جنایتکاران جنایتهای سیستماتیک، ممکن است در پناه قدرت حکومتی و پلیس امنیتی، بتوانند مدتی معدود از مکافات جنایت بگریزند ولی سرانجام به پای میز عدالت و حسابرسی کشیده خواهند شد. تا پیش از به تصویب رسیدن اعلامیهٔ جهانی حقوقبشر و تصویب حقوق بینالملل بشردوستانه و حساس شدن جهان نسبت به نسلکشی و جنایت علیه بشریت، دیکتاتورها و مستبدان میتوانستند نسل اندر نسل به جنایت ادامه دهند و نام آن را دفاع از مرزها، مصالح ملی، یا جنگ مقدس و برتری نژادی بگذارند؛ اما بهخصوص بعد از جنگ جهانی دوم و تلفات میلیونی آن، قوانین بشردوستانه، سدهای مستحکمی در برابر جنایت علیه بشریت کشیدهاند.
اگر به حافظهٔ تاریخی مراجعه کنیم خواهیم دید که یکی از دادرسیهایی که به بزرگترین دادرسی تاریخ معروف است، تشکیل دادگاه نورنبرگ از ۲۰نوامبر ۱۹۴۵ تا ۱اکتبر ۱۹۴۶ برای محاکمهٔ۲۴تن از ذینفوذترین رهبران آلمان نازی است. اگر چه بسیاری از جنایتکاران جنگی محاکمه شده در این دادگاه پیشتر خودکشی کرده یا بهطور فیزیکی در دادگاه حضور نداشتند اما نفس برگزاری دادگاه نشان داد که بشریت رسته از جنگ هولناک جهانی دوم دیگر جنایت را به هیچ بهانهیی نمیپذیرد و آن را حسابرسی ناشده باقی نمیگذارد.
نسلکشی ارامنه، نسلکشی در رواندا و نیز هولوکاست از مواردی هستند که هنوز وجدان جامعهٔ جهانی نسبت به آنان جریحهدار است و هیچ انسانی نمیتواند بیتفاوت از کنار آنها بگذرد. برای سد بستن در برابر چنین جنایتهایی قوانین بینالمللی وجود دارد؛ از جمله کنوانسیون جلوگیری از نسلکشی و مجازات آن.
نسلکشی از جمله جرائمی است که در آن فقط دولت یا کشور مجرم مقصر شناخته نمیشود، سکوت بینالمللی در قبال آن نیز جرم تلقی میشود. علاوه بر آن این جرم مشمول مرور زمان نمیشود و پرونده آن بازگشوده میماند.
مادهٔ چهارم این کنوانسیون تأکید میکند:
«اشخاصی که مرتکب نسلکشی یا اعمال مشروحه در ماده سوم شوند اعم از اینکه اعضای حکومت یا مستخدمین دولت یا اشخاص عادی باشند مجازات خواهند شد».
قتلعام۶۷ علاوه بر قرار گرفتن در زیر مجموعهٔ نسلکشی در زیر مجموعهٔ جنایت علیه بشریت نیز قرار میگیرد. «ارتکاب به کشتار، نابودی گروهی، بهبندگی گرفتن، تبعیدی و دیگر کارهای ضدبشری و خلاف هر گونه زندگی متمدن، قبل یا در هنگام جنگ یا آزار و کشتار زندانیان سیاسی، نژادی یا مذهبی یا کشتارهای داخلی سیاسی و دولتی و خارجی از مردم همان کشور، مشمول جنایت علیه بشریت شمرده میشوند».
براین اساس، محاکمهٔ حمید نوری در دادگاه استکهلم سوئد، محاکمهٔ یک مجرم دخیل در قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان۶۷ است. دامنهٔ این جنایت هرگز به مرزهای ایران ختم نمیشود؛ از این رو روند محاکمه و برگزاری دادگاه آن مهم است و بازتابهای سیاسی و بینالمللی آن نیز از اهمیت خاص برخوردار است.
