خامنهای در شروع قیام آبانماه با گفتن اینکه «من سررشته ندارم» تلاش کرد که در رابطه با گران شدن قیمت بنزین خودش را از زیر ضرب انتقادات مردمی در ببرد و نشان دهد که جایگاهش بهعنوان ولیفقیه، بالاتر از بقیه مسئولان نظام و در حقیقت اعمال نظارت بر اعمال آنها است. این گاف عظما، انعکاس زیادی در رسانههای داخلی و خارجی پیدا کرد و همگی این موضوع را برجسته میکردند که این چه رهبری! است که به جای قبول مسئولیت، اینگونه ناشیانه سعی میکند تا خودش را تبرئه کند؟
بیش از ۳۰سال است که خامنهای بهعنوان نفر اول حاکمیت آخوندی حرف آخر را در کشور میزند، اما اینکه چگونه او از خودش سلب مسئولیت میکند، جای تأمل دارد!
اما نکتهٔ حائز اهمیت دیگر این است که خامنهای در همان مصاحبه با خط و نشان کشیدن برای مردم به جان آمده و با گسیل پاسداران و بسیجیان خود برای سرکوب مردم و بهخصوص جوانان نشان داد که هر زمان که لازم باشد چهرهٔ واقعی ولیفقیه را نشان خواهد داد. وحوش او در کمتر از ۴روز بیش از ۴۵۰قیامکننده را در کوچه و خیابانهای شهرهای مختلف ایران بهقتل رسانند.
روحانی هم خبردار نشد!
با گذشت ۱۰روز از قیام آبانماه که موج محکومیت رژیم از طرف جامعهٔ جهانی شدت گرفت، نوبت به روحانی رسید که سعی کند تا هر چقدر که میتواند بین خود و جنایات انجام شده فاصله بیاندازد. او هم با شیادی خاص خود، تلاش کرد که همراه با خنده و با گفتن اینکه «من هم اطلاع نداشتم» از زیر بار مسئولیت این جنایتها شانه خالی کند.
او گفت: «من هم مثل همه مردم صبح روز جمعه دیدم که قیمت بنزین تغییر کرده است».(فارس ۶آذر ۱۳۹۸)
بعد از گفتن چنین جملهای بود که رسانههای رژیم از هر دو باند فرصت را غنیمت شمرده و او را به باد انتقاد و تمسخر گرفتند.
رسالت نوشت: «واقعا بیخبری یک رئیسجمهور از مسألهای به این درجه اهمیت، حسن است یا عیب»؟
کیهان در ستون طنز خود آورد: «رئیسجمهور گفته است: من روز جمعه فهمیدم بنزین سهمیهبندی شده است»!
آرمان که همسوی روحانی است روحانی را زیر تیغ خود برد که: «فارغ از اینکه رئیسجمهور بگوید از تاریخ سهمیهبندی بنزین باخبرم یا بیخبرم، نافی مسئولیت او در قبال اجرای این طرح نیست».
جهان صنعت در مقالهای چنین نتیجهگیری کرد: «ویروس شانه خالی کردن از سیاست تازه اقتصادی به رئیسجمهور هم سرایت کرده است».
و آخرین بازتاب به کرباسچی برمیگردد که در توئیتی به روحانی تاخت: «بهعنوان یکی از حامیان این دولت غرق در عرق شرم از مصاحبه دیشب جناب وزیر کشور بودم که سخنان همراه با قهقه امروز جناب رئیسجمهور پاک ناامیدمان کرد. دریغ از کمی انصاف و احساس و تدبیر».(سایت مشرق ۷آذر ۱۳۹۸)
روزنامهٔ مردمسالاری ضمن اشاره به تکذیبهای سران سهقوه در مورد موافقتشان با گرانی بنزین نوشته است: «وقتی تصمیم مهمی همچون سهمیهبندی بنزین که باید با اتکا بهنظر ات کارشناسی اتخاذ شود، پس از تصمیمگیری سران قوا بهدلیل آنکه با پیامدهایی همچون اعتراضات و تنشهای خیابانی همراه شده، اینگونه پاسکاری میشود، پیامدهای چنین تصمیمی را چه کسی گردن خواهد گرفت؟ دولتی که میگوید موافق بنزین ۱۲۰۰تومانی بود؟ رئیس قوه قضاییه که میگوید مخالف افزایش قیمت بنزین به این شکل بود؟ مجلسی که اصلاً خبر نداشت و رئیس مجلسی که فقط سکوت کرده است؟ مردم از چه کسی سؤال کنند»؟
انتخاب در مقالهای مینویسد: «بهطور حتم اظهارات اخیر رئیسجمهور که مهملگوییهای احمدینژاد را برای مردم زنده کرد، نه برای اکثریت قاطع ناظران سیاسی قابل باور بود نه برای مردم. ایراد چنین اظهاراتی فارغ از اینکه موج بیاعتمادی مردم به دولت را افزایش دهد هیچ گرهای را از مسائل کشور حل نخواهد کرد».(انتخاب ۷آذر ۱۳۹۸)
اعترافهای سران رژیم نشان داد که آنها در برابر خروش و خشم مردم و جوانان شورشی غافلگیر شده و از میزان نفرت مردم که خود را در حمله به مراکز حکومتی و تخریب آنها نشان داد جا خوردهاند. چنانچه هر کدام تلاش کردند برای در بردن خود از جنایات رژیم در کشتار مردم خشمگین خود را بیتقصیر نشان داده و یا دلسوز مشکلات مردم نشان دهند.
