قدرت یک نیروی اجتماعی را کجا و چگونه میتوان اندازه گرفت؟
روشهای درست و عملی نظرسنجی در دوران استیلای دیکتاتوری چیست؟
میزان قدرت هر نیروی سیاسی یا اجتماعی را بدون محاسبه دعاوی خودش چگونه میتوان ارزیابی کرد؟
روزهای اخیر رسانههای خامنهای به نمایشگاهی از ضدتبلیغات حکومتی علیه مجاهدین تبدیل شدهاند.
طبعا یکی از مهمترین علل آن، آتشباری سنگینی است که مجاهدین و مقاومت ایران در کارزار سیاسی سالانه خود (تظاهرات و کنفرانسهای سالانه مقاومت موسوم به کهکشان ایرانیان) روی رژیم آوار کردند، واقعیتی که در آن شکی نیست و رسانههای حکومتی نیز بیتعارف در بسیاری مقاله و عکس و صدها پست در فضای مجازی به آن اشاره کردند. اما جدای از فشاری که کارزار سیاسی اخیر مجاهدین به رژیم وارد کرد باید به یک نکته دیگر هم اشاره کرد و آن اوجگیری محبوبیت اجتماعی مجاهدین در سالهای اخیر است.
گستره و عمق محبوبیت اجتماعی مجاهدین
درباره گستره و عمق محبوبیت اجتماعی مجاهدین نیاز به استدلال چندانی نیست، رژیم خودش آن را به زبان معکوس و با فرهنگ واژگونهاش مستمراًً در رسانههایش بازتاب میدهد. انتشار روزانه دهها مقاله و عکس برای کوبیدن مجاهدین و ساختن فیلم و سریالهای چندده قسمتی تلویزیونی همه حکایت از فوران وحشت دیکتاتور از آلترناتیو حی و حاضری است که رژیم نفسهای آن را پیوسته در گوشه و کنار مملکت و حتی ارگانهای خودش حس میکند.
شدت درماندگی رژیم در مواجهه با مجاهدین و پایگاه اجتماعی آنها اما اکنون آنچنان بالا گرفته که ارگانهای تبلیغاتی و حتی سرکردگان رژیم را به موضع تدافعی انداخته است، برای درک ابعاد این مسأله و شدت بیچارگی رژیم به چند نمونه نگاه کنید.
روزنامه جوان: عنوان میکنند چرا مجاهدین زندانی حکم گرفته را اعدام کردید؟
یک روزنامه فاشیستی ارگان دار و دسته تروریستی پاسداران که به هیچ دیار البشری پاسخگو نیست چقدر باید تحت فشار اجتماعی قرار گرفته باشد تا چنین پرسشی را مطرح کرده و برای چنین جنایتی استدلال تراشی کند؟!
وقتی قاتل ناگزیر از پاسخگویی و رفع شبهه؟! مردم میشود!
روزنامه فاشیستی جوان روز دوشنبه ۳۱تیر در مقالهیی به اسم «مجاهدین خلق یا...» با اشاره به قتلعام ننگین ۶۷و پیامدهای آن از جمله نوشت: دشمنان «علل صدور...فرمان (تعیین تکلیف مجاهدان زندانی) و نحوه اجرای آن را بهعنوان یک شبهه و سؤال در جهت مخدوش نمودن اذهان نسل جوان و عموم مردم، متناوباً مطرح و برجسته مینمایند...دشمنان عنوان مینمایند چرا بعضی از منافقین زندانی که بر اساس احکام کیفری اولیه فقط چندماه به آزادیشان باقیمانده بود به سرنوشت اعدام دچار شدند؟» بعد هم به اتهام؟!«برخورد خشن و بیرحمانه قضات و مأموران زندان با همه زندانیان منافق و اعدام فلهای و بدون تفهیم به آنان» اشاره کرده و نتیجه میگیرد که: « با گذشت چند دهه از وقایع و رخدادهای دهه ۶۰و سقوط رژیم صدام و... آیا باز هم نحوه برخورد و مقابله با این منافقین و سنگدلان زبان لطیف و رحیم است»؟
نگاهی سرسری به همین چند سطر اولین سؤالی را که به ذهن خواننده وارد میکند این است که: رژیم و دستگاه تبلیغاتیاش باید زیر چه فشاری قرار گرفته باشند تا ناگزیر از نوشتن چنین نکاتی شده و در مقام پاسخگویی به شبهات؟! مردم برآیند؟
پاسدار محمدعلی جعفری: یک عده میگویند مجاهدین میخواستند با رژیم بجنگند با مردم کاری نداشتند. پاسدار جعفری باید این نکته را از چند نفر شنیده باشد تا خود را ناگزیر از پاسخگویی دیده باشد؟
راستی آنانکه جرأت کردهاند این پرسش را روی میز سرکرده جنایتکار پاسداران بگذارند، چه کسانی هستند؟
فردی مانند جعفری یا حتی خامنهای باید زیر چه فشاری قرار گرفته باشد که خود را ناگزیر از پاسخگویی به چنین مسألهیی بیابند؟!
آن نیروی اجتماعی که جلاد را ناگزیر به دفاع از خودش میکند، کیست؟
وقتی سرکرده سابق سپاه ناگزیر از استدلال میشود!