حمید نوری، از پاسداری تا دادیاری
حمید نوری متولد ۹اردیبهشت ۱۳۴۰ در تهران است. زندانیان سیاسی او را به نام حمید عباسی میشناسند. وی بهدلیل مشارکت فعال در آزار و اذیت و شکنجه زندانیان از پاسداری تا کمک دادیاری ارتقا یافت. محل مأموریت این جنایتکار در زندانهای گوهردشت و اوین بوده و زیر دست محمد مقیسه (ناصریان) کار میکرده است. در جریان قتلعام زندانیان در تابستان۶۷ از همکاران هیأت مرگ بود و زندانیان را پس از صدور حکم مرگ توسط نیری و پورمحمدی و رئیسی به سمت راهرو مرگ و از آنجا به محل اعدام در حسینیه زندان منتقل میکرد.
حمید نوری از سال۶۸ دادیار اوین شده است. طبق شهادت زندانیان مجاهد او بارها در راهرو مرگ با لغزخوانی علیه مجاهدین میگفت: «عاشورای مکرر مجاهدین است، زود باشید!».
دادگاه حمید نوری
دادگاه حمید نوری در تاریخ ۱۹مرداد ۱۴۰۰مصادف با ۱۰اوت ۲۰۲۱ آغاز به کار کرد. شمار زیادی از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق و خانوادههای قتلعام شدگان ۶۷ در مقابل این دادگاه حضور یافتند. در این دادگاه دادستان سوئد حمید نوری را به ارتکاب قتل عمل در مورد اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق و گروههای مارکسیست و غیرمذهبی متهم کرد.
کیفرخواست دادستان علیه حمید نوری
طبق گزارش کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت (شماره ۳)، دادستانهای دادگاه بدوی استکهلم پس از یکسال و نه ماه تحقیقات، کیفرخواستی علیه حمید نوری صادر کردند. تحقیقات از آغاز تحتنظر دادستان اصلی پرونده خانم کریستینا لیندهوف کارلسون جریان پیدا کرده است. در کیفرخواست از جمله آمده است:
خمینی «فتوا یا حکمی صادر کرد مبنی بر اینکه کلیه زندانیان در زندانهای ایران که از مجاهدین بودند یا از آنها هواداری میکردند و در اعتقادات خود مؤمن و وفادار بودند اعدام شوند. اندکی بعد، اعدامهای دستهجمعی حامیان و هواداران مجاهدین که در زندانهای ایران زندانی بودند شروع شد».
ـ «بین ۳۰ژوئیه ۱۹۸۸ تا ۱۶اوت ۱۹۸۸، حمید نوری بهعنوان دستیار معاون دادستان یا در موضع و نقش مشابه دیگر، در همکاری و تبانی با دیگر مرتکبان در زندان گوهردشت (رجایی شهر) در کرج ایران، با قصد قبلی تعداد بسیار زیادی از زندانیان که عضو یا هوادار مجاهدین بودند را اعدام کرد.
مشارکت حمید نوری در اعدامها در توافق و یا مشورت با دیگران، از جمله شامل موارد زیر میشود: سازمان دادن و شرکت در اعدامها، از جمله از طریق انتخاب زندانیان برای قرار گرفتن در مقابل یک کمیته شبه دادگاه که بر اساس فتوا یا حکم [خمینی] مأموریت داشت تصمیم بگیرد و دستور بدهد که کدام زندانیان باید اعدام شوند، بردن زندانیان به ”راهرو مرگ“ و نگهداری تحتالحفظ آنها در آنجا، خواندن اسامی زندانیانی که باید به کمیته آورده شوند، آوردن زندانیان به کمیته، ارائه اطلاعات شفاهی یا کتبی در مورد زندانیان به کمیته، خواندن اسامی زندانیان که باید برای اعدام برده شوند، سپس بهخط کردن زندانیان برای انتقال و همراهی آنها تا محل اعدام، و پس از آن با حلقآویز کردن زندانیان به زندگی آنها پایان میدادند. . حمید نوری همچنین در بعضی موارد یا بعضی از مواقع (در آنجا) حضور داشت و در اعدامها شرکت میکرد».
ـ «حمید نوری، در همان دوره و در همان مکان، با هم و در توافق یا مشورت با سایر عاملان، موجب رنج شدید تعداد بسیار زیادی از زندانیان که عضو یا هوادار مجاهدین بودند شده است. این کار با ایجاد نگرانی شدید از مرگ در زندانی، بردن زندانیان به کمیته و یا آوردن آنها به ”راهرو مرگ“ قبل از رفتن به کمیته و یا منتظر ماندن برای تصمیم کمیته و، هرگاه ضروری بوده، انتقال آنها به محل اعدام و انجام آمادهسازیهای قبل از اعدام [اعمالی] که بایستی بهعنوان شکنجه و رفتار غیرانسانی توصیف شود، صورت گرفته است.
مشارکت حمید نوری در شکنجه و رفتار غیرانسانی همراه با همفکری یا مشورت با دیگران، شامل این موارد است: انتخاب زندانیان برای حضور در کمیتهیی که تصمیم میگیرد کدام زندانی را اعدام کند، زندانیان را به ”راهرو مرگ“ میآورد، به زندانیان دستور میدهد در آنجا، تحت الحفظ، بنشینند و منتظر بمانند که اغلب چندین ساعت طول میکشید، اسامی کسانی را که میخواستند به کمیته بیاورند را بخواند و آنها را به کمیته بیاورد، اسامی زندانیانی را که قرار بود به محل اعدام ببرند بخواند، به زندانیان دستور دهد تا در مرحلهای برای همراهی به محل اعدام بایستند و زندانیان را نیز تا آنجا همراهی کند».
حمید نوری و دفاع از کسب و کار مرگ
حمید نوری، جلادی که گلوی زندانیان سیاسی را با طنابدار آشنا میکرده، به بازجوی تحقیق میگوید: «شما اجازه ندارید به موبایل من وارد شوید. موبایل من یک وسیله شخصی است». او هنوز در دفاع از فتوای جنایتکارانهٔ خمینی، مجاهدین را با واژهٔ «منافق» مورد خطاب قرار میدهد و مذبوحانه تلاش میکند تا کشتار آنان را موجه جلوه دهد:
«آقای مارتین آقای یوآکیم دهها گروه مخالف و منتقد ضدحکومت ایران هم بوده هم هست.
موضوع خیلی مهم است دوباره میگویم. دهها گروه، سازمان و افراد ضدحکومت ایران هم بودند هم هستند.
آقای مارتین تنها گروهی که دست به اسلحه برده و اعلام جنگ مسلحانه بر علیه حکومت ایران کرده همین گروهک منافقین است. تنها گروه.
آقای مارتین تنها گروه خیلی موضوع مهم است تنها گروه که دست به اسلحه برده این گروه است».
گرفتار شدن این دژخیم و تبدیل شدن موج دادخواهی به یک جریان نیرومند، این امید را به خانوادهٔ دادخواه قتلعامشدگان و نیز مردم ایران میدهد که محاکمهٔ ابراهیم رئیسی و اعضای هیأت مرگ نزدیک است. برآفتاب افکنده شدن جنایت علیه بشریت در تابستان ۶۷ از ابعاد خفیه و ناپیدای این کشتار رمزگشایی خواهد کرد.
روزهایی که او در دادگاه به کیفرخواست گوش میدهد، خانوادههای جانباختگان با عکسهای عزیزانشان در دست، به تظاهرات میپردازند. دژخیم مرگزی میگوید که با شنیدن صدای شعارهای آنان شکنجه میشود!
بیگمان سوژهٔ اصلی دادگاه علاوه بر نوری، رئیسی و خامنهای خواهد بود.