در سخنرانی ۱۹دی ۱۴۰۳، علی خامنهای، به تکرار روایتهای تحریفشدهای از تاریخ معاصر ایران و بهخصوص انقلاب ۱۳۵۷ پرداخت و مدعی شد که هیچ سازمان یا تشکیلاتی بهجز «حرکت تابع امام» در روند سرنگونی رژیم شاهنشاهی نقشی نداشته است.(۱)
این ادعا که با بیاعتنایی و تحریف آشکار نقش سازمانهایی چون «مجاهدین خلق» و «چریکهای فدایی» همراه بود، نهتنها حقیقت تاریخی را انکار میکند، بلکه تلاشی آشکار برای حذف سایر نیروهای مبارز و بازنویسی تاریخ به نفع روایت رسمی حکومتی است.
این مقاله با رویکردی تاریخی، سیاسی و جامعهشناختی، به نقد این اظهارات و پیامدهای آن در بافت سیاسی ایران امروز میپردازد.
مبارزه با دیکتاتوری شاهنشاهی؛ نقش سازمانهای انقلابی
در تحلیل تاریخ انقلاب ۱۳۵۷، نمیتوان نقش سازمانهایی مانند مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق را نادیده گرفت. این ۲سازمان که در دهههای ۴۰ و ۵۰ شمسی با ایدئولوژیها و جهانبینیهای مختلف به مبارزه مسلحانه انقلابی علیه رژیم پهلوی پرداختند، از جمله مهمترین عوامل ایجاد فشار بر ساختار شاهنشاهی بودند و جنبش علمی و انقلابی را در ایران پیریزی کردند؛ جنبشی که در تداوم خود به انقلاب ضدسلطنتی منجر شد.
ادعای مجعول خلیفهٔ پریشانباف ارتجاع نهتنها مغایر با شواهد تاریخی است، بلکه حتی برخلاف اظهارات مقامات وقت حکومت پهلوی نیز میباشد که بارها سازمانهای انقلابی و چریکی را تهدید دیکتاتوری سلطنتی عنوان کردند.
پدر طالقانی در پیام خود بهمناسبت گرامیداشت شهادت بنیانگذاران مجاهدین در ۴خرداد ۱۳۵۸، آنان را «گوهرهایی در تاریکی» نامید و گفت: «راه جهاد را گشودند».
«امروز برای تجلیل از شهدایی جمع شدهایم که از خون پاک آنها پس از ۷سال سیلابها برخاسته، همانها که برای درهمکوبیدن شرک و بتها و اقامه توحید بپاخاستهاند، دشمن مشرک هم از همین جهت از آنها انتقام میگرفت. و ما نقموا منهم الا ان آمنوا بالله العزیز الحمید. آنها شاگردان مؤمن و دلدادهٔ مکتب قرآن بودند، گوهرهایی بودند که در تاریکی درخشیدند، حنیفنژاد، بدیعزادگان، عسگریزاده، مشکینفام، ناصر صادق از همین تابندگان بودند، اینها راه جهاد را گشودند، درود و رحمت خداوند و همهٔ خلق بر روان آنها باد».
کارنامهٔ خمینی در زمان شاه
بنا به اسناد تاریخی، خمینی در دوران سلطنت رضاشاه هیچگونه فعالیت سیاسی نداشت؛ حال آنکه این دوران مقارن بود با جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچکخان، قیام خیابانی و نیز قیام محمدتقی پسیان و مبارزه تنگستانیها در جنوب ایران. خمینی در جریان سرکوب خونین مسجد گوهرشاد در سکوت خفتبار بود. در کتاب «بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی» در اینباره نوشته شده است:
«امام خمینی از آنجا که همواره از تدابیر کافی و درایت و بصیرت سرشار برخوردار میباشد، توانست با تاکتیک و نهانکاریها که از دستورات و تعالیم زنده اسلام است و تقیه نام دارد، رژیم و کارشناسهای داخلی و خارجی آن را غافلگیر سازد».
نخستین مخالفت علنی مربوط است به انجمنهای ایالتی و ولایتی در ۱۶مهر ۱۳۴۱ که در آن به حق رأی زنان اعتراض کرده بود. او نه به شخص شاه و نظام سلطنتی بلکه با اسدالله علم، نخستوزیر وقت مخالف بود. پس از رفراندم ۶بهمن ۱۳۴۱ نیز خمینی همراه با چند آخوند دیگر و از جمله گلپایگانی به شرکت زنان در انتخابات اعتراض داشت و آن را به «بدبختی و فساد و فحشا» تعبیر میکرد.
او پس از مخالفت مجدد با تدریس معلمان زن در مدارس پسرانه و تدریس معلمان مرد در مدارس دخترانه و نیز قانون کاپیتولاسیون، مدت کوتاهی بازداشت شده و سپس به ترکیه و آنگاه نجف تبعید میشود و در نجف هیچ فعالیت سیاسی نداشت. در سال ۱۳۵۰ فقط یک سخنرانی علیه جشنهای ۲۵۰۰سالهٔ شاهنشاهی داشت و سپس سکوت اختیار کرد. در بحبوحهٔ عملیات مسلحانهٔ مجاهدین و چریکهای فدایی حاضر به حمایت از آنان در برابر شاه نشد.
این سخن حمید روحانی، از اعضای دفتر خمینی در نجف شاهد این ادعاست؛ او مینویسد:
«بسیاری از افراد را میشناسم که بر این اعتقاد بودند که دیگر نقش امام در مبارزه و در نهضت به پایان رسیده است و امام با عدم تأیید مجاهدین در واقع شکست خود را امضا کرده است. این افراد باور داشتند که امام از صحنه مبارزه کنار رفتهاند».
«حرکت تابع» خمینی در حالی که برای آزادی از زندان «سپاس شاهنشاها» میگفت، مجاهدین و فداییها در عنفوان جوانی در زیر شکنجههای هولناک ساواک قرار داشته و میدانهای تیرباران را با خونشان آذین میکردند.
دلایل تحریف تاریخ توسط خامنهای
سخنان خامنهای را میتوان در چارچوب یک استراتژی سیاسی کلانتر درک کرد. این تحریف به چندین هدف سیاسی و ایدئولوژیک حکومت خدمت میکند:
۱- مشروعیتبخشی به حکومت فعلی با انحصاری کردن انقلاب ۱۳۵۷ در روایت رسمی نظام و فروکاستن آن به حرکت تابع خمینی
خامنهای میخواهد نظام ولایت فقیه را نتیجهٔ محتوم انقلاب ضدسلطنتی معرفی کند و برای سلطنت مطلقهٔ خود اعتبار دستوپا نماید.
۲- هدف از این جعل و تحریف در عینحال مشروع کردن سرکوب نیروهای انقلابی است. خامنهای با تأکید بر اینکه تنها جریان «تابع امام» در انقلاب نقش داشته است، سعی دارد تا مخالفان فعلی حکومت را غیرمشروع و «غیر انقلابی» جلوه دهد. این استراتژی بهطور خاص علیه سازمان مجاهدین خلق ایران و نیروهای برانداز بهکار میرود.
۳- روایت تحریفشده از تاریخ به خامنهای این امکان را میدهد که نسلهای جوانتر را که دسترسی مستقیم به واقعیتهای تاریخی ندارند، تحت تأثیر قرار دهد و روایت دلخواه حکومت را در اذهان آنان نهادینه کند.
پیامدهای جامعهشناختی تحریف تاریخ
تحریف تاریخ در کشوری مانند ایران که حکومت آن دچار بحران مشروعیت سیاسی است، پیامدهای گستردهیی در سطح جامعه دارد. نخستین پیآمد این اقدام، ایجاد شکاف میان روایتهای رسمی(حکومتی) و واقعیتهای تاریخی است که به بحران اعتماد عمومی منجر میشود. نسل جوان که به منابع جایگزین اطلاعات دسترسی دارد، بیشازپیش از روایتهای رسمی(فرهنگ حاکم) فاصله میگیرد و به روایتهای غیررسمی روی میآورد.
چرا باید روایتهای تحریفشده را به چالش کشید؟
سخنان تحریفآمیز خامنهای در مواجهه با آگاهی فزاینده جامعه و اقبال روزافزون جوانان به مجاهدین و کانونهای شورشی، بیشازپیش ناکارآمد به نظر میرسد. تاریخ انقلاب ۱۳۵۷، تاریخی چندلایه و پیچیده است که نمیتوان آن را به روایت شفاهی یک خلیفهٔ خونریز محدود کرد. مبارزات مجاهدین خلق، چریکهای فدایی و دیگر سازمانها و گروههای انقلابی، بخشی انکارناپذیر از این تاریخ است.
برای نسلهای آینده، آگاهی از حقیقت تاریخی، ضرورتی اساسی است و نباید در قبال قتلعام کلمات و کتمان حقایق مسلم تاریخی سکوت کرد. به چالش کشیدن این روایتهای مجعول بخشی از مبارزه برای آزادی میهن اسیر از ایلغار ارتجاع، استبداد و فاشیسم برآمده تلاقی این دو عارضه تاریخی است.
پانوشت:
(۱) «من به شما عرض بکنم جز حرکت تابع امام بزرگوار حرکت دینی و نهضت دینی که فعال بود سراسر کشور، سال ۵۶ حدود از پنجاه سه و چهار به بعد تا پنجاه و شش و تا پیروزی انقلاب هیچ سازمانی، هیچ تشکیلاتی در سطح کشور وجود نداشت که بتواند حرفی بزنه اعتراضی بکنه همه رو سرکوب کرده بودند»(خامنهای ۱۹دی ۱۴۰۳).