در یک نمونه دیگر اخیر خبرگزاری پاسداران موسوم به فارس ضمن مصاحبه با پاسدار محمدعلی جعفری سرکرده سابق سپاه جملهای از وی نقل کرده که نشان میدهد میزان محبوبیت اجتماعی مجاهدین آنچنان رژیم و حتی سرکردگانش را تحت فشار قرار داده که اینان ناگزیر به پاسخگویی به شبهات مردم در رسانههای عمومی شدهاند!
در همان مطلب منتشره در خبرگزاری فارس پاسداران (مورخ ۲۹تیر ۹۸) محمدعلی جعفری میگوید: «یک عده میخواهند منافقین را تطهیر کنند و میگویند اینها میخواستند با رژیم بجنگند و با مردم کاری نداشتند...».
اصل بحث درباره عملیات فروغ جاویدان است که همین روزها در سالگرد آن بهسر میبریم. پاسدار جعفری نیز درباره آن عملیات و ضربهای که مجاهدین در آن عملیات به دیکتاتور زدند صحبت میکند و تلاش میکند با همان برچسبهای کهنه و رنگ و رو رفته قدیمی از قبیل خیانت و... قال قضیه را کنده و کشتار مجاهدین را موجه جلوه دهد. بدون ورود به آنچه که پاسدار جعفری یا ستون نویس روزنامه فاشیستی جوان هنگام نوشتن یا صحبت کردن از مجاهدین دنبال میکنند یادآوری یک زاویه پنهان در حرفهای هر دو نفرشان و زیر دید قرار دادن آن ضروری است:
هم روزنامه جوان و هم پاسدار جعفری (که البته نمونههایشان این روزها درون رژیم کم نیست) ناخواسته روی یک نکته کلیدی دست گذاشتهاند و آنهم چیزی نیست جز «شدت محبوبیت اجتماعی مجاهدین در میان مردم» یعنی پدیدهیی که نظام و رسانهها و سرکردگانش را ناگزیر از ورود رسمی و علنی به صحنه و توجیه کشتار مجاهدین کرده است!
آنانکه خمینی را هنوز به یاد دارند خوب در خاطرشان هست که او مطلقاً وارد این وادیها نمیشد و مستمراًً با تهدید کردن مخالفانش بهویژه مجاهدین، آنها را از عکسالعمل حزباله (همان چماقداران سازمانیافته خودش) میترساند و بعد هم که مجاهدین و دیگر مخالفانش را میکشت میگفت امت همیشه در صحنه کارشان را تمام کردند یا اگر صحنه خیلی بیریخت بود میگفت خودشان خودشان را کشتند و از این قبیل ترهات و مزخرفات.
اما اکنون باید دید چه معادلهای در سطح جامعه تغییر کرده است که رژیم با تمام قوا تلاش میکند به مردم حالی کند که رژیم ناگزیر از انجام جنایت برضد مجاهدین بوده است!
یک سؤال در حاشیه این دو نکته
راستی رژیم و رسانههایش باید تحت چه فشاری قرار گرفته باشند که اینچنین به موضع تدافع بیفتند؟
راستی چند نفر و چند بار و در چه اماکن و موقعیتهایی، باید مسأله جنایت برضد مجاهدین را به زبان انتقادی مطرح کرده باشند تا رسانههای حکومتی و حتی پاسدار دانهدرشتی مانند عزیز جفعری وارد میدان شده و تلاش به ماستمالی و توجیه جنایت کند؟
طبعا فشارهای سیاسی ناشی از تظاهرات خارج کشور و کنفرانسهای بینالمللی کار کرد و تاثیر خود را دارند، همانطور که جنبش دادخواهی ۶۷نیز کار کرد و تاثیر جهانی و حقوقی خاص خود را دارد اما آنچه که رژیم و عناصرش را حتی تا سطح خامنهای ناگزیر از ورود به صحنه کرده تا بیایند و هشدار بدهند که چرا مردم جای «جلاد و قربانی» را عوض میکنند؟! بیشک و بیتردید یک «عاملداخلی» است،
این، یک نیروی اجتماعی سنگین و بینظیر است که رژیم را از صدر تا ذیل وادار به پاسخگویی به این پرسش میکند که: چرا با مجاهدین چنین کردید؟ آنها میخواستند با رژیم (این کلمه عینا از پاسدار جعفری است!) بجنگند و با مردم کاری نداشتند.
این، همان نکتهیی است که مجاهدین را در مقام و موضع آلترناتیو قدرتمند این نظام قرار میدهد، عاملی که اسم آن «پایگاه اجتماعی مجاهدین خلق» است!
عاملی قدرتمند و بیشکست که ۴۰سال است در برابر دیکتاتور با تمام خباثت و رذالت و جنایتش ایستاده و حتی یک گام پا پس نکشیده، سهل است روزبهروز هم تهاجمیتر از پیش، رژیم را در همان کوچه پس کوچههای هر شهر و روستا و در عمق خانههای مردم به محاکمه کشانده است. عاملی که هم پشتجبهه ارتش آزادی است و هم نیروی رزمنده آن را تأمین میکند و به این ترتیب خط اول ارتش آزادیبخش ملی ایران است.
ارتشی که اکنون کانونهای شورشیاش در جای جای میهن در حال شکفتن و سر برآوردن هستند.