جهانگیری، معاون روحانی نیز بعد از اوج گرفتن قیام گفت: «اگر احساس کنیم جایی در تصمیمگیری اشتباه کردهایم، حتماً اصلاح خواهیم کرد / دولت از عمق جان اعتراض و صدای مردم را میشنود و برای آن احترام قائل است».(انتخاب۲آذر ۹۸)
ابطحی، عضو مجلس هم اظهار کزد: «بنده از منابع موثق اطلاع دارم که آیتالله رئیسی زیر صورت جلسه سران قوا مبنی بر افزایش قیمت و تعیین میزان بنزین را بهصورت مشروط امضا کرده است».(مردمسالاری ۷آذر ۹۸)
واقعیتی که موجب اینهمه سردرگمی و تکرار «من که سررشته ندارم، من که تخصص ندارم، من که اطلاع ندارم» در بین سران و ولیفقیه نظام شده بازتاب اجتماعی این طرح ضدمردمی و شکستخورده در هیات یک قیام تمامعیار است که سراپای نظام را در رعشه سرنگونی فروبرد.
از سویی دیگر تنها چند روز از شروع طرح گران شدن بنزین نگذشته بود که قیمت میوه و ترهبار از یکسو و قیمت کرایه ماشین از سویی دیگر بالا رفت، بالا رفتن قیمت سکه و دلار هم از بالا رفتن نرخ تورم و گرانی خبر میدهد که در روند افزایش خود، درآمد حاصل از گران شدن بنزین را تحت تاثیر قرار میدهد.
افتضاح دیگری هم که در این پروژهٔ ضدمردمی بیرون زد، بحث پرداخت دادن یارانه بهعنوان کمک معشیتی به ۶۰میلیون ایرانی است که بیش از سهچهارم مردم را شامل میشوند. به زبان دیگر این اعتراف صریحی است به اینکه ۶۰میلیون نفر از جمعیت آنقدر در شرایط سختی زندگی میکنند که به ۵۰هزار تومان یارانه در ماه نیازمند هستند.
گرگی در لباس اعتدال!
روحانی گرگی است که نقاب اعتدال بر چهره زده بود. ولی وقتی که زمان آن فرارسید این نقاب مسخره را از صورت خود برداشت. او در همان صحبتهایی که گفت «من خبر نداشتم» از شبکه تلویزیونی رژیم درخواست میکند که کسانی را که در زمان قیام دستگیر شدهاند برای گرفتن اعترافات تلویزیونی به جلوی دوربین بیاورند. روحانی خوب میداند که کشاندن دستگیرشدگان به اعترافات اجباری عملی ضدبشری و ناقض پایهایترین اصول حقوق انسانی میباشد، اما او مجبور است که در شرایط کنونی بهعنوان نفر اول اجرایی کشور پای امضای چنین حکمی بیاید. روحانی بهاصطلاح حقوقدانی است که زمانی که صحبت بر سر بودن و یا نبودن نظام باشد، لباس ظاهری اعتدال کذایی را از تن در میآورد و با همان لباس جلاد که ماهیت واقعی اوست در صحنه حاضر میشود.
روحانی گفت: «دشمن ۲سال است آموزش میدهد، پول میفرستد، تجهیزات میفرستد... این آدمهایی که الآن دستگیر شدند باید بیایند برای مردم توضیح بدهند. من همینجا اعلام میکنم به وزارت اطلاعات، به وزارت کشور، افرادی که دستگیر شدند تو صحنه، افرادی که رهبری میکردند تو خانه، افرادی که تو خانهشان سلاحهای فراوان بودند افراد تیمی که بودند بیایند همه را بگویند به مردم توضیح بدهند».(سایت مشرق ۷آذر ۹۸)
رحمانی فضلی، وزیر کشور روحانی هم که سعی میکند نعل به نعل با روحانی همگام باشد در مصاحبهای همین خواسته را مجدداً بیان میکند: « قبلاً ملاحظاتی بود، الآن که نفرات اصلی دستگیر میشوند برخی تماسهای آنها با عناصر خارجی رصد شد و باید اعترافات آنها در تلویزیون پخش شود».(کیهان ۷آذر ۹۸)
بحرانهای چندبعدی رژیم
واقعیت این است پیکرهٔ رژیم ولایت از حجم مشکلات و بحرانهایی که با آن درگیر شده است از هم گسیخته است. بحرانهای اقتصادی ناشی از رانتهای نفتی، «فساد سیستمی» و پایهریزی اقتصادی ضدتوسعه و پیشرفت عمومی که از شروع انقلاب تحت عنوان اقتصاد اسلامی! بهوسیلهٔ خمینی بنیان نهاده شده بود هر روز با تنگنای جدیدی روبهرو میشود که گریزی از آن نیست. تحریمها راه نفس درآمدهای رژیم را بستهاند و قبول و یا عدمقبول FATF موجی از دودستگی و جنگ در درون جناحهای رژیم بهوجود آورده است.
از دست دادن تسلط چندین ساله بر منطقه با قیامهایی که در عراق و لبنان جریان دارد را میتوان سرفصل جدیدی در زوال محتوم حکومت آخوندی به حساب آورد. مزید بر تمام شوربختیهایی که اکنون بر سر و روی رژیم میبارد خلعید او از عراق به نقطهٔ کیفی خودش رسیده است طوری که کارکنانش مجبور به فرار از درهای عقبی کنسولگریها میشوند و البته رژیم هم به تکاپوهایش برای حیات ادامه میدهد اما با اطمینان میتوان گفت این تکاپوها تنها عوض کردن ستون و خریدن فرجهای ناچیز برای زنده ماندن هستند که روشن است آخر و عاقبتی ندارد.