728 x 90

خروش بروکسل و واشینگتن، شکوه غرور و غیرت و همبستگی

تظاهرات ۲۵ خرداد در بروکسل
تظاهرات ۲۵ خرداد در بروکسل

«از این سموم که برطرف بوستان بگذشت

عجب که بوی گلی هست و عطر نسترنی»

(حافظ)

*

حکایتی از نای باد صبا

شاید یک انگاره از جانب مردمان، این پرسش باشد که مهاجران و پناهند‌گان و کوچ‌کردگان کشورشان در ممالک غریب و کشورهای عالم چه می‌کنند؟

وطن نسیمش معطر، خاکش زر، هوایش فرحناک، آبش گوارا و خاطرش توأمان فرهنگ مادری و معاشران آشنا و اصالت‌های ریشه‌دار است. وطن گاه با نسیم حسرتش، باد صبا را بر اقلیم زمین می‌گرداند و در پنج قاره به مشام می‌زند و می‌گذرد... پس چرا مهاجرت؟ چرا پناهندگی؟ چرا غربت‌گزینی؟ و در غربت، کدام هوا مدام بر در و پنجره و دریچه می‌کوبد؟

حکایت، بلند است و منظر انگاره‌ها، فراخ. حکایت مردمی و وطنی و سلطه‌گران بر مردم و وطن. حکایت نسل‌های پیاپی که عبیر وطن را گذاشته‌اند و سفیر هویت و فرهنگ و تاریخش و صفیر ندا و آرزوها و فریادش در اقلیم غربت گشته‌اند.

این‌ها انگاره‌ها یا تداعی‌ها یا تصورها به هنگام تماشای تظاهرات ایرانیان در بلژیک در ۲۵خرداد ۹۸هستند. لابد هر ایرانی دیگری هم که این آفرینش‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگیِ ایرانیان را دیده، دچار این انگاره‌ها و تداعی‌ها یا چیزی شبیه این‌ها شده است تا از خود بپرسد: این‌ها چه می‌کنند؟

 

«دردی غیرمردن» در سایه‌سار سبز و سپید و سرخ ایران

صورت ظاهر تماشا، گزارش مصور تظاهرات هزاران ایرانی در بروکسلِ بلژیک است. کودک، جوان، میانسال، سالخورده و از اینان دختران، زنان، پسران، مردان و در میانشان اقشار گوناگون با تخصص‌های متعدد موج می‌زند. رایت سایه‌افکن و مواج بر قامت و سر و روی همه‌شان، سبز و سپید و سرخ مرز پرگهر است. ابتدا و انتهای این موج در کادر دوربین نمی‌گنجد؛ لاجرم هر لحظه محدوده‌ای را می‌بینی که می‌گذرد و محدودهای پیوسته به پایان نمی‌رسند. چشم بر این موج پیاپی است و هنوز دنبال این انگاره‌ای که این‌ها چه می‌کنند؟ نه یک سال، نه پنج سال، نه ده سال، نه بیست سال، نه سی سال...چهل سال! این‌ها چه می‌کنند؟ نگاه و فکر و انگارهایت لاجرم همدیگر را تلاقی می‌کنند تا یاری‌ات نمایند که پاسخ را بیابی:

«دردی‌ست غیرمردن کان را دوا نباشد

پس من چگونه گویم این درد را دوا کن؟» (مولوی)

انسان که فرا و ورای مخلوقات است، در انتهای فرصت زیستش، با دردهایش خاموش می‌شود؛ پس کدام دردی‌ست که غیرمردن است و دوایی‌اش نیست؟ در نظرگاه عرفانی، لاجرم همهٔ راه‌ها به عشق می‌انجامند و پاسخ در آن است. عشق است که بی‌مرگ و لایزال و در حین دوا بودنش، نهایتش را دوایی نیست...و این حکایت آزادی در سرزمین ما است؛ تمنایی که در ۴۰سال گذشته که پلشت‌ترین قبیلهٔ انسان‌ستیز بر صدارت مذهبی و سیاسی کرسی گزیده، در میان مردمان، چونان عطش وصال است در حیرت‌گاه سوزان «طور سینا».

 

با وطنی بر شانه‌هایشان، سفر تاریخیِ نسل اندر نسل هزاران ایرانی

هزاران ایرانی ۴۰سال است که نسل اندر نسل در پی حیاتی بهتر، نفسی شایسته‌تر، تسلیم نشدن به حیاتی خفیف زیر سلطه‌گری شیخان ریاکار و واعظان سالوس و برای نگاه داشتن وفایشان به آزادی، از ایران کوچ کرده و مرارت غربت‌نشینی و رنج‌های پناهندگی اختیار کرده‌اند.

هزاران ایرانی سال به سال گردهم می‌آیند که بر گرد عشق به وطنشان و محبوب آزادی‌اش و شقایق‌ها و لاله‌های این محبوب، با هم پیوند و میثاق ببندند.

هزاران ایرانی سال‌ها سال است که گاه در برلین، گاه در ویلپنت، گاه در پاریس، گاه در بروکسل و گاه در واشنگتن چونان هاله‌ای گرداگرد وفاداران به آرمان آزادی به هم می‌پیوندند و خود نیز رایتی از همین وفاداری هستند.

