روز سهشنبه ۷ دیماه، نشریه فایننشالتایمز لندن طی گزارشی روند گفتگوهای اتمی وین را لرزان ارزیابی کرد و نوشت: «مذاکرات هستهیی متزلزل وارد مرحله خطرناکی شده است. ناسازگاری در تهران و نگرانی در واشنگتن، این نگرانی را افزایش داده است که تلاشها برای احیای توافق ممکن است از مسیر خارج شود».
از سوی دیگر انریکه مورا، نماینده اتحادیه اروپا پیشتر گفته بود که سخن از «هفته ها» و نه «ماهها» برای رسیدن به نتیجه است و خبرگزاری رویتر در ۶ دی این بازهٔ زمانی را فرصت باقی مانده تا «بی معنی شدن قرارداد ۲۰۱۵» تعبیر کرد.
میز متزلزل!
برای بسیاری از دود چراغ خوردههای دنیای سیاست، روشن است که هر میزی برای مذاکرات هستهیی چیده شود، دو طرف میز باید امتیازاتی را بدهند تا بتوانند به توافق برسند؛ وقتی طرفی توان این بده و بستان را نداشته باشد یعنی در تعادلقوا دست پایین را داشته و در بنبست است.
روشن است نمایندگان کشورهای شرکتکننده در مذاکرات زنجیرهیی و فرسایشی هر قدر هم با سیاست مماشات قرابت داشته باشند، پشت میز با فرستادگان خامنهای ننشستهاند که چشم و گوش بسته به منویات عمود خیمهٔ نظام لبیک بگویند. چرا که حتی متحدان مرحلهای نظام جهل و جنایت هم بهخوبی میدانند که نمیتوان تیغ در کف زنگی مست ولایت گذاشت و از خطرات آن آسوده و در امان ماند. بنابراین آنچه که همهٔ طرفهای درگیر، به جز دیپلمات-تروریستهای اعزامی رژیم آخوندی، روی آن توافق دارند، جلوگیری از بمبسازی رژیم آخوندی است.
بنابراین آنچه در این بین میماند و باید به آن پاسخ داد همچنان این سؤال است که آیا خامنهای توان امتیاز دهی و عقبنشینی از جاهطلبی هستهیی که سه دهه سنگینترین هزینهها را در بازار سیاه و سفید به پای آن ریخته دارد؟!
دوراهی پیش روی خامنهای، یکی تاختن در سودای دستیابی به بمب اتم (و همچنین گسترش موشکهای کشتار جمعی و دخالت های منطقهای) است و دیگری سریالی از عقبنشینیهای زنجیرهیی، هم در اتمی، هم در موشکی، هم در تولید انبوه و صدور پهپادهای انتحاری و هم در زمینهٔ به کار گیری تروریستهای نیابتی در کشورهای منطقه!
چهار نعل تاختن الاغ ولایت در مسیر بیدنده و ترمز به سوی بمب و ماجراجویی بیشتر، نظام را رو در روی کشورهای منطقه و جهان قرار میدهد و راه به قطعنامههای شورای امنیت میبرد.
مسیر غلطکردمگویی مقام ولایت هم راه ریزش و «تنزل بیپایان» نظام را هموار میکند. اینها حقایقی است که دیگر حتی مواجب بگیران رسانهیی تحت فرمان درون نظام هم به آن معترفند. مردمسالاری ۸ دی ۱۴۰۰ طی مقالهیی نگرانی نظام را از «تصمیمهای بزرگ» پس از «لغزش» در مذاکرات وین و عواقب عقبنشینی احتمالی خامنهای را برجسته کرده است.
این همان نقطهٔ تزلزل میز عریض و طویل وین است که حضار به هر نحو و با هر آرایش و ترکیبی که پای آن بنشینند، خروجیاش تفاوت کیفی ندارد. صد البته که تمام توان خامنهای بر این است که مسیری در میانهٔ این دو راه برای خود در پیش بگیرد تا زمان بخرد و به بمب دست یابد؛ اما این روش دیگر سوخته و زمان تعیینتکلیف فرا رسیده است. تأکید نماینده اتحادیه اروپا بر محدودیت زمان به «هفتهها» نه «ماهها»، همین واقعیت را برجستهتر میسازد.
صندلی لرزان!
البته مشکل بزرگتر و اصلی علی خامنهای نه در وین، بلکه در درون کوچه خیابانهای شهرهای ایران است! او که پس از ۴دهه غارت و چپاول و دزدیهای بیسابقه، مابقی سرمایههای ملی و مردمی را به کورهٔ سوداگری هستهیی ریخته، اکنون با نتایج جنایاتش روبهروست. هر روز گوشهیی از شهرهای میهن شاهد اعتراض و شورش مردم به جان آمدهای است که دیگر نان هم در سفرهشان کمیاب شده، اما به جای «ترس» از «خشم» لبریز هستند. این خشم و عصیان مردمی چنان پایههای قدرت پوشالی خامنه را به لرزش انداخته که خودش پیشاپیش از صدور فرمان سرکوب در هراس است؛ زیرا بهخوبی میداند که هر حرکتی میتواند موج قیام مردمی را چنان آغاز کند که نظیرش را نه در ۹۸ و ۹۶ یا ۸۸، بلکه حتی در انقلاب ضدسلطنتی سال۵۷ هم ندیده است!
همین بحران اصلی ناشی از خفگی اقتصادی است که رسانهها و مهرههای رژیم را واداشته که به خامنهای و تیم مذاکرهکننده توصیه و سفارش کنند که باید پای توافق بروند و از خواستههای حداکثری کوتاه بیایند والا نظام با سونامی گرانی و تورمی مواجه خواهد شد که: «... چنین وضعیتی شباهت به یک بمب ساعتشمار دارد که در زیر پوست جامعه ما کار گذاشته شده است... دستکم گرفتن این خطر بالقوه و روزی که این بمب ساعتی منفجر شود، بهقول خواجه شیراز دیگر نه از تاکشان خواهد ماند و نه از تاک نشان» (جهان صنعت ۱۰اسفند ۱۳۹۹).