.
حضور ابراهیم رئیسی، گماشته و کارچرخان این سیرک مضحک به تاریخ ۲تیر ۹۹ در تلویزیون حکومتی برای ماستمالی فساد در قوه قضاییه، بیانگر به سنگ خوردن تیر خامنهای در این بازی کثیف و «چند وجهی»! است. ضررکنندهٔ اصلی تمامیت ساختار مافیایی نظام آخوندی است؛ مردم ایران و جهان به چشم خود دیدند که شالودهٔ این نظام ضدایرانی و ضداسلامی چگونه بر فساد و جنایت نهاده شده و سلسله جنبان آن در پس پرده کیست؟
نیازی به گشودن «جعبه سیاه» نبود؛ آنچه باید گشوده میشد، به بهترین وجه گشوده شد.