هزاران ایرانی سال‌ها سال است که با همین گردهمایی‌ها و جدیت پایداری و استحکامشان در برابر قبیلهٔ پلشت خمینی و خامنه‌ای، توانسته‌اند محبت و لطف و التفات وجدانهای بیدار جهانیان را به جانب خود و کانون مقاومتشان بکشانند. همین جدیت و اتحاد و همبستگی بوده است که توانسته نسل‌های جوان کوچ‌کردهٔ از پی هم را بر هالهٔ مقاومت برای آزادی ایران به هم پیوند دهد. نسل‌ جوانانی که خمینی و خامنه‌ای جز هیزم جنگ ضدمیهنی، عزلت‌گاه اعتیاد، بیکاری، ترک تحصیل، دانش بی‌حاصل و تباهی عمر و بیهودگی گذار روزگاران، برایشان عرصه‌ای باقی نگذاشته‌اند.

هزاران ایرانی در بروکسل، رایتٍ شأن و جایگاه و فرهنگ اصیل ایرانی را در پیوند با آرمان آزادی و در نبردی همه‌جانبه با توتالیتاریسم سیاسی و مذهبی حاکم بر وطنشان، به جهان معرفی کردند. اینان یک اعتبار ملی و یک پایداری میهنی را بار دیگر به جنبش و تموج درآوردند.

از این پیش‌تر نیز سال‌ها سال است گاه با تحصن، گاه با راهپیمایی و گاه با تجمع در میادین پایتخت‌های اروپا، عزم و اراده و خواسته ایران را در مقابل اشغالگران ایران به جهان معرفی کرده‌ و شناسانده‌اند.

هزاران ایرانی در بروکسل صف‌آرایی آزادی در مقابل ضد آزادی کردند. این هزاران نفر در خارج از وطنشان را باید نمایندهٔ ‌ میلیون‌ها ایرانی در داخل کشور دانست. از این رو تظاهرات بروکسل تکرار همان فریاد و عصیان و غرور و اراده‌ها در قیام ۸۸و۹۶برای پس‌گرفتن ایران از اشغالگرانش است.

هزاران ایرانی سرمایه‌یی گران و سترگ را برای تحقق سرنگونی و رقم زدن تعادل‌قوای سیاسی بین مقاومت ایران با سلطه‌گران فاشیست و آپارتاید مذهبی و جنسیتی، به میدان ظهور ارادهٔ یک خلق و میهن آوردند.

 

تجلیِ به‌رسمیت شناختن حق مقاومت برای آزادی

هزاران ایرانی به جهان اعلام کردند که این حق مقاومت برای آزادی است که باید به‌رسمیت شناخته شود تا ایران و ایرانی، نمایندگی واقعی و برحق خود را در جهان داشته باشد. این حق مردمی است که در داخل و خارج کشورشان بیش از ۹۰درصدشان خواستار تغییر بزرگ و بنیادین در ایران هستند؛ حقی که تنها با کنار رفتن حاکمیت کنونی ملایان غیرایرانی، متبلور و متجلی می‌گردد.

هزاران ایرانی به فراخوان دادن به مجامع بین‌المللی قیام کردند تا مقاومت مشروعشان را در برابر استبداد دینی به‌رسمیت بشناسند.

 

شورش علیه دسیسه‌چینی پیرامون کانون مقاومت

هزاران ایرانی بر راه و رسم و مبارزه و پایداری و پیشتازی مقاومتی مهر تأیید زدند که در مختصات سیاسی و اجتماعی کنونی ایران، تنها آلترنایتو واقعی و اصیل به‌مثابه سرمایهٔ ملی در تعادل‌قوای سیاسی با ارتجاع مذهبی حاکم است.

هزاران ایرانی بر دسیسه‌پروری و شیطان‌سازی علیه کانون مقاومت برای آزادی شوریدند. این غیرت ملی و میهنی است که با شعور سیاسی و تاریخی‌اش برای مقابله با عوامل مشوش‌کنندهٔ سیمای یک پایداری که به آلترناتیو واقعی بالغ گشته، در خیابانهای بروکسل به هم پیوستند تا مرزبندی ملی ایرانیان با تمامیت حاکمیت ولایت‌فقیه خدشه‌دار نگردد.

 

شکوه همبستگی، تبسم مرز پرگهر

۲۵خرداد ۹۸هزاران ایرانی افتخار و غرور ایرانی را بار دیگر با شکوه همبستگی بر بام جهان بانگ زدند. طنین این بانگ بی‌شک از فراز اقیانوس اطلس خواهد گذشت و پژواک آن را رساتر و پرطنین‌تر در واشنگتن به عرصه‌ای شکوهمندتر بدل خواهد کرد. روز ۳۱خرداد ۹۸آوردگاهی دیگر از غرور و غیرت و همت و حمیت برای حراست از مرزهای آزادی در برابر ضد آزادی خواهد بود. روزی که سیمایی شورانگیز از نسیم معطر، خاک زرخیز، چشمه‌ساران گوارا، معاشران آشنا و اصالت‌های ریشه‌دار ایران و ایرانی را در آیینهٔ مرز پرگهر و تبسمش جلوه خواهد داد...

«زمین مباد خالی از شمیم تو

زمین مباد خالی از هوای تو

و آسمان تهی مباد

از این فرود و اوج عاشقانهٔ صدا...»

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/e074b73e-b592-4030-b4d7-16da1b9e83b3"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات