روز ۱۶مهر، رسانههای رژیم سخنرانی ۱۱روز پیش خامنهای خطاب بهگروهی از عوامل رژیم را منتشر کردند که در آن خلیفهٔ ارتجاع غیظ و کلافگی خود را از آنچه او «تهمت زنستیزی» بهرژیم مینامید ابراز کرد.
خامنهای گفت: «تهمت زنستیزی دشمن به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، تهمتی است که اینها از اوّل انقلاب... میگفتند این تهمت همیشه وجود داشته».
این اظهار سوزش خلیفهٔ ارتجاع، اعترافی بهاین واقعیت است که بهیمن مبارزات درخشان زنان ایران طی تمام سالهای حاکمیت این رژیم و داغ ننگ «زنستیزی» «از اول انقلاب» چنان بر پیشانی رژیم نقش بسته که او قادر بهکتمانش نیست و ناگزیر است آن را بهزبان بیاورد و درصدد انکار برآید.
وی در قسمت دیگری از همین سخنرانی بهزبان معکوس اعتراف کرد: «مسألهٔ زن یکی از مسائل مهمّ دنیاست. در قضیّهٔ زن، ما در موضع دفاع نیستیم... ما در این مورد مشکلی نداریم، امّا خب در مقابل صفآرایی دشمن بایستی اظهار وجود کرد، باید حقیقت را نشان داد».
این که «در قضیّة زن، ما در موضع دفاع نیستیم» و «ما در این مورد مشکلی نداریم». حتی مخاطبان خامنهای را هم قانع نمیکند. ولیفقیه ارتجاع از قضا دقیقاً بهاین جهت مجبور بهچنین «دفاع»ی شده که نیروهایش چه در داخل کشور در برابر امواج خشم و تنفر عموم مردم و چه گماشتگانش در صحنههای بینالمللی و هر جا که موضوع زن و سرکوب زنان در ایران مطرح میشود، خائف و بیدفاع هستند و زبانشان کوتاه است. بنابراین، توصیهٔ زبونانهٔ خلیفهٔ درمانده که به نیروهای وارفته میگوید «در مقابل صفآرایی دشمن بایستی اظهار وجود کرد» مسألهیی از آنها حل نمیکند.
اما «حقیقت» چیست؟ حقیقت این است که «زنستیزی» فراتر از توصیف اندیشه و عملکرد خمینی خصیصهٔ برجستهٔ نظام ولایت فقیه و یکی از پایههای حاکمیت آخوندها و دینامیسم نیروهای حافظ رژیم است و بدون آن رژیم قرونوسطایی آخوندی یکی از عناصر عمده در چسب ایدئولوژیک خود را از دست میدهد و وا میرود.
از آنجا که زنستیزی از ستونهای اصلی دیکتاتوری ولایت فقیه است، هر زن و مرد ایرانی، بهمیزانی که بهطور واقعی ضددیکتاتوری و آزادیخواه است، بههمان میزان طرفدار آرمان برابری زن و مرد است. بهویژه که زنان و دختران ایران، صلاحیت و شایستگی خود را در صفوف مقاومت سازمانیافته و در پیشتازی قیامها، بهاثبات رساندهاند. امری که اعجاب و تحسین همهٔ معتقدان بهآرمان برابری را در سراسر جهان برانگیخته است.
از سوی دیگر، اگر «زنستیزی» عامل وجودی و نگه دارندهٔ فاشیسم مذهبی است، نیرویی و مقاومتی که در برابر آن «صفآرایی» کرده نیز، بایستی تا بن استخوان معتقد بهآرمان رهایی و برابری زنان باشد. همین ضرورت است که موجب شده سازمان مجاهدین که از روز اول در برابر ارتجاع خمینی سینه سپر کرد و با شعار «یا روسری یا توسری» خمینی بهرویارویی برخاست، از بیش از ۳۴سال پیش امر رهبری زنان را بهمثابه آنتیتز زنستیزی ولایت فقیه در سازمان مجاهدین و تمامی پیکرهٔ مقاومت و جنبش و در همهٔ زمینهها از قوه بهفعل درآورد.
مریم رجوی ۲۷سال پیش خطاب بهآخوندهای زنستیز حاکم گفت: «شما هر چه از تحقیر و ستم و سرکوب و شکنجه و کشتار که در چنته داشتید، علیه زن ایرانی بهکار گرفتید، اما مطمئن باشید که ضربه مهلک را از همانجایی خواهید خورد که اصلاً بهحسابش نمیآورید و ماهیت ارتجاعیتان اجازه نمیدهد که آن را بهحساب آورید؛ مطمئن باشید که بهدست همین زنان آگاه و آزاد و رها، بساط ستم شما در همه جا برچیده خواهد شد» (سخنرانی در تجمع ارلزکورت لندن، با عنوان «زنان صدای سرکوبشدگان» ـ اول تیر ۱۳۷۵).